eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ✍ شب اومد خونه چشماش از بی‌خوابی شدید، سرخ بود. رفتم سفره بیارم ولی نذاشت. گفت: امشب نوبت منه، امشب باید از در بیام. گفتم:تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی... نذاشت حرفم تموم بشه بلند شد و غذا رو آورد. بعد غذای رو با بهش داد و سفره رو جمع کرد. بعد چایی ریخت و گفت: «بفرما». 📙به مجنون گفتم زنده بمان، ص۲
🔴 💠 وقتی همیشه به ایرادهایی كه همسرتان دارد، فكر كنید، روز به روز بیشتر از او دور می‌شوید! 💠 اما اگر همیشه به نقاط مثبت او بیندیشید آن وقت هر روز بیشتر از دیروز برایتان عزیز می‌شود! 🆔 @khanevadeh_313
🔴 💠 هر كس به خانواده‌اش نيكى كند، عمرش دراز مى‌شود! 📙کافی ج۲ ص ۱۰۵ 🆔 @khanevadeh_313
🔴 💠 آقایان اگر می‌خواهید همسرتان شیفته شما شود: 💠 دنبال بهانه برای از او باشید: 🔅از ظاهرش 🔅از جملاتش 🔅از نگاهش 🔅از دست پختش 🔅از رفتارش
🔴 💠 پس از مراجعت همسرتان به خانه،کارهای خود را حتی الامکان کنار بگذارید و لحظاتی در حضور او بنشینید و از او پذیرایی کنید.
🔴 💠 زوج‌هایی که در انجام کارهای منزل به یکدیگر می‌کنند، در زندگی مشترک خوشبخت هستند. 💠 و نسبت به بقیه‌ی زوج‌ها زندگی کرده و محبوبیتشان روز به روز بیشتر‌ می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-کودکانه مهمانی🌹 هوای داخل کمد خیلی گرم بود. لباس ها، برای اینکه خنک شوند، خودشان را تکان می دادند. کفشِ مجلسی، درِ جعبه اش را باز کرد و بیرون را نگاه کرد. نفسی کشید و گفت: -وای از گرما مُردم. کفش تابستانی، گفت: -بله، خیلی گرمه. ولی من مثل شماها اذیت نمی شوم. کت مجلسی گفت: - خوش به حالت. من دارم از گرما می میرم. هر کدام از لباس ها چیزی گفتند. صدای در اتاق که آمد همه ساکت شدند. امین درِ کمد را باز کرد. کت را به زینب نشان داد و پرسید: - این خوبه امشب بپوشم؟ زینب، کمی لبش را کج کرد و گفت: - خوبه، ولی گرمت نمی شه؟ امین گفت: - راست‌ می گی گرمم می شه. ولی جشن تولده. باید لباس خوب بپوشم. زینب گفت: - همه لباس هات خوبند. بعد پیرهن آستین کوتاه را برداشت و گفت: -من اینو خیلی دوست دارم. مامان خیلی قشنگ دوخته. امین نگاهی کرد و گفت: - آره خوبه. همین رو می پوشم. بعد جعبه کفش مجلسی را برداشت. -اینم کفشم. زینب گفت: - ولی این کفش ها با کت خوب می شه. تازه خیلی هم گرمه. امین گفت: -راست می گی. پس کفش تابستانی می پوشم. بعد کفش های بندی تابستانی را برداشت و با هم از اتاق بیرون رفتند. کت آهی کشید و گفت: - دیدید، من و نپوشید. می خواستم برم جشن تولد. کفش مجلسی هم با ناراحتی گفت: - منم دوست داشتم برم جشن تولد. ولی حالا باید اینجا بمونیم. تیشرت سفید لبخند زد و گفت: - ناراحت نباشید، هوا که سرد بشه نوبت شماست و ما باید توی کمد بمونیم. (فرجام‌پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته🌹 الها با دلم امشب مدارا کن که دردی دارم و آن را دوا کن زدوریت بسوزم هر شب و روز تو با وصلت مرا حاجت روا کن در این شب که باشد لیله ی تو دلِ هر دردمندی را رضا کن رسان امام مهدی موعودِ ما را تمام این جهان را با صفا کن (فرجام‌پور) اللهم عجل لولیک الفرج🌹 شبتون بهشت التماس دعا حاجاتتون روا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا