ببینید مربى، تيم فوتبالش
رو بايد ببره تو زمين مربىگرى کنه؛
تو مسابقه!
ماشين سوار کرده میخواد اعضای تیمش رو ببره زمین مسابقه که فوتبال بازی کنند؛
وسط راه تصادف میشه،دعوا میشه.
حالا فوتباليستها که اومدند فوتبال بازى کنند ؛
حالا دارن دعوا مى کنند.😟
مربى مياد جدا میکنه!
مياد ريش سفيدى میکنه!
اين نه کار اصلى اين فوتباليست هاست،
نه کار اصلى اين مربى.❌
ما نبايد بشينيم کنار زمين بگيم به به❗️
چه مربي...
چه قدر خوب جدا میکنه دعوا رو!!
چه فوتباليستى چه قشنگ دعوا میکنه‼️
بابا اين مربی و بازیکن کارشون اصلا چیز دیگه ایه...
ما در گيري هامون ،اصلا اصيل نيست!
والا اينقدر درگيرى و مبارزه با نفس نمى خواد ديندارى کردن!👌
تمام خوشگلى و زيبايى دين، در زمان آقا
ديده مى شه!✅
💠مردم میرن دنبال آقا امام زمان برش مى گردونند!
میگن آقا صبرکن ،صبرکن!
ما اعتراض داريم
اعتراض چى ؟
ما قرار نبوده اينجورى باشیم ؛
ما قرار بود تو پرقو دین داری کنیم💞
پرقو به این معنا که در جامعه مهدوى جامعه اى که خيلى
از زوائد و مشکلات رو از بین میبره باید باشیم.👌
در اون جامعه، امام میگه تو درگير اين چيزا نبايد باشى...
مربى تيم ملى میدونيد چى کار مى کنه؟!
دکتر مياره برا تغذيه. به بازیکنش میگه تو نمیخواد برى دنبال غذا بگردى !
به صد نفر زنگ بزنى من چى بخورم ،
فردا خوب بدوم ؟!
من برات تأمين مى کنم.😊
✨آقا امام زمان يه بسترى رو براى زندگى آدما فراهم خواهد کرد ؛
که آدما فقط راحت اون بازى اصلى
خودشون رو انجام بدند.✅
به سوى خدا حرکت بکنند !👌
اين بحث رو فعلا داشته باشيد ؛
البته کسى نبايد از دائره ديندارى الان
خارج بشه.☝️
هيچ چاره اى نيست! ما الان درگيريم با مشکلاتى که دراثر غيبت پديد اومده !
باز هم همين قرآن ،باز هم همين دين ،
باز هم با مبارزه با نفس...
بايد درگيري ها رو پشت سر بذاريم.✔️
والسلام علیکم و رحمة الله
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🎑 رمان شب #بدون_تو_هرگز 48 "کیش و مات" 🔹دست هاش شل و من رو ول کرد ...چرخیدم سمتش ... صورتش بهم ری
🌠 رمان شب #بدون_تو_هرگز 49
"خداحافظ زینب"
✅ تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه ...
🔹اشک توی چشم هام حلقه زد ... پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال ... دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ...
- بی انصاف ... خودت از پسِ دخترت برنیومدی ... من رو انداختی جلو؟ ... چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟😭
🔸برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره ... دنبالش راه افتادم سمتِ دستشویی ... پشتِ در ایستادم تا اومد بیرون... زُل زدم توی چشم هاش ... با حالتِ ملتمسانه ای بهم نگاه کرد ...
🔵 التماس می کرد حرفت رو نگو ... چشم هام رو بستم و یه نفسِ عمیق کشیدم ...
-یادته 9 سالت بود تب کردی ...
سرش رو انداخت پایین ...
منتظرِ جوابش نشدم ...
- پدرت چه شرطی گذاشت؟ ... هر چی من میگم، میگی چشم ...
🔸التماسِ چشم هاش بیشتر شد ... گریه اش گرفته بود ...
- خوب پس نگو ... هیچی نگو ... حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه ...
🔷 پرده اشک جلوی دیدم رو گرفته بود ...
- برو زینب جان ... حرفِ پدرت رو گوش کن ... علی گفت باید بری ...
و صورتم رو چرخوندم ... قطراتِ اشک از چشمم فرو ریخت ...😭 نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه ...
❇️ تمامِ مقدماتِ سفر رو مامورِ دانشگاه از طریقِ سفارت انجام داد ...
براش یه خونه مبله گرفتن ... حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم ...
هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود ...
✈️ پای پرواز ... به زحمت جلوی خودم رو گرفتم ... نمی خواستم دلش بلرزه ... با بلند شدنِ پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد ... تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود ...
بچه ها، حریفِ آرام کردن من نمیشدن....
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
@asraredarun
اسرار درون
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🌠 رمان شب #بدون_تو_هرگز 49 "خداحافظ زینب" ✅ تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که می
🌌 رمان شب #بدون_تو_هرگز 50
"سرزمینِ غریب"
✍🏼 [ از قسمت پنجاهم به بعد خاطره از زبان دختر شهید سید علی حسینی بیان میشود ]
👨💼نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد ... وقتی چشمش بهم افتاد، تحیّر و تعجّب... نگاهش رو پر کرد ... 😳
چند لحظه موند ... نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه...
🔷 سوارِ ماشین که شدیم ... این تحیّر رو به زبان آورد ...
-شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردنِ شما اینقدر زحمت کشید ...
🔺زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت ...
- و اولین دانشجویی که از طرفِ دانشگاهِ ما ... با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده ...
🔸نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم ... یا از شنیدنِ کلمه اولین دانشجوی مسلمانِ محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن ...!
✅ ولی یه چیزی رو می دونستم ... به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم ... هزار تا جوابِ مودبانه در جوابِ این اهانتش توی نظرم می چرخید ...
✔️ امّا سکوت کردم ... باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم ... و من هیچی در مورد اون شخص نمیدونستم ...
🏡 من رو به خونه ای که گرفته بودن برد ... یه خونه دوبلکس ... بزرگ و دلباز ... با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی... ترکیبی از سبکِ مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی ... تمام وسایلش شیک و مرتب ...
🏢 فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود ... همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز ... حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه ...❌
امّا به شدّت اشتباه می کردن ...
❤️ هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود ... برای مادرم ... خواهر و برادرهام ...
من تا همون جا رو هم فقط به حرمتِ حرفِ پدرم اومده بودم ...
🔶 قبل از رفتن ... توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده ... خودم اینجا بودم ... دلم جا مونده بود ... با یه علامت سوال بزرگ ... ❓🤔
- بابا ... چرا من رو فرستادی اینجا؟ ...
📝رمان بدون تو هرگز (نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
@asraredarun
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام 🌹
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با 👇
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️سیاستهای زنانه
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
✴️مسائل اعتقادی
(فرجامپور)
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@masoomi56
مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
کانال فرم های مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا،
کمک کن دیرتر برنجم،
زودتر ببخشم،
کمتر قضاوت کنم
و بیشتر فرصت دهم ...
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_حسینی
✨امام صادق (ع) فرمودند:
هر كس كه به زيارت قبر حسين عليه السلام نايل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترين درجه عالى مقامان ثبت مىكند.✨
@asraredarun
┄✦۞✦✺💔✺✦۞✦┄
﷽
#مهدے_جان❤️
درغیبت ڪبراےِ تو گم ڪردہ ایم آقا
راہ و روش و رسم مسلمانـے خود را
ما را بطلـب لایـق دیــدار تـو باشیـم
پنهان مڪن آن چهرہ نورانے خود را
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