eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی می خواند و اشک می ریخت. (الهی و ربی من لی غیرک) امید معنای این کلمات را نمی دانست که علی ادامه داد" خدای من جز تو کسی را ندارم. بی کسم. این دل شب، همدمی ندارم. جز در خونه تو، دری باز نیست به روم. فقط خودت رو دارم خدا. منو دریاب. مولای من. الهِ من." می گفت و زار زار گریه می کرد. امید دلیلِ گریه های علی را نمی دانست. " اصلا مگر این مرد، آزار دارد که یک کاره آمده و خودش دعا می خواند وخودش گریه می کند. مگر مرد هم گریه می کند؟" ولی حس کرد، قلب و روحش از این مناجات لذت می برد. اما نه.... این کارها اصلا درست نیست. چشمانش را بست. به بی کسی خودش فکر می کرد. به بد اخلاقی های پدرش. به بی مهری هایی که گاهی از مادرش می دید. حتی به زهرا که اصلا نمی دانست، آیا دوستش دارد یا نه؟ آیا سرنوشتی با هم دارند یا نه؟ واقعا سر درگم و پریشان بود. اصلا در این دنیای بزرگ، کسی هست که او را دوست داشته باشد؟ دلش گرفته بود. از همه دنیا. از همه کس. از زندگی که از سر وته اش، هیچ سهمی نداشت. هیچی... چی از این بهتر که اینجا گوشه تاریک حیاط بیمارستان، به دور از چشم همه به حال خودش اشک بریزد. هر چند که کاری بیهوده بود. اما بی اختیار قطره اشکی از گوشه چشمش چکید. ساعتی در خلوتشان دوتایی باهم اشک ریختند. دعا که تمام شد. مدتی هر دو ساکت بودند. تا اینکه علی لب گشود وگفت:"ممنونم امید جان؛ سبک شدم." امید سر بلند کرد و فقط به چهره اش نگاه کرد. علی لبخندی زد و گفت:"خب دیگه بریم یا بمونیم؟" امید گفت:" اگه خوابتون نمیاد بهتره یه کم دیگه بمونیم." علی گفت:"نه دیگه تازه انرژی گرفتم؛ می خوام برات حرف بزنم. خیلی حرفا برات دارم." امید گفت :"پس من برم یه نوشیدنی خنک بگیرم و بیام." چند دقیقه بعد با دوتا آبمیوه خنک برگشت. یکی را به علی داد و یکی را خودش نوشید. علی مرتب از هر دری می گفت و می خندید. امید خیره به او بود. از این همه انرژی و شادی که داشت متعجب بود. جوانی که شاید چند سال از سی سالش گذشته بود. ولی موهای کنار سرش جو گندمی شده بود. خیلی دلش می خواست از زندگی او بداند و راز شاد بودنش را کشف کند. حتما خانواده خوبی دارد و حتما همه به او محبت می کنند. حتما همسری مهربان دارد و با عشق وعلاقه یکدیگر را انتخاب کرده اند. هر چه که هست. همه چیز برایش لذت بخش است که اینگونه به راحتی می خندد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
علی لبخندی زد و گفت:"به چی خیره شدی جوون؟" امید به خودش آمد و سر به زیر انداخت. علی خندید و گفت:" می دونی چیه؟ دردِ منم دردِ عشقه. دردِ فراقِ... " بعد آهی کشید و گفت:" عشق که می دونی چیه؟" بلند خندید و گفت:"می دونم که می دونی. چون دلِ پاک و شفافی داره. برق نگاهت، نشان دهنده دلِ صافته. شرمنده ام ولی نا خواسته، امروز متوجه مشکلت شدم. امید جان، منم مثلِ تو عاشقم...." امید با تعجب سرش را بلند کرد وبه چهره علی چشم دوخت. علی لبخندی زد و گفت:"چیه؟ بهم نمیاد؟ ولی باور کن سال هاست که از فراق یار می سوزم و اشک می ریزم. ولی مَحلم نمیزاره. نه اینکه محلم نذاره. نه. می دونم که از دردم خبر داره. ولی نمی دونم چرا منو لایق خودش نمی دونه." قطره اشکی از گوشه چشمش چکید. با انگشت پاکش کرد و با صدای بغض آلودی گفت:"خیلی دوستش دارم. خیلی عاشقشم. ولی ..." بعد به آسمان نگاه کرد و در حالیکه چشمانش پر از اشک بود؛ ادامه داد:" نمی دونم چرا دوستم نداره. خیلی دردناکه که معشوق بهت محل نده." بعد سرش را پایین انداخت و اشک ریخت. امید باور نمی کرد علی بتواند به این راحتی از عشق وعاشقی بگوید. مگر این آدم ها عاشق هم می شوند؟ مگر اینها همه چیز را از طرف خدا حرام شده نمی دانند؟ برایش خیلی عجیب بود، مردان مؤمن عاشق باشند و از عشق بگویند. بعد از لحظاتی، علی سر بلند کرد و گفت:" شاید بارها و بارها سرم به سنگ خورد. تا تونستم این عشق واقعی را پیدا کنم. امید جان یادته روز اولی که اومدی بیمارستان از دست احمد آقا عصبانی بودی که چرا خودش را به این روز انداخته؟ ولی حالِ خودت را امروز ندیدی؟ عصر که اومدی کلافه و بیقرار بودی. من خوب درکت می کنم. چون خودت را در موقعیتی می دیدی که هر آن ممکن بود عشقت را از دست بدی. بیتابی می کردی و حاضر بودی هر کاری کنی تا تن به ازدواج اجباری ندی. این یعنی تلاش برای رسیدن به خواست قلبیت. یا همون عشق. پس حالا دیگه به من و امثالِ احمد آقا خرده نگیر. ما هم عاشقیم و برای رسیدن به معشوق؛ هر کجا می ریم و هر کاری می کنیم.:" امید هاج و واج فقط گوش می کرد. حرفهای تازه ای را که تا به حال نشنیده بود. آن هم از جوانی که فقط چند سال از خودش بزرگتر بود. یعنی به حرف هایی که می زند، اعتقاد دارد؟ اشک هایش، بغض در گلویش، همه و همه نشان از اعتقاد درونی به تک تک کلماتش را دارد. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
ببخشید دیر شد. متاسفانه نت یاری نمی کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام عزیزان اگه هر مشکلی توی زندگیتون دارید قبل از هر اقدامی حتما حتما اصلاح تغذیه کنید باورتون نمیشه چه معجزه ایه انقدر حالتون خوب میشه که تازه می فهمید نصف مشکلاتتون حس و حال بد خودتون بوده من خودم غلبه بلغم داشتم الحمدلله به لطف خدا و مشاوره خانم فرجام پور اصلاح تغذیه شدم و با اینکه هنوز دوره اصلاح تغذیه تمام نشده ولی اثارش رو دیدم هم صبورتر شدم هم با بچه ها بیشتر مدارا میکنم و هم اینکه روابطم با همسرم خیلی عالی شده باز هم الحمدلله🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خدا را شکر🌺 هر چه هست لطف خداست🌺
آموزش ، بدون پرداخت هزینه😍👏 همسرت بهانه گیر شده؟ با غرور و لجبازیش اذیت میشی؟ سراغ فالگیر و رمال نرید❌ فقط روی لینک کلیک کنید تا یاد بگیرید مشکل تون را چطوری حل کنید😉👇 آموزش بر اساس طبع و مزاج👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 همین امشب عضو بشید و یک هدیه ویژه از ادمین بگیرید🎁👏
لطفا یک همتی کنید و این بنر را برای کسانی که دوستشان دارید بفرستید👏👏 و در کانال ها و گروه هاتون بگذارید👏 اجر همگی با خدای مهربان🌺
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام امام زمانم 🌺 سلام صبحتون پر نور🌹 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام هادی علیه‌السلام فرمودند: همانا برای خداوند بقعه‌های است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعای دعا کننده را به اجابت برساند، و حائر حسین(ع) یکی از آنهاست.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💔✵─┅┄
هم‌نوا با صاحب‌غم، دیده‌ها راتر کنید نـالـه از داغ عـزیـز آل‌ پیغـمـبـر کنـیـد شیعیان‌وقت‌ عزای حضرت‌ هادی شده جامه‌ی‌‌مشکی‌‌به‌‌تن‌ خاک‌عزابر سر کنید http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاد خدا ۴.mp3
10.43M
مجموعه ۴ | • چرا نتیجه‌ی رشد آدمها از عبادات و تغذیه روحی فرق می‌کنه؟ • مثلا دو نفر با میزان مطالعه مساوی و عبادت یکسان، نتایج متفاوت می‌گیرند؟ @ostad_shojae | montazer.ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غرور آفتی بسیار خطرناک در زندگی متاهلی است عرض کردیم که طبایع گرم غرور بیشتری دارند. شیطان که جنسش از آتش است،🔥 اولین سرکشی و غرور را انجام داد انجا که پروردگار عز و جل فرمود، سجده کن! و او تکبر و سرپیچی کرد⛔️ عاقبتش چه شد⁉️
🔺این عاقبت تکبر کنندگان است. پس فراموش نکنیم که غرور و سرپیچی از فرمان خدا عاقبت ندارد. بهترین راه مقابله با غرور
🔸سعی کنیم همیشه و در همه حال یاد و دکر خدا را داشته باشیم. همه چیز را از او بدانیم ایاک نعبد و ایاک نستعین همه چیز از خداست👌
🔸لا حول و لا قوه الا بالله هر کاری فقط به اراده اوست. پس من هیچ کاره ام من هیچم
🔸با این اذکار و با یاد و نام خدا منیّت و غرور خودمان را بزنیم و البته با بحث مبارزه با نفس و مدیریت تمایلات سعی کنیم انگونه که خداوند می پسندد زندگی کنیم✅
🔸پس پر قدرت و قوی با تکیه به یگانه خدا💪 شروع کنیم به مبارزه با هوای نفس و مدیریت تمایلات. حتما حتما در این مسیر خداوند یاری‌مان خواهد کرد. الهی به امید خودت💪 موفق باشید💐
سعی کنید حتما برنامه‌ای بنویسید که در ان خود را نوظف به مبترزه با هوای نفس و از بین بردن غرور در منزل کنید مخصوصا در برابر همسر و هر روز به خودتان مثبت بدهید مطمین باشید بعد از چند روز حال خوشی خواهید داشت و ارامش به خانه شما خواهد امد
در مثلی هست که زنی پیش روانشناس رفت و گفت، همسرم خیلی بد دهن است و هر شب که منزل می آید هم بد دهنی می کند و هم مرا کتک می زند. روانشناس گفت، درمانش این است که شما قبل از امدن همسرت،در دهانت ماست مایه کنی (کنایه از سکوت کردن) بعد از مدتی زن آمد و گفت، باور نمی کنید از وقتی که در دهانم ماست مایه می کنم همسرم بسیار مهربان شده😍 شما چی فکر می کنید⁉️