eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
4.7هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 تا حالا دقت کردید که آدم به محض اینکه از یه گناهی توبه میکنه همون فرداش اتفاقا موقعیت همون گناه براش پیش میاد و معمولا هم گرفتار گناه میشه؟!😊 🌸کافیه که شما مثلا تصمیم بگیری که دیگه غیبت نکنی 💥همون فرداش موقعیت های فراوانی پیش میاد که بخوای غیبت کنی! یا چشم چرانی و مسخره کردن و ...🙁 چرا؟ ✨چون خدا میخواد ببینه که تو آیا جوگیر شدی برای ترک اون گناه یا واقعا با برنامه و حساب شده میخوای گناه رو ترک کنی ✔️میخواد ببینه که یه موقع اون توبه و ترک گناهت موجب عجبت(غرورت) نشده باشه!☺️ @asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 💐 🔰در بحث تربیت و زندگی سه نوع رفتار داریم ✅ اختیار ❇️جبری که منجر به اختیار بشه ⛔️ جبر کامل جبر کامل فقط برای افراد خیانتکار جاری میشه♨️ ⛔️از دید شرع انسانها نباید جنایت را کامل عفو کنند بلکه باید اول حد شرعی جاری بشه البته دین در شلاق زدن هم عدالت رو رعایت کرده تا جنبه هدایتی آن آشکار بشه 📌مدیر غیر اسلامی همه کارمندان رو طوری تربیت می‌کنه که روزی ۸ ساعت باید کار کنند و کاری نداره که اونها گرفتاری دارند یا نه؟ 😏 🔖اما مدیر اسلامی اول باید اعتماد سازی کنه و محبت خود را در دل کارمندان خودش جای بده 💞 امیرالمومنین علیه السلام مردم را از درون تربیت میکند بجای اینکه از بیرون وادار به رعایت ادب شوند .👌💖 🍀امام حسن عسکری علیه السلام میفرمایند: وای بحال مسئولی که مردم از روی ترس به او احترام بگذارند ♨️ چرا امام زمان عج باید بیان ؟ چون باید به این حدیث عمل بشه 👌 💢زمان معاویه نظم بیشتر بود چون معاویه با شمشیر مدیران را به نظم وادار میکرد⚔ 💕ولی علی علیه السلام تا لحظه آخر آنها را تحمل می‌کرد و نصیحت میکرد . امام زمان عج باید بیان تا انسانها بدانند که با شوق و علاقه و انگیزه های درونی کار کنند💖
⭕️نظم و انضباط در غرب هم به همین شیوه اجرای نظم معاویه هست یعنی مردم در غرب با اجبار قانون و جریمه رعایت نظم رو میکنند ❌ دوستی می‌گفت وقتی پسرم مهاجرت کرد به کانادا بهش گفته بودند اگر پلیس راهنمایی بهت دستور توقف داد به هیچ عنوان از ماشین خارج نشو 🚔 چون به محض خروج از ماشین بهت شلیک میکنند 😳 🚶‍♂امروز جوانان ما دین گریز شدند نه دین ستیز 😕 ♻️جوانی که هنوز گناه نکرده قرآن رو بخوبی می‌فهمه چون مطابق فطرت هست . 😔اما متأسفانه قانونی که در نظام آموزشی هست باعث ایجاد تقلب میشه . تقلب مثل کرمی هست که از درون میوه رشد می‌کنه 👌 وقتی ملاک نمره میشه تقلب هم رایج میشه📄 دین اختیار و جبر منتهی به اختیار را سفارش می‌کنه ✳️ اما ما جبر کامل رو در زندگی رایج میکنیم ♨️ شیوه امر ونهی مدیران و مراجع تربیتی باید به شیوه تغافل باشه نه شیوه آینه وار👉 بعنوان مثال: 👇 قرآن می‌فرماید: کسی که به شما ظلم کرد مثل خودش با او رفتار کنید ⭕️ این آیه برخورد آینه وار هست ولی در مورد یهودیان و صهیونیست ها نازل شده نه همه مردم🔺
🔆ولی برای خانواده و مدیران داستان هابیل و قابیل آمده که هابیل به برادرش گفت : اگر یقین بدانم که تو مرا میکشی ولی من هیچگاه دست خودم را به خون تو آلوده نمیکنم ✅ ♻️نکته روانشناسی این آیه این هست که (اخلاق در خانواده بر حقوق مقدم هست)☘🍀 ➿غیر مستقیم به افراد بفهمانید این کار بد هست ❎ مستقیم گفتن میشه حق نه اخلاق 💫 از تنبیه هایی استفاده کنید که هزار تا تشویق در ونش باشه 🎁 و این مسئله با تغافل امکان پذیر هست 🤭تغافل یعنی بدانی ولی به روی خودت نیاری و فرزند هم بداند که شما فهمیدید 👌 سعی کنید اول دلها رو تسخیر کنید بعد جواب عقلی بدهید ❤️ شیوع تغافل یعنی رفتاری کن که دل طرف رو بدست بیاری 💓 اگر به این پرسش که ( چرا خدا مرا آفرید ؟) خواستید جواب بدید اول دل فرزند را بدست بیارید بعد پاسخ عقلی بدید 💡 ( هل الدین اِلا الحُب)💖 شیوه تغافل را رایج می‌کنه👌 تذکر غیر مستقیم خیلی موثر هست اگر مستقیم تذکر بدید اگر گوش نکرد هیچ برگ برنده ای ندارید جز زور از حقوق خانواده این هست که اخلاق را رایج کنید ✔️ 💢(حیوانات با چوب ادب میشوند انسانها با ادب تربیت میشوند ) علی علیه السلام اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210813-WA0109.mp3
زمان: حجم: 14.58M
دعای سِمات دعایی است که از امام پنجم شیعیان محمد بن علی الباقر نقل شده‌است و به گفتهٔ علمای تشیع: خواندن این دعا در آخرین ساعاتِ جمعه مستحب می‌باشد. متن این دعا فوق العاده قشنگ و زیباست چند دقیقه بیشتر وقت رو نمی‌گیره میتونی فقط گوشش هم بکنی 🤗🌷 @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_بیـست_و_نـهـم ✍ و انگار مهربانی عثمان واگیر دار بود و
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍ دل کندن از ته مانده ی آرامش زندگی برای ادای دِین٬ سختترین کار دنیا بود و من انجامش دادم به همت یان و سکوت پر طوفانِ عثمان مادر در تمام مسیر٬ تسبیح به دست ذکرهای مشق شده از خدایش را مرور کرد و به رسم لجبازی لب از لب باز نکرد گاهی دلم برای صدایش تنگ میشد صدایی که خنده های دانیال را در گوشم زمزمه میکرد.. آخ که چقدر هوسِ برادرانه هایش را داشتم٬بی توجه به صوفی و حرفهایش! کاش آن دوست مسلمان هرگز از خیابانه ای روزمره ی تنها خدای زندگیم نمیگذشت و آن را سهمی از تمام دنیا٬ برای من میگذاشت.. هر چه به ایران نزدیکتر میشدیم؛ تپشهای قلبم کوبنده تر میشد هنوز تصویر آن زنهای چادر مشکی به سر و آن مردهای ریش دار را به خاطر دارم اما حالا بیشتر از هر زمان دیگری از این کشور میترسیدم ایرانِ حال٬ قصاب تر از ایرانِ گذشته بود زشتتر و کریه تر ورود به مرزهای ایران از طریق بلندگوهای هواپیما اعلام شد زنان بی حجاب یک به یک روسری و شال از کیفهایشان بیرون میآورند و علی رغم میل باطنی با غُر زدنهای زیر لبی و صورتهایی پر اعتراض آن را سر میکردند چقدر عقب ماندگی بر این دیار حاکم بود به مادر نگاه کردم مثه همیشه روسری به سر محکم کرده بود و در سکوت٬ تسبیح می انداخت محضه رضایِ خدایش حالا نوبت من بود بی میل به اجبار و از فرط ترس روسری آبی رنگی که در آخرین لحظه ی خداحافظی از عثمان هدیه گرفتم را به دور سرم پیچیدم و الحق که دیزاینی زیبا داشت با آسمانیِ چشمانم.. ابلهانه بود القا تحکمانه ی افکار مذهبی٬ آن هم در عصرِ شکوفایی فکری انسان انگار ایرانی با فکر کردن میانه ایی نداشتند به ایران رسیدیم با ترس از هواپیما پیاده شدم مادر لبخند زد نفس گرفت٬ عمیق چشمانش حرف میزد اما زبانش نه گونه هایش پر شد از مروارید و من فقط نگاهش کردم این زن چه چیزی برای دلبستن در این خاک داشت؟ وارد سالن فرودگاه شدیم کمی عجیب به نظر میرسد تمیز بود و شیک بدون حضور شتر و اسب با تعجب به اطراف نگاه کردم فرودگاهش که شباهتی به تصویر سازیِ اخبارهای مورده علاقه ی پدر نداشت چشم چرخاندم٬تا جایی که مردمکهایم یاری میکرد اینجا چقدر مدل و سوپر مدل حضور داشت شاید جشنواره ی بازیگران سینمایشان بود و شاید جشنی که ثروتمندان را در اینجا جمع میکرد آخر دکورِ چهره و لباسِ زنان و مردان گویایِ چیزی جز یک میهمانی عظیم نبود.. با قدمهایی بهت زده از دیدنِ جوانانِ غرق در آرایش و وسواس در مدِل مو و پیچیده در لباسهای خوش دوخت٬آرام آرام به سمت خروجی رفتم با چمدانی در دست و مادری حیران مانده در فضا نه بیرون از در هم نه درشکه ایی بود و نه خرابه ایی همه چیز زیبا بود٬ درست مانند داخل.. ناگهان چشمم به چند زن و دختر چادر پوش افتاد اما اصلا شبیه خاطرات کودکیم نبودند دو دختر جوان و دو زن میانسالِ همراهشان که شیک و تیره پوشی را در زیر آن پارچه ی مشکی به هر عابری متذکر میشدند.. اینجا ایران بودسرزمینِ زشتی و کشتار شاید هواپیمایی در خاکی دیگر به زمین گیر شده بود سوار اولین تاکسی زرد رنگ شدیم.نمیتوانستم درست فارسی صحبت کنم مادر هم که روزه ی سکوتش را نمی شکست آدرسِ خانه قدیمی مان در ایران را که سالها قبل روی تکه کاغذی توسط پدر حک شده بود و به کمک یان از میان اوراقش پیدا کرده بودم٬ به پیرمرد راننده دادم.. پیرمرد نگاهی به کاغذ کرد اوه اسم خیابونا خیلی وقته عوض شده این آدرسو از کجا آوردین از درون آیینه نگاهش کردم لغتی مناسب برای پاسخگویی نمیافتم پیرمرد که گنگی ام را دید لبخند زد پس شانس آوردین که گیر یه پیرمرد افتادین آخه جوونا که اسم قدیمی خیابونارو بلد نیستن اما نگران نباشین من میرسونمتون یعنی خیابانهای اینجا چند اسم داشت و این آدرس٬خاطره ایی خاک خورده از گذشته بود انگار تمام شهر میزبانِ میهمانانِ جشن پوش بود پدر برای آزادیِ همین خلق شعار میداد و فریاد میکشید خیابانهای زیبا اما شلوغ و پر ترافیک زنان و مردانی عجیب که ظاهرشان از آمادگی برای حضور در میهمانی خبر میداد و گاه چادرپوشان و ریش مسلکانِ ساده در بینشان چشم را آگاه میکردند از وجب کردنِ خیابان فرقی عظیم بود بین خاطراتِ حک شده در کودکیم و چیزی که قرار بود خاطره شود.. صدای پیرمرد بلند شد تا حالا ایران نیومدی دخترم پیرمرد سری پر لبخند تکان داد فارسی بلد نیستی اشکال نداره٬من مسافرایی مثه شما٬ زیاد دیدم یه مدت که بگذره از منم بهتر فارسی حرف میزنید غصه ات نباشه بابا جان بابا چه مهربانی عجیبی در بابا گفتنش موج میزد حسی غریب که هیچ وقت تجربه اش نکرده بودم! ⏪ ... @asraredarun اسرار درون