شما می دونید چرا اینقدر عاشق علی بن ابی طالب هستید ❓❓❓
👌چون از قدرت او، هیبت او، علم او و علمداری او از همه بیشتر بود .
✌️🌸✅
⬅️ما برای عباس یه حساب دیگه ای قائلیم . بعد حاضریم برا اقا حضرت عباس جون هم بدیم.
✅چون از ذوالفقار و از غضب علی و از هیبت علی هم خبر دارید .
شما چرا از بین شهدای کربلا از همه بیشتر به اباالفضل العباس قمر بنی هاشم علاقه مند هستید⁉️
👆🌺❓✅
حالا من از شما می پرسم 🔰
🔶اگر به شما بگن اباالفضل یه آقایی بود خیلی خوب؛
💠خیلی داداش با وفایی بود برای امام حسین اما حیف که خیلی ضعیف بود ❗️
⬅️اگه کسی بهش تنه میزد، می خورد زمین!!
همون اول جنگ هم شهید شد!
❓❗
تو رو قرآن قسم به من بگید اینقدر عباس بن علی ع عزیز می شد⁉️
🔸🌏➖➖➖✅
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
توجه توجه 💥💥💥
تمرین امشب
هر کاری میکنیم هدف فقط رضای خدا باشه
منتظر تشکر کسی نباشیم.......
فقط خدا همینو بس😉
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری س
التماس دعای فرج یا مهدی ادرکنا یا علی مدد✋
هدایت شده از علیرضا پناهیان
🔸چرا امام(ع) اینقدر ما را مسرور میکند؟
🔸به اندازۀ انرژیِ مثبتی که امام(ع) دارد، میتوانیم از او سرور بگیریم
🌼 راههای رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی (ج۱۵)
🔻 محبت اهلبیت(ع) از مهمترین عوامل معنویِ سرور برانگیز است. اما چرا محضر امام(ع) و ولیّ خدا اینقدر لذتبخش است و حتی اگر از راه دور هم به ایشان سلام بدهی و در قلبت یادش کنی و مدحش را بخوانی، این حسّ خوب را پیدا میکنی؟
🔻 یکی از ویژگیهای امام، علاقۀ شدیدی است که نسبت به ما دارد. چرا امام زمان(ع) هر هفته-یا هر روز- به پروندۀ ما رسیدگی میکند؟ چون ما را دوست دارد و سرنوشت ما برایش مهم است.
🔻 وجود یک پیامبر و امام، سرشار از انرژی مثبت و دلسوزی برای امت است. شما همینکه به سمتش بروی، یا او را صدا بزنی و به او سلام بدهی، از این انرژی مثبت، بهره میبری.
🔻 در روانشناسی میگویند که مثبتبودن آدمها روی همدیگر اثر دارد. شما وقتی به محضر یک آدم خوب بروید، میتوانید انرژی مثبتش را حس کنید. وقتی یک آدم خوب به ما انرژی مثبت میدهد، یک امام(ع) چقدر میتواند انرژی بدهد!
🔻 آدم چقدر میتواند از امام(ع) سرور بگیرد؟ به اندازۀ انرژی مثبتی که امام دارد! امام، بمب انرژی مثبت است، نگاهش به ما مقدرات ما را تغییر میدهد و دعایش برای ما، عالم را به نفع ما زیر و رو میکند!
