هدایت شده از علیرضا پناهیان
Panahian-TahlilVaghayeAkhirVaMasaleBenzin.mp3
11.8M
🎙صوت کامل تحلیل و نگاه متفاوت علیرضا پناهیان از وقایع اخیر و مسئله بنزین در برنامه "پرونده ویژۀ شبکه سه" در شب گذشته
📹 فیلم گفتگو:
aparat.com/v/ONkEB
@Panahian_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 راه میانبر
❤️ راهی که خدا برای رسیدن به خودش پیشنهاد میدهد!
#تصویری
@Panahian_ir
✨﷽✨
✅ چیزهایی که به درد شما نمی خورد را نگویید.
✍ آقای فلسفی در کتاب خود این مطلب را این گونه توضیح داده اند که مثلا در ماه رمضان شما به چه مناسبتی از دیگران سوال می کنید که روزه ای یا نه؟ این حرف بی خودی هست. زیرا اگر آن شخص روزه باشد ، شاید دلش نخواهد ریا شود و اگر روزه نباشد ، شاید دلش نخواهد که شما متوجه بشوید.
شاید بدلیل بیماری روزه نیست ، اما دلش نمی خواهد کسی بفهمد. خیلی حرفها هست که ما می زنیم و بخاطرش نامه عملمان را سنگین می کنیم. بعضی از سوالاتی که ما از افراد می پرسیم ، باعث می شود آنها یا مجبور به دروغگویی شوند یا وادار به ریاکاری بشوند. حرفهای بیهوده را ترک کنید. به شنیده ها هم ترتیب اثر ندهید.
یک ساعت هم که پیش آقای بهجت می نشستید ، ایشان هیچ حرفی نمی زدند ، مگر زمانی که سوالی مطرح می شد.
📚 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
دریا🌹
باذوقِ کودکانه، پاهای برهنه اش را روی شن های داغِ ساحل گذاشت.
بادباک رنگارنگش را به آسمان فرستاد.
با سرعت شروع به دویدن کرد.
صدای خنده اش، در ساحلِ دریا پیچید.
از کنارِ هر کس می گذشت، برایش کف می زدند.. و شادی می کردند.
قطره آبی از آسمان، روی گونه سرخش نشست. صدای خنده اش بالاتر رفت.
چشم به آسمان دوخت. بادباکِ رنگانگش در کنارِ رنگین کمان، جای گرفته بود.
اینبار، پهنای صورتش را لبخند گرفت.
دلش می خواست خودش هم مثلِ بادبادکش پرواز کند و به رنگین کمان برسد.
پایش با آبِ دریا، تر شد. زیر پایش را نگاه کرد. ناگهان موجی زد و آب تا زانویش بالا آمد. صدای فریادِ شوقش به آسمان بلند شد. اما موجِ بعدی آب را تا زیر چانه اش بالا آورد. وحشت زده فریاد زد.
یکباره زیر پایش خالی شد. به آسمان نگاه کرد. بالا و بالاتر رفت. همراه بادبادک
بر روی رنگین کمان نشست.
زیر پایش دریا را دید. چقدر بزرگ و زیبا بود. با رنگین کمان همسفر بود.
خسته شد. سرش را روی رنگِ سبز بادبادک گذاشت. چشمانش را بست.
صدای مادر را شنید:" دریا جان، بیدار شو. وقتِ شامه"
چشمانش را گشود. دفتر نقاشی زیر سرش بود. مداد رنگی را برداشت.
اول یک دریاو.......
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
نبارد بر دلم جز مهرِ یزدان
که باشم از عطایش شاد و خندان
بچرخد این فلک هر دم به سویی
بُود چرخش برایم مهرِ گردان
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج🌹
در پناه خدای مهربون
شاد وخندان باشید
شبتون بهشت 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون