#داستان_کوتاه
پنجره🌹
کنارپنجره ایستاده بود و با حسرت خانه روبه رویی را نگاه می کرد.
آه از نهادش بلند شد. قطره های اشک بی اختیار از گوشه چشمانش سرازیر شد و دستِ نوازش بر گونه اش کشید.
قطره های اشک بر گونه هایش بوسه زدند و باریدند.
با روشن شدنِ چراغِ اتاقِ روبرویی، ناخودآگاه لبخند مهمانِ لبانش شد.
اما عمرِ لبخندش کوتاه بود. چون یکباره به یادِ برنامه امشب افتاد.
آهی کشید و به اشکهایش اجازه جاری شدن داد.
دلش می خواست فریاد بزند. طوری که صدایش به پنجره روبرویی برسد.
پنجره ای که در پشتش، پسری بود. که با قدبلند و صورتِ کشیده و چشم های رنگیَش، دلش را برده بود.
هر بار اورا می دید، تپش قلبش بیشتر می شد و رنگ از رخش می پرید. حرف زدن فراموشش می شد و خشکش می زد.
ولی هیچ وقت جرأت نکرده بود رازش را به او بگوید.
کاش امشب می شد از پشتِ این پنجره فریاد بزند و بگوید:"آیا مرا دوست داری؟"
ولی نه برای این کار هم دیر شده بود.
به ساعت نگاه کرد. فرصتی نداشت.
نه شاید هنوز هم دیر نشده بود. باید بگوید. باید رازش را برملا کند. شاید عشقش یک طرفه نباشد.
ولی چطوری؟
دوباره به ساعت نگاه کرد. کاش می شد کاری کرد. کاش!
اما نمی شد. این مدت همه خواستگارها را رد کرده بود. ولی دردانه خاله را نمی شد. بهانه ای برای رد کردنش نبود که خاله و مامان از کودکی نافِشان را به نام هم بریده بودند. هیچ عیبی نداشت. هیچ ایرادی نداشت. با اصرارهای خاله امشب قراره بله برون را گذاشته بودند.
باز خیره به پنجره روبرویی شد. انگار پرده اتاقِ تکان خورد. با خود گفت"
شاید اوهم به من فکر می کند؟ "
ولی همان موقع چراغِ اتاق خاموش شد.
ناامیدانه به خود گفت:
" نه امکان ندارد؛ دراین مدت به من توجه نکرده. خیالم باطل است. باید تمامش کنم و خودم را از این برزخ و این عذاب نجات دهم. به امید عشقی یک طرفه تا کِی بمانم؟ "
صدای زنگ در به گوشش رسید.
تمام امیدش ناامید شد.
باید همه ی آنچه را گذشته بود، همین جا کنارِ این پنچره دفن می کرد. تمام روزها و شب هایی که کنار این پنحره برای خودش رؤیا بافی کرده بود.
بایدتن می داد به سرنوشتی که دیگران برایش رقم زده بودند.
با چشمانی اشکبار و دستانی لرزان، آرام پرده را برای همیشه کشید. برای همیشه.
(فرجام پور)
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
آمدم امشب که با یادت شده گریان دلم
در به در، در کوچه های بی کسی؛ حیران دلم
مثلِ هرشب؛بینوا در کوی وبرزن گشته ام
عاشقم؛ سرگشته ام؛مدهوش چون مستان دلم
کاش پایان آید این دردم؛ رسد روزی وصال
کزفراقت بی قرارم؛ می شود ویران دلم
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت
ماندگار باشید وبرقرار
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#حدیث_محرم
امام صادق (ع) فرمودند:
كسى كه شب عاشورا در كنار مرقد امام حسین (ع) سحر كند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد، مثل كسى كه در میدان كربلا و در كنار امام حسین (ع) كشته شده باشد.
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#سلام_امام_زمانم 💚
لذت شعر به آن است که والا باشد
هدف شعر ظهور گل زهرا باشد
جان ناقابل ما نذر شما مهدی جان
علت هستی ما حضرت مولا باشد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#نهال_ولایت_در_نهاد_خانواده #صوت_دهم #جلسه_سی_وسوم
ریپلی به جلسه قبل 👆👆🌹
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🔸اینکه میگیم جهان داره دنبال پدر پشت پرده غیبت خودش میگرده و گرایش داره سمت کسی که یه مقدار بوی پدرش رو میده، دلیل داره
🔹قدیم اگه یادتون باشه اخبار اعلام میکرد ،مثلا فلان شخص آفریقایی در فلان زندان مسلمان شد یا افراد فقیر و ساده و فلان کشور مسلمان شدند
🔺یا به طور کلی بگم گرایش به اسلام بیشتر از سمت اقشار ضعیف و پایین و مظلوم جامعه جهانی بود
🔺ولی اگه امروز دقت بفرمائید گرایش زیادی از سمت اقشار تحصیل کرده و سطح بالایی از جهانیان دارن روز به روز بیشتر به سمت اسلام روی میارن✅