eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏 حضرت 🔻 را ترڪ نڪنید ڪه برڪات بسیار دنیوی و اخروی دارد. 🔻میگویند اگر ڪسی نماز شب خواند و فردای آن روز گفت من گرسنه مانده ام، دروغ می گوید! مگر اینڪه روزه گرفته باشد. 🔻زیرا خداوند رزق و روزی او را تضمین کرده است. 🔻البته قناعت گنجی است که هیچکس از آن بی نیاز نیست. 📚حدیث دلتنگی،ص213 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
رازِ پلِ خرگوشی 🌹 در یک جنگل زیبا و سرسبز خرگوشِ بازیگوشی زندگی می کرد. که سفید و زیبا و تُپُل بود. اسمش خرگوشی بود. خرگوشی هرروز به این طرف وآن طرفِ جنگل می رفت و غذاهای خوشمزه پیدامی کردو می خورد. از سبزی های معطر و خوشبو تا میوه های آب دار و خوشمزه . اما خرگوشی عاشقِ هویج بود. هیچ غذایی از هویج برایش خوشمزه تر نبود. مرتب به امید پیدا کردنِ هویج به این طرف وآن طرف می رفت. تا اینکه یک روز؛ از دور برگهای هویجی را دید . با خوشحالی به سمتش دوید. "بله خودش بود." برگهای هویج نشان می داد که چند هویج درشت و خوشمزه زیرِ زمین منتظرِ خورده شدن هستند. با خوشحالی زبانش را دورِ دهانش چر خاند و آب دهانش را قورت داد و دستهایش را به هم مالید و گفت: _بالاخره بعد از مدت ها یه هویج خوشمزه پیدا کردم. امروز باید دلی از عزا در بیارم.ولی بهتره اول برم دستهام را بشویم و بعد بیام. کمی آن طرف تر یک رودخانه بود و یک پل روی رودخانه. خرگوشی جلو رفت. ولی با تعجب دید که این پل با تمام پل هایی که دیده فرق دارد. خیلی باریک بود و تکان تکان می خورد. کمی نگاهش کرد ولی چیزی نفهمید. برگشت که هویج را بخورد. اما همین که دستش را دراز کرد برای چیدنِ هویج، صدایی شنید. _صبر کن ... صبر کن. با تعجب اطراف را نگاه کرد. کبوتری به او نزدیک می شد. کبوتر نفس نفس زنان کنار خرگوش نشست وگفت: _خواهش می کنم این هویج ها را از زمین بیرون نیار. خرگوش گفت: _چی می گی؟من مدتهاست دنبال هویج می گردم حالا اینها را بیرون نیارم؟ کبوتر گفت: _من می دونم که چقدر هویج دوست داری. به خاطر همین می گم این هویجها را بیرون نیار. خرگوشی که پاک گیج شده بود؛ گفت: _یعنی چی؟ کبوتر آرام تر گفت: _اگر این هویجهارا درنیاری من بهت مزرعه هویج را نشان می دم که تا عمر داری راحت از هویج هاش بخوری. چون صاحب مزرعه؛ مزرعه اش خیلی بزرگه؛ هیچ وقت هویج های آن قسمت را برداشت نمی کنه. وتو به راحتی می تونی از آن هویج ها بخوری. خرگوشی شگفت زده گفت: _راست می گی؟زود باش نشانم بده . کبوتر گفت: _دنبال من بیا و قول بده که نترسی. خرگوشی قول داد وبه دنبال کبوتر راه افتاد. کبوتر به سمت پل رفت. و از خرگوش خواست که از روی پل عبور کند. خرگوشی خیلی ترسیده بود. چون پل هم باریک بود وهم تکان های زیادی می خورد. می خواست برگردد که کبوتر گفت: _من بهت قول می دم که تورا به مزرعه هویج ببرم فقط نترس وبیا. خرگوشی چشمهایش را بست و آرام آرام روی پل رفت. پل مرتب تکان می خورد و خرگوش از ترس جیغ می کشید ولی کبوتر مرتب به او وعده می داد که هویج های زیادی در انتظار توست. خلاصه با هر بدبختی بود؛ خرگوشی خودش را به آن طرف پل رساند. کبوتر گفت: _آفرین خرگوش زرنگ.حالا دنبالم بیا. خرگوشی پشت سرش را نگاه کرد. آن طرف پل هنوز هویج در زمین بود. دنبال کبوتر راه افتاد. کمی آن طرف تر مزرعه هویج را دید.با ذوق وشوق خودش را به آن رساند و هرچقدر دلش می خواست خورد. وقتی سیر شد. به کبوتر گفت: _خیلی از تو ممنونم. تا به حال اینقدر هویج یک جا ندیده بودم. خیلی خوشمزه بود. ولی یک سوال: چرا نگذاشتی آن هویجها را بخورم. چه اشکالی داشت آنها را می خوردم و بعد می آمدم اینها را هم می خوردم؟ کبوتر گفت: _آخه اگر آن هویجها را می خوردی دیگه نمی تونستی اینها را بخوری. خرگوش با تعجب پرسید: _چه طور مگه؟ کبوتر گفت: _اگر آن هویجها را از زمین در می آوردی. در تور صیاد گرفتار می شدی. و هیچ وقت نمی توانستی به این مزرعه برسی . چون ریشه های آنها به تور صیاد وصل بود. خرگوش باتعجب به حرف های کبوتر گوش دادو از او تشکر کرد. ودر دلش خدارا شکر کرد. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
سلام دوستان وقتتون بخیر 🌸 دوستان جدید الورود خوش امدید 💐 شرمنده امشب رمان نداریم🙈 به بزرگی خودتون ببخشید عجیب به ترافیکی کاری خوردم امروز فرصت نشد 😔 ان شااالله فردا شب 😍 سپاسگزارم از همراهیتون و از توجه تون 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 آمدم امشب که با یادت شده ویران دلم در به در، در کوچه های بی کسی؛ حیران دلم مثلِ هرشب؛بینوا در کوی وبرزن گشته ام عاشقم؛ سرگشته ام؛مدهوش چون مستان دلم کاش پایان آید این دردم؛ رسد روزی وصال کزفراقت بی قرارم؛ می شود گریان دلم اللهم عجل لولیک الفرج🌸 شبتون بهشت ماندگار باشید وبرقرار التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا🌻🍃 سرآغازصبحمان را با یاد و نام و امید تو میگشاییم🌻🍃 پنجره های قلبمان را عاشقانه بسویت بازمیکنیم تانسیم رحمتت به آن بوزد🌻🍃 الهی به امید تو 💚 سلام صبحتون بخیر 🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ 💚حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند:💚 دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد و نادان نميريد. براستى كه خداوند، بهانه اى را براى نادانى نمى پذيرد. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 مرده از فیض تو احیاگر جان می‌گردد عالم پیر از این نشئه جوان می‌گردد سر تسلیم بہ پاے تو فرود آوردم ڪہ بہ انگشت ولاے تو جهان می‌گردد http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون