✨﷽✨
✍نماز تکرار نیست!
🔹بعضی ها فکر میکنند نماز تکراری
است!!نماز تکراری نیست؛ کسی که چاه
میکند ،در نگاه اول کندن او وکلنگ
زدنش تکراری به نظر میآید،ولی این کار
حقیقتا تکرار نیست...
👈🏻چون با این تکرار هربار یک مقدار
عمق چاه بیشتر میشود.
کسی هم که از نردبان بالا میرود،هر
قدم که بر میدارد،بالاتر میرود؛این
قدم ها هیچگاه تکرار نیست...
نمازهم تکرار نیست..
اگر در نماز توجه داشته باشیم ،نماز
هجدهم ما غیر از نماز هفدهم خواهد بود
و یک پله بالا خواهیم رفت.
✅نماز معراج و نردبان مومن است
برای رسیدن به کمالات.
،http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
♥️🍃
هرگاه ڪه نمازتــ
قضا شد و نخواندے
دراین فڪر نباش ڪہ
وقت نماز خواندن نیافتے
بلڪه!
فڪر ڪن چہ گناهے را
مرتڪب شدے کہ خداوند نخواست
در مقابلش بایستے!
#نماز_را_سبڪ_نشماریم
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
💐 آیت الله حسن زاده :
🌷ذکر شریف "لا إله إلّا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین" معروف به ذکر یونسیه است...
🌸 هر مؤمنی به ذکر آن مداومت کند ، از غم نجات می یابد.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🌸🍃🌸🍃
#تبديل_سيئات_به_حسنات
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : چهار چیز سیئات را تبدیل به حسنات میکند :
«أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَکَانَ مِنْ قَرْنِهِ إلَی قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَها اللهُ حَسَناتٍ»
1️⃣ «الصِّدْقُ» راست گفتن. خدا از انسان راستگو خوشش میآید؛ چون خدا خودش مظهر صدق است، مظهر سلام است، مظهر امنیت است.
2️⃣ «وَالحَیاءُ» شرم. اگر کسی حیا داشته باشد خداوند گناهانش را میبخشد و سیئاتش را از بین میبرد و به جای آن حسناتش را مینویسد.
3️⃣ «وَحُسْنُالخُلْق» خوش اخلاقی. انسان دلش میسوزد برای کسانی که نمازشان، روزهشان، کمک کردنشان، دینشان خوب است؛ اما با زن و بچهشان خیلی بد اخلاقند و بد برخورد میکنند. این اخلاق بدشان به آن اعمال خوبشان لطمه ميزند،
4️⃣ «وَالشُّکر» شکر نعمات را به جا آوردن؛ یکی از مواردی که اصل جبران در آن است.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
👌ازطرف خدا،،
🎆 عالم ز برایت آفریدم، گله کردی
🎇 از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی
🎆 گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند
🎇صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی
🎆 جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور
🎇 از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی
🎆 گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم
🎇 بر بخشش بی منت من هم گله کردی
🎆 با این که گنه کاری و فسق تو عیان است
🎇 خواهان توأم، تویی که از من گله کردی
🎆 هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
🎇 با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی
🎆 صد بار تو را مونس جانم طلبیدم
🎇 از صحبت با مونس جانت، گله کردی
🎆 رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
🎇 با این که نماز تو خریدم، گله کردی
🎆 بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟
🎇 بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!
🎆 از عالم و آدم گله کردی و شکایت
🎇 خود باز خریدم گله ات را، گله کردی..
✅ همیشه شکر گذار خدا باش , و به آنچه داری قانع و شاد باش,
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
داستان کوکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های نازنین ☺️🌸
#داستان_کودکانه
جشن تکلیف🎀🎀 زهرا کیفش روحاضرکرد وشب بخیرگفت🌠 ورفت که بخوابه ولی هرکاری کردخوابش نمیبرد اون بخاطرجشن فرداخیلی هیجان داشت 😌😌خلاصه زهراانقدرتورختخواب غلت زدتاخوابش برد صبح زود🌞🌞هم ازخواب بیدارشد صبحانه اش روخورد واماده شد ورفت مدرسه📒📕
خانم ناظم پشت بلندگواعلام کرد دانش اموزان کلاس سوم صف هاشون رومرتب کنند و باصف برن نمازخونه بچه هاوقتی واردنمازخونه شدندازخوشحالی فریادکشیدند اخه نمازخونه روخیلی قشنگ تزیین کرده بودن وتوچندردیف هم سجاده وچادرنمازگذاشته بودن زهراچادرنمازش روسرکرد 😍😍رنگ چادرنمازهاشون سفید بود وبه چادرتوروگل های صورتی دوخته بودن وقتی بچه هاچادرهاشون روسرکردن مثل فرشته هاشده بودن 😊اقایی که روحانی بودن اومدن وبرای بچه هاصحبت کردن وگفتن دخترهای گلم🌷🌷شما۹ساله شدیدوبه سن تکلیف رسیدید وازامروزباید نمازهاتون روبخونید وخدای مهربون روعبادت کنیدوبایددرشبانه روز۱۷رکعت نمازبخونید وازخدای مهربون روبابت نعمتهایی زیادی که داده تشکرکنید وبعدهم بچه هاسرودخوندن وازکیکی که به صورت جانمازبود خوردن🍰🍰اون روزبه زهراوبچه هاخیلی خوش گذشت وقتی زهرابه خونه برگشت چادرنمازوسجاده اش روگذاشت تواتاقش وباخودش عهد بست که همیشه نمازهاش روبه موقع بخونه👌👌
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#گندمزار_طلایی
قسمت 149
توی چشمام نگاه کردو گفت:
_نه !
_یعنی چی؟
_یعتی نمی خوام راحتی شمارو به هم بزنم.
اونجا اتاقِ توئه .
_من خودم اتاق را براتون آماده کردم.
_درسته ولی ما اینجا نمی مونیم
فقط چند روز مهمونیم.
_به هر حال بهتره برید بالا و حالا همین چند روز رو راحت باشید .
خلاصه آنقدر اصرار کردم تا قبول کرد.
نزدیک سال تحویل بود ..همه دور سفره هفت سین نشسته بودیم وبچه داشت خوابشون می برد.
عکس بابا رو از توی طاقچه برداشتم و توی سفره هفت سین گذاشتم.
واقعا جاش خالی بود .
لبخند روی لبهاش روی لبهای همه مون لبخند کاشت.
وبرقِ توی نگاش به همه مون امید داد .
اولین سال تحویلی بود بعد از عروسی آبجی که همه دور هم بودیم.
وانگار بابا خوشحال بود و از توی عکسش شادیش را نشون می داد.
زُل زده بودم به عکسش که صدای توپِ معروف بلند شد وسال نو شد.
بچه ها خوابشون پرید و
ذوق زده خندیدند .
دیگه دمِ صبح بود ولی امسال از ذوقِ دور هم بودن بیدار مونیدم.
مامان همه را بوسید و اسکناس های لای قرآنش را بهمون داد.
و بعد هم شیرینی تعارفمون کرد.
من که خیلی خوش حال بودم.
ولی می دونستم ابجی فاطمه وآقا محمد توی دلشون غمی هست که اذیتشون می کنه .
ومن فقط جای خالی بابا اذیتم می کرد.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون