eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
🎁 💞دوره انتخاب همسر 💞 مخصوص و جوان👌 برگرفته از آیات و روایات با تدریس استاد فرجام پور از مشاوران برتر و باسابقه💥 🔹شناخت باورهای صحیح در ازدواج 🔸معیارهای صحیح و اصولی در انتخاب 🔹آشنایی با طبع و مزاج 🔸اصول صحیح خواستگاری 🔹روش‌های صحیح تحقیق 🔸جایگاه دعا و استخاره 🔹و... . 🌼پاسخ به تمامی سوالات 🌼پی دی اف سوالات خواستگاری 💥50درصد تخفیف شهریه دوره 🤩به مناسبت دهه ولایت و امامت 🔰 آیدی ثبت‌نام: @adminasrar جهت دریافت اطلاعات بیشتر وارد کانال شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
دوستان این تخفیف ها را از دست ندید👆👆 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 #داستـــــان #تاپــــروانگی🦋 #قسمت_سی_ام ✍بعد از این همه صبوری رفته بود؛ آن هم در
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 🦋 ✍از همان روزهای اول فهمیده بود ارشیا مردی نیست که احساساتش را نشان بدهد یا اصلا احساساتی بشود! ولی ترانه می گفت مردها غرور دارند و محبتشان از جنس ما نیست، بخاطر همین دلش را خوش کرده بود به توجه کردن های وقت و‌بی وقتی که شاید پیش می آمد! اما کم کم و بعد از مدتی دیده بود که نه! انگار در خیالاتش‌ خیلی بال و پر داده بود به دوست داشتن ارشیا... بعضی وقت ها چند روز از او بی خبر بود و حتی دریغ از یک تماس! می دانست مدام کار دارد و مسئولیتش سنگین است، اما دلش که همیشه حرف گوش کن نبود! از طرفی هم وقتی چند روز آفتابی نمی شد زیر نگاه های سنگین خانواده اش اذیت می شد و متاسفانه تظاهر کردن و دروغ گفتن کم کم پا گذاشت به دنیای ساده اش تا هر طوری بود آبرو داری کند! کنار آمدن با خواسته های عجیب و غریبش هم جور دیگری معذبش می کرد. از طرز لباس پوشیدنش مدام ایراد می گرفت. معتقد بود زن باید شیک پوش باشد اما ساده و رسمی! ریحانه عادت داشت که مانتوهای ساده و راحت بپوشد، کفش های اسپرت بخرد و مقنعه مشکی و سورمه ای را دوست داشت... ارشیا اما عجیب بود! انگشت انتخاب روی لباس های گران قیمتی می گذاشت که ریحانه در خواب هم ندیده بود. هرچند بعد از مدت ها فهمیده بود که منظور ارشیا از سادگی در پوشیدن، لباس هایی بود که پوشش مناسب داشتند. یعنی دقیقا برعکس سلیقه ی نیکا و مادرش! ریحانه وقتی می دید طاقت کشمکش ندارد، هر چند که هیچ دفاعی جز سکوت نداشت و شاید اشتباهش همین بود، ولی تصمیم گرفت به خواسته هایش احترام بگذارد، این بود که در عرض چند روز کنج اتاقش پر شد از کفش و کیف های مارک دار ست، ساعت های برند اصل، مانتو و پالتوهای قشنگ و گران قیمت و هر چیزی که از نظر‌ او ضروری بود! ترانه ذوق می کرد از دیدن خوش سلیقگی های شوهر خواهرش، اما خانم جان با اینکه حرفی نمی زد در عمق نگاهش دریای نارضایتی بود که موج می زد... و او از این که هربار دست پر بر می گشت خجالت زده تر می شد. خوب بخاطر داشت یک بار که ارشیا با پسند خودش چیزهایی خریده بود و ترانه همه را وسط سالن ریخته بود و موشکافی می کرد، خانم جان دیگر طاقت نیاورد و در حالیکه سبزی خرد می کرد با اخم گفت: _ریحانه بلند شو جمعشون کن تا خواهرت بیشتر از این هوایی نشده طعنه ی کلامش را نشنیده گرفت و گفت: _چطور مگه؟ _ببین مادر، قرار نیست چون وضع مالی همسرت خیلی از ما بهتره اینطوری تحقیر بشیم! _چه تحقیری مامان؟! _پس مناعت طبعت کجا رفته دختر؟ تو چه احتیاجی به این همه لباس و کفش و هزارتا چیز دیگه داری؟ چرا تاحالا با دو دست مانتو سال رو سر می کردی و صدایت در نمیومد؟ _اشتباه... _گوش کن! به ارشیا بگو تا عقد کرده ای انقدر بریز و بپاش نکنه، هر وقت عروسی کردینو دستتو گرفتو رفتین سر خونه زندگی خودتون سر تا پات رو طلا‌ بگیره! ولی حالا نه... خودت که بهتر مادرت راو می شناسی! طوری با اخم غلیظ حرف زد و چاقو را با دست هایی که پر شده بود از خرده سبزی به سمتش تکان می داد که‌ ترس برش داشت! خانم جان آدمی نبود که به این راحتی ها از کوره در برود... ترانه هم گوشه ای کز کرده بود و مستاصل نگاهش بین آن ها چرخ می خورد. سوخت از فکری که مادرش در موردش می کرد... او که هنوز همان ریحانه بود! توقعاتش عوض نشده و جایگاه خود را به این زودی فراموش نکرده بود اصلا! خواست حرفی بزند که خانوم جان تخته و سبزی ها را برداشت و به آشپزخانه رفت. کنار سینک ظرفشویی ایستاد و با صدایی که از ترس ابهت مادرانه اش می لرزید گفت: _فکر می کردم دخترتون رو بشناسید، من بخاطر پول به ارشیا جواب ندادم که حالا... بغض گلویش را گرفت، چقدر سخت بود دل هر دو طرف را به دست آوردن! _بخدا ارشیا مجبورم می کنه، مدام کنار گوشم از ارزش و طرز برخورد اجتماعی و آداب معاشرت و هزار چیز دیگه زمزمه می کنه. هنوز یه ماه از عقد نگذشته کلافه شدم! شما که می بینید هنوزم مثل قبل می پوشم و دانشگاه میرم. اما وقتی با اونم انگار حکم شده که باید فلان کفشو بپوشم یا فلان دستبندو بندازم! خانم جان تخم مرغ ها را با مهارت توی ظرف سبزی شکست و گفت: _بیخود! اولا که شان اجتماعی به پول خرج کردن بی حساب کتاب نیست و هیچکسی از اسراف بالا نمیره!دوما اون اگه زن شیک و باکلاس می خواست چرا دست گذاشت روی خانواده ی ما که هیچ جوری هم قد و قواره ی خودشون نیستیم؟ همه این آتش ها از زیر سر اون دوستت بلند میشه. یعنی ندید تو چه دختری هستی که معرفیت کرد؟ نکنه شوهرت می خواد عروسک فرنگی درست کنه؟ روغن داشت دود می کرد که مایه ی کوکو را هری ریخت توی تابه و تمام آشپزخانه ی نقلی را بو برداشت. ⇦نویسنده:الهام تیموری.... @asraredarun اسرار درون 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 #داستـــــان #تاپــــروانگی🦋 #قسمت_سـی_یکـم ✍از همان روزهای اول فهمیده بود ارشیا
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 🦋 ✍ناراحت شد از حرف های رک مادرش، لب ورچید و گفت: _اتفاقا مخالف شدید این یه قلمه _پس دردش چیه ازین ولخرجیا؟ _خب بالاخره اون فرهنگ زندگیش با ما فرق داره... _اینا بهانست مادر. اصلا ببینم چرا باید راه بیفته هلک هلک دنبال تو ازین مغازه به اون مغازه برای خرید؟ حالا اگه یکی دوبار بود و خرید عقد بودو این چیزا، حرفی نبود. ولی هفته ای چندبارش چیه؟ کار و زندگی نداره؟ _من بگم؟ نگاه هردوشان زوم شد روی ترانه که به چهارچوب در آشپزخانه تکیه زده بود. _چی رو بگی؟ فال گوش وایسادی؟ _نه خانوم جون! شما دارین داد می زنید خب آدم گوش داره میشنوه دیگه. حالا بیخیال... _درست حرف بزن دختر! _ببخشید، یعنی حالا بگذریم. من میگم آقا ارشیا احتمالا می ترسه _ترس؟! از چی؟ _اوهوم. از اینکه آبجی مثل زن قبلیش بشه _زبونتو گاز بگیر، ریحان رو چه به اون دختره؟ _خب منو شما می شناسیمش آقا ارشیا که نمی دونه این اهل چه چیزایی هست یا اهل چه کارایی نیست! مگه دوستت نگفت از اون زنش بخاطر رعایت نکردن خیلی مسائل دلش پر بوده؟ ریحانه که انگار به کشف جدیدی رسیده باشد چشم هایش را ریز کرد و جواب داد: _خب چرا... اتفاقا می گفت اون دختره مدام لج ارشیا رو درمیاورده، مخصوصا وقتی با نظراتش مخالفت می کرده. مثلا سر همین خرید انگار خودش به مزون های معروف سفارش می داده و کلی خرج میذاشته رو دست ارشیا، بعدشم که باهاش مخالفت می کرده می گفته سلیقه ی تو داغونه! املی و رو مد نیستی یا... هوووف خلاصه که همش جر و بحث داشتن، حتی بخاطر سرکار رفتن یا مهمونی گر گرفته بود، حتی صحبت کردن از زن اولش هم برایش عذاب محسوب می شد! آن هم مقابل خانواده اش. _خب بفرما! تابلوعه که این بنده خدا دردش چیه بابا... می ترسه توام لنگه ی اون بشی خواهره من _عجب حرفی می زنیا، من با اون یکیم؟! _لیلی زن بود یا مرد؟ خانوم جان شعله ی گاز را کم کرد و گفت: _بی راه نمیگه ترانه، اون هنوز تو رو نشناخته. لابد پس فردایی که رفتین زیر یه سقف اون موقع تازه می فهمه تو از چه رگ و ریشه ای هستی! که یه تار موهات رو هنوز مرد نامحرمی ندیده چه برسه به پوشیدن لباسای... لا اله الا الله... چی بگم والا! بازم جای شکر داره بخدا اگه اینجوری باشه. مرد باید غیرت و جربزه داشته باشه، یعنی چی که دختره زیر بار حرف حق شوهرش نمی رفته. اینا زن زندگی نیستن مادر، وگرنه این همه زن هست که راست میره راست میاد، سرکار و دانشگاهو همه جا هم هستن منتها دست از پا خطا نمی کنن. ببین دیگه چه آتیشی سوزونده اون که ارشیا رو خوف ورداشته که همه رو با یه چوب میرونه... _همینه دیگه خانوم جون، شما خودت خوبی و دخترات گلن فکر می کنی آدمای ناخلف نیستن تو جامعه و دور ورمون _خب حالا! ماشالا به زبونت دختر. برو یکم خیارشور و گوجه ریز کن برای کنار کوکو، کمترم غیبت کن _چشم! چقدر بعد از شام ترانه کنار گوشش پچ پچ کرد تا خریدهایش را امتحان کند... چقدر دور از چشم خانم جان سر هر کدام از وسیله ها گفتند و خندیدند. یادش بخیر! با صدای ترانه به زمان حال برگشت. _جوری به آینه خیره شدی و مثل ندید بدیدا می خندی که انگار بعد از صد سال نو نوار شدی، بیچاره ارشیا هر قدرم که اخلاق بد داشت برای تو خوب ولخرجی می کرد دیگه! چشم‌غره ای تحویلش داد که یعنی ساکت. شاید از شنیدن اسم او فراری بود فعلا، عذاب وجدان گرفته بود و حس می کرد سنگدل شده! ⇦نویسنده:الهام تیموری.... ‌@asraredarun اسرار درون 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎁 💞دوره انتخاب همسر 💞 مخصوص و جوان👌 برگرفته از آیات و روایات با تدریس استاد فرجام پور از مشاوران برتر و باسابقه💥 🔹شناخت باورهای صحیح در ازدواج 🔸معیارهای صحیح و اصولی در انتخاب 🔹آشنایی با طبع و مزاج 🔸اصول صحیح خواستگاری 🔹روش‌های صحیح تحقیق 🔸جایگاه دعا و استخاره 🔹و... . 🌼پاسخ به تمامی سوالات 🌼پی دی اف سوالات خواستگاری 💥50درصد تخفیف شهریه دوره 🤩به مناسبت دهه ولایت و امامت 🔰 آیدی ثبت‌نام: @adminasrar جهت دریافت اطلاعات بیشتر وارد کانال شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
دوستان این تخفیف ها را از دست ندید👆👆 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا شروع سـخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگـیرد قـرار خوشم چون که باشی مرا در کنار سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
✾ ✾ ✾ ══════💚══   ✨امام صادق علیه السلام فرمودند: كسی كه در روز عيد غدير هر ساعتی كه خواست، دو ركعت نماز بخواند و بهتر اينست كه نزديك ظهر باشد كه آن ساعتی است كه اميرالمؤمنين(ع) در آن ساعت در غديرخم به امامت منصوب شد، (هر كه چنين كند) همانند كسی است كه در آن روز حضور پيدا كرده است...✨ @asraredarun ══💚══════ ✾ ✾ ✾
ما عاشق بے قرار یاریم همہ بر درد فراق او دچاریم همہ از پاے بہ جان او نخواهیم نشسٺ تا سر بہ قدومش بسپاریم همہ ‌‌@asraredarun ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته ام مردمان این زمانه سنگسارم می کنند... برای اولین بار در کشور کارگاه رایگان آموزش سرودن شعر و ترانه «پایتخت شعر» جهت شرکت در کارگاه وارد لینک واتساپ شوید https://chat.whatsapp.com/ET3QnrBQuB442EApgRr992 دوستان خود را که علاقه به نوشتن ترانه و سرودن شعر دارند دعوت کنید بدون هیچ شرطی «فقط علاقه» 🛑شروع کارگاه جدید شنبه ۹ شب🛑 ✔️آموزش سرودن شعر از صفر تا صد ☑️مخصوص همه فارسی زبانان ایران و جهان ✔️بصورت مجازی در واتساپ ☑️در زمانی کوتاه با نتیجه ای باور نکردنی ✔️آموزش صفر تا صد سرودن شعر و ترانه تنها در ۲۰ ساعت و اگر تمایل به همراهی و همکاری داشته باشید تا همیشه آکادمی شما را مورد حمایت قرار خواهد داد همراه با نقد و بررسی بهترین های امروز ادبیات 🔴معجزه ای دست نیافتنی که اکنون به ساده ترین شکل و با هر سن و میزان سوادی میتوانید بسیار راحت هنر خود را ارائه دهید اشعار و ترانه های درخشان اعضای آکادمی در مجلات ، روزنامه ها ، کتابها ، مسابقات ، نقدها و نظرات استادان صاحب نظر و... بهترین گواه زیبا سروده های اعضای آکادمی پایتخت شعر می باشد ☑️تا جلسه پنجم بصورت رایگان استفاده کنید، درصورت رضایت از کارگاه ثبت نام خود را تکمیل نمایید(ثبت نام دوره مقدماتی کلا ۴۰۰ هزار تومان می باشد که درصورت رضایت بعد از پنجمین جلسه دریافت خواهد شد) ✔️جهت شرکت در آکادمی نام و شماره واتساپ خود را برایم دایرکت بفرستید تا عضو گروه شوید. آکادمی استاد عامری @faramarzarabameri @asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
هدایتِ هادی.mp3
6.42M
امام هادی علیه‌السلام، در یک کلام، سه فرمول مهم زیر را آموزش می‌دهند: نحوه دعا کردن / نحوه آرزو کردن / نحوه زندگی کردن 💫 یک کلاس کوتاهِ پر رمز و راز ، پای درس متخصص معصوم.... ✨ ویژه ولادت علیه‌السلام @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوزادان با شنيدن جيغ و فرياد دچار وحشت شده و هورمون استرس توليدمیکنند كه به مغز آنها آسيب ميزند اين آسيب بعدها در مهد و مدرسه خود رانشان ميدهد درحضور نوزاد فضا را آرام نگهدارید بخصوص روزهای اول تولد
سلام كردن هنگام ورود به جمع براي كودكان سخت است زيرا كودك با هجوم اطلاعات مواجه مي شود بهترين روش اين است به كودك زمان بدهيم با بازي كردن با عروسكها ميشود سلام كردن را به كودك آموخت
کودک نیاز ندارد والدین همیشه درکنار او باشند یکساعت باکیفیت برای کودک وقت گذاشتن کافیست اگر باک بنزین محبت کودک پرشود، شما را رها می کند اگر به شما چسبیده بدانید بجای بنزین هوا وارد باکش شده...
مغز کودک سه ساله دو برابر مغز بزرگسال اتصال های سیناپسی دارد؛ منتهی بخش اعظمی از آن ها در 12 تا 15 سالگی بدلیل عدم تکرار برخی تجربه ها از بین می روند. یعنی قدرت مغز و یادگیری یک انسان بزرگسال کمتر از قدرت مغز ویادگیری یک کودک سه ساله است. انسان معمولی بین 5 تا 7درصد و نوابغ 10 تا 12 درصد از ظرفیت مغزشان استفاده می کنند. بخش اعظم مغز انسان ها دست نخورده باقی می ماند. بنابراین دچار احساس گناه نشوید و به دنبال میزان و کمیت تجربه ها نباشید. در تحقیقی یافته ایم که اصلاً انسان، نابغه به دنیا می آید اما در طول کودکی نبوغش را از دست می دهد. استعدادها در همه برابر است. پس ما اگر بتوانیم دو درصد بیشتر از مغزمان استفاده کنیم می شویم «تیزهوش». کودک نابغه یعنی همه ی کودکان دنیا همه ی بچه ها نابغه هستند. بخش فطری شبکه عصبی مختص انسان است و مربوط به روح است؛ نتیجه ی تجربه های کودک در محیط است. "بخش غریزی که با حیوانات مشترک هستیم و ناخودآگاه کار خودش را انجام می دهد را با آن کاری نداریم." این شبکه ی عصبی برای ما خیلی اهمیت دارد زیرا که حاصل این شبکه عصبی، روان است. سلامتی روان به چگونگی تشکیل اتصال ها و چگونگی ترکیب میدان های مغناطیسی بستگی دارد. اگر این اتصال ها و میدان های مغناطیسی درست در کنار هم قرار بگیرند و ترکیب شوند، روان در سلامت و تعادل خواهد بود. و اگر اشتباه در کنار هم قرار بگیرند، مشکل روانی ایجاد می کنند که باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه کردو با دارو و تکنیک و روش مداوا می شوند. [استادسلطانی]
اعتیاد کودک به رسانه موجب می‌شود، حوصلۀ کودک برای بازی‌های غیررسانه‌ای کم شود. رسانه به نیازهای واقعی انسان به صورت کاذب پاسخ می‌دهد؛ در نتیجه انسان انگیزه‌ای برای پرداختن به نسخۀ اصلی آن نیازها نخواهد داشت. [استاد عباسی]
در دید وبازدیدها اگر کودک نوپایی را میشناسید و مخصوصا اگر او را دوست دارید؛ ⛔️او را به زور بغل نکنید ⛔️به زور نبوسید ⛔️به زور از آغوش والدینش بیرون نکشید. اضطراب جدایی و اضطراب غریبه مرحله ای طبیعی از رشد کودک است. اگر کودکی را دوست دارید، به او تنها پیشنهاد دهید و اگر تمایلی نشان نداد یا گریه کرد، ناراحت نشوید یا او را به زور بغل نکنید. این فشارها می تواند باعث آسیبهای جبران ناپذیر مثل خجالتی شدن، خشونت، لجبازی یا بیقراری در کودکان بشه.
انسان ها نیاز به تأیید دارند و ما باید تأییدشان کنیم. هر عملی که کودک انجام می دهد باید تأیید مثبت شود اما وقتی تشویق بی جا می کنیم و به خصوص بحث جایزه را مطرح می کنیم این حفظ کردن ها الگوی کودک می شود وخلاقیت از بین می رود. و چون کودکان تشویق را دوست دارند مجدد همان کارهای قبلی را انجام می دهند تا تشویق شوند در اینجا اگر دایما تشویق کنیم کودک متوقف می شود. بعد از یکی دوبار تشویق یک کار باید تشویق را متوقف کرد و به کودک فهماند که اگر تایید وتشویق والدین را می خواهد باید کارجدید انجام دهد و درمسیر رشد متوقف نشود
بدن انسان می تونه تا ۴۵ واحد درد رو تحمل کنه اما زمان تولد یک زن تا ۵۷ واحد درد را احساس میکنه این معادل شکسته شدن همزمان ۲۰ استخوانه! هوای مادرمون رو بیشتر داشته باشیم
بیماری های روانی ریشه در کودکی دارند. اتصال ها و میدان ها مثل حروف الفبا هستند؛ خصلت ها و خاصیت های خودشان را دارند و ترکیب آن ها با یکدیگر، کلمه و در آخر جمله را می سازد. یک موقع ما با ترکیب این کلمات مثنوی و متن های زیبا و شعر و متن های علمی را تألیف می کنیم و یک موقع هم فحش و ناسزا میگوییم. دیدید بعضی ها با چهارتا کلمه آتیش به پا می کنند و بعضی ها با چهار کلمه آرامش ایجاد می کنند؟ این بستگی به نوع قرار گرفتن آن میدان های مغناطیسی در کنار هم دارد. آموزش در این مرحله است. باید یاد بگیریم که این میدان های مغناطیسی تشکیل شده را چگونه کنار هم بچینیم. بحث ما و هدف رویکرد کودک متعادل این است که این شبکه را چگونه ساماندهی کنیم. به کلمه "مشکلات" توجه کنید حالا میم اش را برمی داریم. میشود شکلات. یعنی یک حرف از میدان های مغناطیسی اش را برمی داریم و مشکلات تبدیل می شود به شکلات. پس ترکیب حروف است که کلمه و بعد جمله را می سازد. حالا دوتا الف بگذاریم، می شود«اشکالات». ترکیب این حروف همان چیزی است که ما باید یاد بگیریم و این نکته همان " هوش" است. هوش یعنی از این حروف چگونه استفاده کنیم، اشکالات بسازیم یا شکلات؟؟ وسن شکل گیری هوش دوران کودکی است. [استادسلطانی @asraredarun