۴ دی ۱۳۹۸
۴ دی ۱۳۹۸
۴ دی ۱۳۹۸
۴ دی ۱۳۹۸
۴ دی ۱۳۹۸
۴ دی ۱۳۹۸
اما...
کجا می رید؟😊
براتون داستان دارم 👌
امیدوارم خوشتون بیاد 🌹
۴ دی ۱۳۹۸
#داستان_کوتاه
نای نفسم🌹
با صدای سرفه های آقا جون از خواب بیدارشدم.
به شدت سرفه می کرد. احساسِ کردم نفسش درحالِ تنگ شدن است.
فوری از جا پریدم و به بالینش رفتم.
پدر و مادرم؛ دارو به دست؛ کنارش نشسته بودند.
به آشپزخانه دویدم. تا برایش دمنوش درست کنم.
همیشه می گفت:"دمنوش حالش را بهتر می کند"
صدای سرفه هایش بند نمی آمد.
چند سالی بود که از روستا به شهر آمده بود تا با ما زندگی کند.
پدر می گفت:"خانه روستا دیگر جای مناسبی برای زندگی نیست. و روستا امکانات ندارد. آقاجون هم نباید تنها آنجا بماند."
آقاجون هم خانه اش را رها کرده بود و به شهر آمده بود. ولی از روز اول سرفه هایش شروع شد. خوب می دانستم آلودگی هوا؛ مسبب این حالش است.
آن شب هم تا صبح نتوانست بخوابدو من جگرم برایش کباب بود. باید برایش کاری می کردم.
صبح دانشگاه نرفتم تا ازاو پرستاری کنم.
برایش دمنوش درست کردم و از شیر برنجی که مادر برایش آماده کرده بود؛ برایش آوردم.
کنارش نشستم و کمکش کردم تا بخورد.
به چشمانِ غمگینش نگاه کردم و باز سرفه امانش رابرید.
دستش را بوسیدم وگفتم:
_آقا جون فدات شم. دردت به جونم.
_خدا نکنه دخترم.
ببخشید دیشب هم نگذاشتم بخوابید.
_چه حرفیه ؟ شما تاجِ سرِ مایی.
همه اش به خاطرِ آلودگی هواست. حتما توی روستا حالتون بهتربود.
_بله درسته. ولی این سر و صدای اتومبیل ها هم تا صبح آزارم می ده.
_الهی من دورتون بگردم.
جگرم برایش کباب بود.
تصمیم خودم را گرفتم.
وقتی از دانشگاه برگشتم گفتم:
_من از دانشگاه یک ترم مرخصی گرفتم.
با آقا جون به روستا می رم.
پدر با لبخند تأییدم کرد.
و مادر نگران نگاهم کرد.
چند هفته گذشت و حالِ آقا جون روز به روز بهتر شد. شب ها آسوده می خوابید.
و قبل از خواب برایم از کوچه باغ ها می گفت و عطرِ گل ها و شاخه های پر بارِ میوه.
و گیسوانِ بلند مادر بزرگ.
ومن نفسم تازه می شد از نفسش.
نفسم به نفسش بند بود.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
۴ دی ۱۳۹۸
۴ دی ۱۳۹۸
دلنوشته 🌹
بارالها
من خسته هستم از درد، درمانِ من نیامد
چشمم به ره نشستم ، آن یارِمن نیامد
اشک از مژه ببارد ، دستِ دلم گرفتم
دل سر به کوی غم شد، غمخوارِ من نیامد
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت
درپناه خدا
التماس دعا🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
۴ دی ۱۳۹۸
۴ دی ۱۳۹۸
میون کتاب امید
یه نفس آرزو می خوام!
یه دم از سادگی عشق
یه زمون زندگی می خوام....
لاله دهقان
Shaar9898❤️❤️❤️❤️
با نگاه گرمتان در این زمستان برفی زیبا باما باشید در کانال شعر🌹🌹( طعم گیلاس)🌹🌹...شاعری از تبار گندم زار جنوب شرق🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@shaar9898 لینک کانال
لطفا این بنر را در کانال و گروه های خودتان نشر دهید🌹
۴ دی ۱۳۹۸