داستان کوکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های نازنین ☺️🌸

#داستان_کودکانه آدم برفی 🌹 هوا خیلی سرد بود و مامان شعله بخاری را زیاد کرده بود . وشیشه های پنجره را بخار گر فته بود و بیرون دیده نمی شد. احمد کنار بخاری مشق می نوشت . که بابا در را باز کرد. واحمد سریع بلند شد که به بابا سلام بده . تا سلام.گفت .چشمش افتاد به برفهای روی کتِ بابا . باخوشحالی گفت : _داره برف میاد.❓ باباجواب سلامش را داد وگفت: _بله چه برفی☺️ مامان هم جلو آمد وسلام کردو گفت : _به به چقدر کتِ شما خوشگل شده ☺️ وکت بابا را گرفت تا کنار بخاری آویزان کند. احمد به طرفِ پنجره رفت وبخارِ پنجره را پاک کرد. وبا دیدن برف خندید . _آخ جون چقدر برف اومده . من برم برف بازی❓😊 بابا هم کنار پنجره اومده بود . گفت: _بله پسرم به شرطی که لباسِ گرم بپوشی. مامان از توی آشپرخونه گفت: _باید دستکش هم دست کنی . احمد لباسهاش رو پوشیدو بیرون رفت. بچه ها توی کوچه برف بازی می کردند. وگلوله های برف را به هم دیگر پرتاب می کردند. بعد از کمی بازی علی گفت : _بچه هابیایید با هم ادم برفی درست کنیم. رضا گفت: _من خودم درست می کنم. وتنهایی به ته کوچه رفت . ولی احمد وعلی باهم شروع کردن به ساختنِ آدم برفی . هر کدام گلوله برفی را برداشتند و با خودشان آوردند و روی هم گذاشتند خیلی زود آدم برفی آنها درست شد و علی یک هویج به جای دماغِ آدم برفی گذاشت وبا احمد کلی خندیدند. ولی رضا تنهایی نتوانست آدم برفی درست کند و هرچه برف ها را روی هم می گذاشت .درست نمی شد. پیشِ دوستانش برگشت . و وقتی آدم برفی آنها را دید. از کاری که کرده بود پشیمان شد. وگفت : _بچه ها تنهایی خیلی سخت می شه کاری را کرد. اجازه می دید من هم کمک کنم. علی گفت : _بله چشم هایش مانده . رضا سریع به خانه رفت ودوتا دگمه سیاه بزرگ برای چشم آدم برفی اورد. البته کلاه وشال گردن هم آورده بود. حالا با کمک ِ هم یک آدم برفی زیبا ساخته بودند. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون

ادامه داستان 🌸

دلنوشته 🌹 یارب آمدم امشب که من باعشق مهمانت شوم مثلِ هر شب خوانمت یا که غزل خوانت شوم آمدم با کوله باری از گنه دل پر زدرد بهر امیدی که بخشایی و قربانت شوم گرچه دارم رویِ همچون شب ولی قلبم سپید پر زمهرت آمدم تا غرقِ احسانت شوم گرگنه کاری چو من داند که لطفت بی حداست آید و گوید که یارب من چه حیرانت شوم شبتون بهشت دلتون آرام التماس دعا 🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w

┄┅─✵💝✵─┅┄ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم خدایا به توکل به اسم اعظمت می گشایيم دفتر امـــروزمان را ... باشد ڪه در پایان روز مُهر تایید بندگی زینت بخش دفترم باشد ... الهی به امید تو💚 سلام صبحتون بخیر وشادی🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون

╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮ #حدیث_نور 💚 امام صادق علیه السلام فرمودند: 💚 هر کس به شناخت حقیقی فاطمه علیها السلام دست یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون

#سلام_امام_زمانم بدون عشق دلسردم، کمی آقا نگاهم کن سرا پا غصه و دردم، کمی آقا نگاهم کن درختی بی‌ثمر هستم، برایت دردسر هستم خزانم... شاخه‌ای زردم، کمی آقا نگاهم کن 😔😔😔 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون

#وای_مادرم ای کاش فدک این همه اسرار نداشت ای کاش مدینه در و دیوار نداشت فریاد دل محسن زهــرا این بود ای کاش در سوخته مسمار نداشت #فاطمیه #السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون