eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از علیرضا پناهیان
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 صفتی که پای ثابت همه بدی‌های ماست! 👈🏻 هیچ لذتی را ازدست نخواهیم داد؛ اگر ... #تصویری @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚چرا دارچین بخوریم؟ 🔸پایین آورنده ی قند خون 🔸کمک به جذب ویتامین ها 🔸کاهش حساسیت فصلی 🔸جلوگیری از چاقی 💢گروه طبی استادخیراندیش 💢
اگر مسموم شده اید، کبد چرب، سنگ کلیه یا سنگ صفرا دارید تربچه بخورید زیرا فیبر آن سموم را از بدن شما دفع می کند !👌🏻 بعلاوه اگر بعد از مصرف مسکن، تربچه بخورید پتاسیم تربچه از عوارض کورتون و‌ مسکن کم می کند 💢گروه طبی استادخیراندیش 💢
🔴 درمان ♻حنا ۲پیمانه ♻کتیرا ۱پیمانه ✍با آب باهم مخلوط کرده و شبها روی ترک پا بمالید و با پلاستیک ببندید و روی آن جوراب بپوشید. 💢گروه طبی استادخیراندیش 💢
🌺🌹با_برنج_ماست_نخورید 💠خوردن برنج با ماست فراموشی می‌آورد 👈مصرف برنج با ماست،موجب افزایش سردی مغز میشود‌، غلبه بلغم در مغز موجب فراموشی، سستی و تنبلی مغز شده و شما را کم حافظه میکند! ماست را حتما همراه نعناع_زنیان_گل_محمدی مصرف کنید 💢گروه طبی استادخیراندیش 💢
☀️امام رضا علیه السلام: هر كه مى خواهد معده اش آزارش ندهد ، در بين غذا آب نخورد. (بحار الأنوار ج ۶۲ ص۳۲۳) 💢گروه طبی استادخیراندیش
✅ افراد کوتاه قد سنگ پا استفاده کنند. 👌 سنگ پا موجب تحریک هیپوفیز و با تولید هورمون رشد موجب افزایش قد میشود همچنین موجب تنظیم قند خون ، رفع سردرد و رفع کوفتگی بدن میشود 💢گروه طبی استادخیراندیش 💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
توپ🌹 واردِ کوچه که شد، مادرش از پشت سر صدا زد:" پارسا نون و تخم مرغ یادت نره." دلش هُری ریخت. نگاهی به جعبه واکسش انداخت و گفت:" چشم." بغض کرد. کمی ایستاد. نفس عمیقی کشید. قدم هایش را تند کرد. به ایستگاهِ تاکسی رسید. جعبه کوچکش را زمین گذاشت. وسایل کار را بیرون آورد. به کفش های مردمی که از آنجا رد می شدند نگاه کرد. پسرِ کوچکی با مادرش نزدیک شدند. به کفش های نو و براق پسرک نگاه کرد. توپِ فوتبالِ قشنگی هم در دست داشت. پسرک به مادرش گفت:"مامان جون الان که بریم خونه، اجازه می دی برم کوچه فوتبال بازی کنم." مادرش گفت:" بله اجازه می دم." پسرک توپی را که در دست داشت به هوا پرتاب کرد. روی وسایلِ پارسا افتاد. پارسا توپ را برداشت. همیشه آرزوی داشتنِ چنین توپی را داشت. پسرک جلو رفت و توپ را از دستِ پارسا گرفت. موقع رفتن، دوباره نگاه پارسا به کفش های براقش افتاد. آهی کشید و منتظر نشست. هوا تاریک شد. فقط چند نفر برای واکس زدن آمدند. پول هایش را شمرد. با این پول فقط می توانست، نان و تخم مرغ بخرد. امروز هم نتوانست پس اندازی داشته باشد. پول هارا در جیبش گذاست. وسایلش را برداشت. از جا بلند شد. به طرف خانه راه افتاد. صدایی از پشت سرش شنید. :"صبر کن. پسرم صبر کن." به طرف صدا برگشت. مردی کیسه به دست ایستاده بود. کیسه را به طرفِ پارسا گرفت. با لبخند گفت:" پسرم لطف کن بیا این کفش ها را هم واکس بزن." پارسا با خوشحالی برگشت. دوباره بساطش را پهن کرد. مشغول واکس زدن شد. کارش که تمام شد، مرد کفش ها را برداشت. دستمزدِ پارسا را داد. پارسا با خوشحالی اسکناس ها را نگاه کرد. حالا می توانست با اضافه کردنِ این پول به پس اندازهای قبلش، یک توپ خوب بخرد. ( فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون