eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
💟تو نماز موقعی که ایستادی نگات باید رو مهر محل سجده باشه 💟وقتی میریم رکوع نگامون باید بین دو انگشت شصت پامون باشه ❌اینجا نباید به مهر نگاه کرد ،شعاع دید میاد بالا ،بی ادبیه از بالا به خدا نگاه کنیم 💟وقتی میریم سجده ،نگامون باید به سر نوک بینی باشه ،نکنه که باز نگاتو بندازی رو مهر ، بی ادبی میشها❌ 💟موقع تشهد نگاه باید کجا باشه ؟ افرین راه افتادینا 😉 موقع تشهد نگاه باید به دستامون باشه ✅ 💟وقتی میخوایم از رکوع بریم سجده برا خانمها👸سفارش شده که با زانو برن سجده برا اقایونسفارش شده اول دستاشون به زمین برسه بعد زانوهاشون 💟فاصله بین مهر تا زانوت باید به اندازه ،فاصله مهر تا ارنجت باشه کمتر از اون باشه نمازت درست نیست❌
👆اینا بخشی از نکاتی بود که تو گام اول باید انجام بدیم رعایت هر کدوم از این موارد یعنی رعایت کردن ادب در پیشگاه خداوند ✅ در روایت داریم :شیطان پلید 👺 وقتی رو انسان تسلط پیدا کنه به نماز که وایسادیم ،همین که الله اکبر رو میگیم ،شروع میکنه صورت مارو به خارش در اوردن ⚠️از صب تاالان صورتمون نمیخاریدا یهو تو نماز خارش میکنه،این کار شیطان نامرد هست ⛔️ما وقتی دستمون رو تکون میدیم که صورتمون رو بخارونیم حر کت اضافی کردیم تو نماز ⚠️و میدونید که هر حرکت اضافی تو نماز مکروه هست شیطان بااین کارش میخواد فضیلت نماز مارو کم کنه
✅پس حواسمون باشه از الان که وقتی تو نماز یه جایی از بدنمون به خارش در اومد کار شیطان پلید هست ⚠️وقتی چند بار مبارزه کنیم با هوا نفسمون و نخارونیم صورتمون رو شیطون دیگه از این ناحیه مارو اذیت نمیکنه♨️ یه چیز خیلی جالبی که تجربه کردم 😊 دقیقا وقتی الله الکبر میگفتم صورتم به خارش در میومد در حدی که اشک تو چشام جمع میشد✅ بهش محل نمیدادم✅ و دقیقا تا سلام نماز رو میدادم ،دیگه اصلا هیچ خارشی تو صورتم نبود انگار که اصلا نمیخارید ❌ قشنگ متوجه میشین که کار خود پلیدش هست
یه سوالی که عزیزان زیاد پرسیدن ⛔️چرا ما باید نماز بخونیم ،خدا چه نیازی به نماز ما داره؟ 😒 ⛔️چرا باید وضو بگیریم؟ اگه بحث تمیز بودن هست که من همین الان حموم بودم ،تمیز هستم ،دیگه لازم نیست وضو بگیرم 😒 برا پاسخ به این سوال میریم سراغ یه روایت زیبا از امام رضا که امروز روز این بزگوار هست😍 💟 از امام رضا پرسیدن چرا باید "وضو "بگیریم برای نماز؟ ♥️فرمودند خداوند وضو را برای این واجب کرده است که ببیند چه کسی به حرفش گوش میکند ✅
یه نکته طلایی میگم و بحثمون رو تموم کنیم 🌟✨برای قبولی نمازت ،تو نباید لذت ببری، لذت رو خدا باید ببره از نماز 💫🌙 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ توجه توجه 💥💥💥 تمرین امروز برا اعضامون 😉👇 قبل از نماز ادب نماز رو با گفتن اذان و اقامه، مسواک زدن لباس تمیز پوشیدن و عطر زدن رعایت کنیم حتما🔅🔆 دوم اینکه تو نماز هرجا از بدنمون به خارش در اومد به هیچ وجه نخارونیم بعد نماز یه لذتی داره این مبارزه با هوای نفس که هیجا تو زندگیت نمیتونی لنگشو پیدا کنی 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال مشاورین تنها مسیر مهر فاطمی @MoshaverTM
سلام من به مدينه، به غربت صادق سلام من به بقيع و به تربت صادق سلام من به مدينه، به آستان بقيع سلام من به بقيع و کبوتران بقيع سلام من به مزار مطهر صادق که مثل ماه درخشد به آسمان بقيع سلام من به تو اي ماه فاطمي بقيع سلام من به تو ای ياس هاشمی بقيع http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون •----≈•≈•🕊▪️🕯▪️🕊•≈•≈•----•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درد سر🌹 نام واقعی من پویا است، اما همه به من می گویند،"دردسر" حتی پدر و مادرم. ماجرا از روزی شروع شد که قرار بود با معلم مدرسه و بچه ها به گردش علمی برویم. آن هم در جنگل. از ذوق تا صبح خوابم نبرد. البته کمی هم سرما خوردگی داشتم. مادر برایم شیر گرم آورد. سفارش کرد که حتما بخورم. من حتی از بوی شیر هم بدم می آید. وقتی از اتاق بیرون رفت، لیوان شیر را پای گلدان ریختم. صبح زود مادر و پدر من را به مدرسه بردند. مادر برایم کلی غذا و خوراکی گذاشت. خیلی هم سفارش کرد تا مواظب خودم باشم. لباس گرم تنم کرد. دستمال تمیز در جیبم گذاشت. پدر کنار گوشم گفت"خواهش می کنم، به کسی و چیزی آسیب نزن. آبروی ما رو حفظ کن" از حرفش چیزی نفهمیدم. خوشحال و خندان سوار اتوبوس شدم. دیدم که مادر و پدر با معلم صحبت می کنند. بی خیال به بچه هایی نگاه کردم که هر کدام با کوله های سنگین وارد اتوبوس می شدند. سینا تا من را دید، دستش را تکان داد و گفت" آی پویا، خوب شد اومدی." زود خودش را رساند و کنارم نشست. دستش را مشت کرد و به دست مشت شده من زد. هر دو خندیدیم. از شیشه اتوبوس برای خانواده ها دست تکان دادیم. اتوبوس راه افتاد. معلم شروع به صحبت کرد. اما ما هیچ چیز نمی فهمیدیم. با هم از خوراکی هایی که در کوله داشتیم صحبت می کردیم. او از دست پخت مادرش و خوراکی هایش می گفت. وقتی از چیپس های مادرش تعریف کرد، عصبانی شدم. باید به او نشان می دادم که دست پخت مادرم بهتر است. خانم معلم در آخر اتوبوس، هنوز داشت صحبت می کرد که کوله ام را برداشتم. ظرف بزرگ پلاستیکی را برداشتم. خانم معلم با صدای بلند گفت: " پویا لطفا بشین و گوش کن. توی اتوبوس این قدر تکان نخور." همان موقع اتوبوس تکان سختی خورد. نزدیک بود روی زمین بیفتم. اما باید دست پخت مادرم را به سینا نشان می دادم. درِ ظرف پلاستیکی را باز کردم. ناگهان اتوبوس تکان سخت تری خورد. ظرف از دستم پرتاب شد. نتوانستم آن را بگیرم. چشمانم را بستم. با صدای جیغ خانم معلم چشمانم را باز کردم. باورم نمی شد. تمام سر و صورت و لباس خانم معلم با سوپِ رشته یکی شده بود. فقط دهانش پیدا بود که فریاد می زد: "درد سر" (فرجام‌پور) https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون