کم نیستند خانمهایی که تماس می گیرند
و گریه می کنند
که کاش در موقع عصبانیت و دعوا،
فلان حرف را به همسرمنمی زدم
کاش
او را تحقیر نمی کردم
کاش به خانواده اش بد نمی گفتم و
از این "ای کاش" ها که دیگر از تاریخش گذشته
و مرد چنان کینه به دل گرفته که متاسفانه به سختی هم تلافی می کند
🔺خانم عزیز،
اگر به روایات و احادیث توجه کنید
خواهید دید که مرتب سفارش به صلح و ارامش شده
و
پیامبر مهربانی می فرمایند،
مرد در حالت عصبانیت عقل ندارد.
پس وقتی او عصبانی است و بد و بیراه می گوید
لطفا شما سکوت کنید و صبور باشید
تا ارام بگیرد.
خواهید دید که خودش از کرده اش پشیمان می شود
اما👇
🔺اگر خدای ناکرده
رو به رویش بایستید و مرتب پاسخش را بدهید
ارامکه نمی شود هیچ، عصبانی تر هم می شود.
و شما را مستحق بدتر از اینها خواهد دانست.
💞پس برای اینکه زندگی توام با ارامش و عشق باشد،
اولا، سعی کنید او را عصبانی نکنید،
ثانیا، وقتی عصبانی شد، صبر و سکوت را پیشه خود کنید تا ارام شود.
ثالثا، حتی اگر مقصر نبودید، پیش قدم شوید و با ارامش از او دلجویی کنید.
یادتان باشد👇
الصلح خیر.
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 در دعوا ، حتی اگر حق با شماست؛ به هیچ وجه بحث نکنید!
#کلیپ #استاد_شجاعی
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
💓🍃#دلبرانه😍
دلبر
↜تُـ♡ـو↝
عَطـرِ کدام خوشـبوترین گلِ جهـانی
که هـر جا می نویسَـمت
شُـکوفه میدهـی!🌱💖😘
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۹۵)
#تینا
#قسمت_۹۵
همه چیز برایم تغییر کرده بود. الا دخترک اسفند دود کن. که پر انرژی مشغول کار بود.
دیدنش لبخند به لبم نشاند. بی اختیار، برای تماشایش ایستادم. در سرمای اول صبح پاییزی، عجیب شاد بود. تا چراغ قرمز می شد، دورِ تک تک اتومبیل ها می چرخید. و برای هر راننده ای که کف دستش اسکناسی می گذاشت، لبخندی می زد و دعایی می کرد.
به دنیای کوچک و قشنگش غبطه خوردم، که خلاصه شده بود در اسفند دود کن و چهار راه و اسکناس و لبخند.
آهی کشیدم که دیدم جلویم استاده و برایم اسفند دود می کند. با تعجب نگاهش کردم که خندید و گفت:
-خانم جان، ان شاءالله از چشم بد دور باشی.
لحظه ای سکوت کردم. دستی برایم تکان داد و پشت کرد که برود. از بهت بیرون آمدم و صدایش کردم:
-صبر کن.
برگشت و منتظر نگاهم کرد.
دست در کیفم کردم. اسکناس های پرهام، با دستم بر خورد کرد. با ناراحتی کنارشان زدم و از پول توجیبی خودم اسکناسی به دستش دادم.
تشکر و دعا کرد و رفت.
لبخندم را بدرقه راهش کردم. یاد اسکناس های پرهام افتادم، دوباره حالم بد شد باید پسش دهم. اما چگونه؟ نمی خواهم حتی برای ثانیه ای او را ببینم. با یادش دوباره دلم شکست. حال خوشم خراب شد. این بغض لعنتی هم جدیدا، زود به زود به حنجرم چنگ می زد. با بدبختی به مدرسه رسیدم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۹۶)
#تینا
#قسمت_۹۶
هنوز درب مدرسه بسته نشده بود. مکثی کردم و با دو دلی وارد شدم. روبرو شدن با بچه ها و معلمان کار سختی بود. سر به زیر و با سرعت به کلاس رفتم. با ورودم یکباره همهمه ها فرو نشست و نگاه ها به سمتم چرخید. ریحانه از جا برخاست، مرا محکم در آغوش گرفت و کنارش جای داد. حالم را پرسید و رویم را بوسید.
که صدای قهقهه ی مهتاب بلند شد.
-بچه ها ببینید کی اومده؟ خانم قهرمان.
قهرمان هنوز که زنده ای؟ بابا یه دفعه ایش کن. هر روز هر روز مسخره بازی در آوردی؟
هی می ری دوباره برمی گردی؟ ببینم نکنه اینقدر بدبختی که اونطرف هم راهت نمی دن؟
بعد با صدای بلند خندید و دوست هایش هم همراهی اش کردند.
دستانم را مشت کردم و دندان هایم را به هم فشردم. ولی توان مقابله نداشتم. هیج وقت نداشتم. بار اولی نبود که مرا به تمسخر می گرفت. از ضعیف بودنم سوء استفاده می کرد و همیشه مرا دست می انداخت.
و من چقدر نادان بودم که از او تقلید کردم و دست به کار احمقانه زدم. یاد حرف های پرهام افتام و صدایش در سرم پیچید:
"مهتاب از تو خیلی بهتره"
او همچنان می گفت و دوستانش به تمسخر می خندیدند. ریحانه دستانم را در دستانش گرفت و
سعی در آرام کردنم داشت. از عصبانیت سرخ شدم. دیگر توان نداشتم. خواستم از جا بلند شوم و به طرفش حمله کنم که یاد خوابم افتادم.
قیافه وحشتناک حیوانات انسان نما، جلوی چشمم نقش بست. یک دفعه آن ها را به همان شکل دیدم.
بی اختیار هینی کشیدم و دستم را جلوی دهانم گرفتم. چشمانم را بستم و سرم را روی میز گذاشتم. انگشتانم را در گوشم کردم تا صدایشان را نشنوم. ریحانه پشتم را نوازش می کرد و دلداریم می داد. ولی صدای او را هم نمی شنیدم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
ایشون بدلیل داشتن همزمان علم روانشناسی و آشنایی با دیدگاه اسلام با نظام خانواده و بهره مندی هر دو در کنار هم باعث شده که اثربخشی بیشتری در بهبود زندگی خانواده داشته باشند. بنده از مشاوره خانم دکتر فرجام پور خیلی نتیجه دیدم،و دیگه ایشون به عنوان مشاور انتخاب کردم چنانچه گره یا مشکلی در زندگی خانوادگی بنده اعم از همسر یا فرزند پیش میاد، از مشورت با ایشون نتیجه می گیرم. امیدوارم هرجا که هستند، امام زمان دستگیرشون باشه.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر، هر چه هست لطف خداست🌺
ای دی جهت هماهنگی مشاوره👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#بازخورد_دوره_سیاستهای_زنانه💞
خدا را شکر،
همین جلسه اول برای شما عزیزان کاربردی بوده
ان شاءالله قصد دارم به شما خانمهای نازنین، کمک کنم تا
زنانی قوی و مدیر و دلبر باشید👏👏
یادتان باشد
از دامن زن مرد به معراج می رود✅
به فرموده امام خمینی
پس ما باید زنانی قوی باشیم تا جامعه قدرتمند شود💪
الهی به امید خودت