👤علیرضا پناهیان
🚩مسجد امامصادق(ع) - ۹۶.۳.۲۰
👈🏻 متن کامل:
📎 Panahian.ir/post/4034
#حال_خوش_معنوی
@Panahian_ir
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
✴️آموزش رایگان شعر و ترانه
۳ ساعت آموزش رایگان
🔴آموزش قافیه و ردیف
چهارشنبه شب ساعت ۲۱
🔴آموزش وزن شعر
جمعه شب ساعت ۲۱
🔴آموزش زیبا شناسی
دوشنبه شب ساعت ۲۱(فردا شب)
🔴با حضور استاد فرامرز عرب عامری
در گروه ایتا
⛔️همراه با تمرین در گروه ایتا
⛔️با بهترین و جدیدترین متد روز ادبیات
⛔️بسیار ساده، روان و حرفه ای
https://eitaa.com/joinchat/3830120506C1392f0c7ec
⛔️لطفا به دوستان و علاقه مندان ادبیات اطلاع دهید
✴️امروز ساعت ۱۶/۳۰
تمرین وزن شعر داریم 🔴
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤
"موسسه ی فرهنگی قرآن وعترت مهر فاطمی باهمکاری مجموعه ی جواهر الحیاة زیر نظرتشکیلات تنها مسیر آرامش در تهران برگزار میکند"
✨ دوره ی اول شخصیت شناسی بر اساس طبع ومزاج✨
✤با حضور استاد گرانقدر :
"حجت الاسلام سید روح الله حسینی"
✤ تاریخ برگزاری :از شنبه 25 الیچهارشنبه 29 مرداد 99
✤شهریه : با تخفیف 350 هزار تومان
✤بارعایت کامل پروتکلهای بهداشتی😷
✤" اعطای گواهینامه پایان دوره از وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی"
✤مکان برگزاری کلاس :تهران منطقه ۱۷ خیابانابوذر(غربی) کانون فرهنگی تربیتی ابوذر
✤زمان کلاس: ۸ صبح تا 13
✤ثبت نام : ارسال کلمه"شخصیت شناسی" به آیدی🔻
⇛@Mehrefatemii⇚
@Javaher_Alhayat
❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤══════
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان-کودکانه
مهمانی🌹
هوای داخل کمد خیلی گرم بود.
لباس ها، برای اینکه خنک شوند، خودشان را تکان می دادند.
کفشِ مجلسی، درِ جعبه اش را باز کرد و بیرون را نگاه کرد.
نفسی کشید و گفت:
-وای از گرما مُردم.
کفش تابستانی، گفت:
-بله، خیلی گرمه. ولی من مثل شماها اذیت نمی شوم.
کت مجلسی گفت:
- خوش به حالت. من دارم از گرما می میرم.
هر کدام از لباس ها چیزی گفتند.
صدای در اتاق که آمد همه ساکت شدند.
امین درِ کمد را باز کرد.
کت را به زینب نشان داد و پرسید:
- این خوبه امشب بپوشم؟
زینب، کمی لبش را کج کرد و گفت:
- خوبه، ولی گرمت نمی شه؟
امین گفت:
- راست می گی گرمم می شه.
ولی جشن تولده. باید لباس خوب بپوشم.
زینب گفت:
- همه لباس هات خوبند.
بعد پیرهن آستین کوتاه را برداشت و گفت:
-من اینو خیلی دوست دارم. مامان خیلی قشنگ دوخته.
امین نگاهی کرد و گفت:
- آره خوبه. همین رو می پوشم.
بعد جعبه کفش مجلسی را برداشت.
-اینم کفشم.
زینب گفت:
- ولی این کفش ها با کت خوب می شه. تازه خیلی هم گرمه.
امین گفت:
-راست می گی. پس کفش تابستانی می پوشم.
بعد کفش های بندی تابستانی را برداشت و با هم از اتاق بیرون رفتند.
کت آهی کشید و گفت:
- دیدید، من و نپوشید. می خواستم برم جشن تولد.
کفش مجلسی هم با ناراحتی گفت:
- منم دوست داشتم برم جشن تولد.
ولی حالا باید اینجا بمونیم.
تیشرت سفید لبخند زد و گفت:
- ناراحت نباشید، هوا که سرد بشه نوبت شماست و ما باید توی کمد بمونیم.
(فرجامپور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
آمدم امشب که با یادت شده گریان دلم
در به در، در کوچه های بی کسی؛ حیران دلم
مثلِ هرشب؛بینوا در کوی وبرزن گشته ام
عاشقم؛ سرگشته ام؛مدهوش چون مستان دلم
کاش پایان آید این دردم؛ رسد روزی وصال
کزفراقت بی قرارم؛ می شود ویران دلم
(فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد ممنوع⛔️
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت
ماندگار باشید وبرقرار
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون