eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 زن فرعون تصميم گرفت که عوض شود، و پسر نوح تصميمي براي عوض شدن نداشت...! اولي همسر يک طغيانگر بود و دومي پسر يک پيامبر...!!! 🔺براي عوض شدن هيچ بهانه‌اي قابل قبول نيست اين خودت هستي که تصميم مي‌گيري تا عوض شوي. 🔺بعضي از چيزها دير که شد، بي‌فايده هستند مانند بوسيدن پيشاني عزیز از دست رفته‌ات...
🔴 💠 اگر بعد هرکار زن و شوهر از یکدیگر سپاسگزاری کنند؛ زندگی سرشار از و محبت خواهد شد. 💠 تشکر کردن را فراموش نکنید! 🔅چه پیامکے 🔅چه حضوری 🔅چه در جمع خانوادگی 🔅چه جمع دوستانه و اقوام
🔴 💠 یاد بگیریم همسرمونو با کمبودهایش دوست داشته باشیم وگرنه آدم‌های کامل رو همه دوست دارند...!
🔴 💠 اگر در زندگی وجود داشت، سختیهای بیرون خانه آسان خواهد شد. برای زن هم سختیهای داخل خانه آسان خواهد شد. در ازدواج، اصل قضیه است. دخترها و پسرها این را بدانند. این محبّتی را که خدا در دل شما قرار داده، حفظ کنید.
🔴 💠 یکی از عوامل بسیار مهم در بهبود روابط زن و مرد و نیز آن به‌کارگیری جملات زیبا و امیدبخش در زندگی مشترک است. گاهی در خلوت خود فکر کنید و متناسب با روحیه‌ی همسرتان بسازید و آنها را در مواقع حسّاس بر زبان جاری کنید. 💠 جملات امّا امیدبخش و لذّت‌بخش می‌تواند روابط شما را گرم و صمیمی نگه دارد. جملاتی مانند: 🔸 همه جوره دارم 🔸 برام مهمه 🔸 حرفهات همیشه میکنه 🔸 خیلی زود میشم 🔸 دیدن ناراحتیت را ندارم 🔸 دوست دارم با تو بخورم 🔸 و جملات دیگر
🔴 فردی که در حضور فرزندانش به همسرش ابراز علاقه می‌کند و به او احترام می‌گذارد و با اسم‌ها و صفاتی زیبا و صمیمی خطابش می‌کند به فرزند خویش عشق‌ورزی می‌آموزد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کودکانه گلاب🌹 هوا تاریک بود. صدای زوزه گرگ ها از بیرون دِه می آمد. گلین خانم، بالای سرِ گلاب نشسته بود. دستش را روی گونه او گذاشت. داغِ داغِ بود. به ساعت نگاه کرد. تا آمدنِ احمدآقا خیلی مانده بود. هر وقت برای آبیاری مزرعه می رفت، تا صبح نمی آمد. هنوز سرِ شب بود. گلین خانم از جا بلند شد. آبِ لگن را پای گلدان ها خالی کرد. از آبِ خنکِ کوزه آن را پُر کرد. دوباره پاهای کوچکِ گلاب را در آن گذاشت. دستمالِ روی پیشانی اش را برداشت. درآبِ سرد فرو کرد. آبش را گرفت. دوباره روی سرِ او گذاشت. گلاب آرام پلک هایش را تکان داد. ولی نتوانست چشمهایش را باز کند. گلین خانم بغض کرد. از جا بلند شد. از پنجره بیرون را نگاه کرد. همه جا تاریکِ تاریک بود. صدای زوزه گرگ ها و پارس سگ ها را شنید. به دور دست خیره شد. چراعِ خانه رعنا خانم روشن بود. خوشحال شد. اگر گلاب را به آنجا ببرد، رعنا خانم؛ با جوشانده های مخصوص، او را خوب می کند. چادرش را سر کرد. گلاب را بغل گرفت. در را به آرامی باز کرد. صدای پارس سگ ها بیشتر شد. فقط اگر می توانست، تا خانه رعنا خانم برود..... گلاب ناله کرد. گلین خانم گونه اش را بوسید. داغ بود. اشک چشمش را با گوشه چادرش پاک کرد. با خودش گفت:" اگر بِدَوم زودتر می رسم." گلاب را محکم در بغل گرفت. به دور و برش نگاه کرد. کسی بیرون نبود. در را پشت سرش بست. به سرعت دوید. صدای پارس سگی را از پشت سرش شنید. سرعتش را بیشتر کرد. سگ نزدیک تر شد. گلین خانم فریاد زد. گلاب را محکم تر گرفت. چادرش از پشت کشیده شد. به پشتِ سرش نگاه کرد. سگی سیاه و زشت، چادرش را به دندان گرفته بود. گلین خانم چادر را رها کرد. نزدیک خانه رعنا خانم رسید. ولی این بار دامنِ لباسش به دندانِ سگ بود. نمی توانست بدود. فریاد زد. سگ دامنش را از پشت کشید. گلین خانم روی زمین افتاد. گلاب را روی دستانش گرفت. صدای غرش سگ را شنید. صدا زد:" خدایا گلابم را نجات بده.:" چهره وحشتناکِ سگ، جلوی چشمانش نمایان شد. فریاد زد. گلاب را به سینه چسباند. چشمانش را بست. صدای ناله سگ بلند شد. چشمانش را باز کرد. رعنا خانم و مش حیدر با چوبِ بلندی بالای سرش بودند. سگ با ناله فرار کرد. گلاب را به رعنا خانم داد. او کمکش که بلند شود. داخل خانه شدند. رعنا خانم برایش شربت آورد. برای گلاب جوشانده درست کرد. صبح هر دو سرِ حال و سلامت به خانه برگشتند. گلین خانم به چهره خندانِ گلاب نگاه کرد و گفت:"خدایا شکرت." (فرجام پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 چون وعده دیدار شود یار نیاید پائیز وزمستان و بهارم به چه آید تاکِی زِ فِراقش بتوان اشک فشانم از او خبری نیست؛ دِگر اشک نیاید (فرجام پور) اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 شبتون آرام دلتون خوش التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون