eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ،،، سلام،،، هزاران سلام بر شما خوبان🌺 الهی که حال دلتون خوب خوب خوب باشه و اول هفته را پر انرژی و هدفمند آغاز کرده باشید💪
قبل از تدریس امروز یک سوال از خانم های متاهل دارم شما توی منزل برای صحبت کردن یا خطاب کردن همسرتون از چه کلمات و جمله هایی استفاده می کنید⁉️🤔 لطفا با دقت پاسخ بدید خیلی مهمه😊👌
ان شاءالله امروز یک مبحث عالی و کاربردی و موثر براتون دارم که لازمه قبلش سوال را پاسخ بدید✅
نظرات، پیشنهادات و سوالهاتون را می تونید برای ادمین بفرستید👇 @asheqemola یا ناشناس 👇 لطفا، سوالات، نظرات و پیشنهاداتتون را برام ناشناس بفرستید✅ لینک ناشناس👇👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16819268027013
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
🌿 نماز فوق‌العادۀ یک‌شنبۀ ماه ذی‌القعده ✨هدیۀ جبرئيل در سفر معراج به پیامبر✨ ☀️ این نماز برای یک‌ش
سلام عزیزم قبول باشه دستورش را در کانال گذاشتم و دوباره ریپلای زدم یادتون باشه فردا هم یکشنبه ماه دیقعده است✅ حتما انجام بدید ما را هم از دعای خیر فراموش نکنید💐💐 ان شاءالله حاجت روا باشید🌺
احسنت👏👏 خیلی عالیه✅
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
قبل از تدریس امروز یک سوال از خانم های متاهل دارم شما توی منزل برای صحبت کردن یا خطاب کردن همسر
خانم های عزیز لطفا در این چالش شرکت کنید👆👆 یک نکته کاملا کلیدی و کاربردی براتون دارم ولی حتما باید حد اقل ۵۰ نفر شرکت کنند😊✅ وگرنه می ماند برای بعد👌
فقط ده نفر🤔⁉️ تکنیک کارساز ما را نمی خواهید😊⁉️ پس برای کی محتوا تولید می کنم هیچ کس نیست🤔⁉️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اما از هر چه بگذریم دادن بهتر است 😍🎁👏👏👏 مگر میشه شب میلاد امام رئوف باشه و عیدی نداد😍⁉️ خب عیدی چی باشه⁉️🎁 شما بگید👇 @asheqemola
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطیبین الطاهرین🌹 لا حول و
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطیبین الطاهرین🌹 لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم🌺 سلام علیکم و رحمت الله الهی به امید خودت❤️ یا 🔺 سرفصل ها👇 🔴 تصویر شما از ازدواج 🔴نکات مهم و تاثیر گذار در زندگی 🔴پیدا کردن یار خوب 🔴چرایی و فلسفه ازدواج 🔴بلوغ‌ها و آمادگی برای ازدواج 🔴هزینه و سود ازدواج
توضیحات👇 🔰💯یک سؤال طلایی و مهم در تمام فعالیت های زندگیتان از خودتان بپرسید. ⁉️الان از انجام این وظیفه، کار، شغل، گذراندن دوره، یادگیری مطالب جدید و... کیف میکنم، لذت میبرم؟ ❓از رابطه زناشویی که دارم لذت می‌برم؟ 🥪از غذا خوردنم لذت می برم🤔⁉️ ۱،
🎑مبنای کارها اولا رضای خدا باشد. و مطمئنا فرمان خدا بر پایه فطرت ماست و ما با انجام آن اعمال احساس شادی و لذت می‌کنیم. اما در این میان استعدادها و توانایی های شخصی خودمان را هم باید در نظر بگیریم و به نیازهای فطری مان پاسخ مثبت بدهیم تا همیشه حال خوبی داشته باشیم.🤗 ۲،
🔰امروز می‌خواهیم درباره ی بخش شیرین ازدواج صحبت کنیم. ❇️انهایی که ازدواج کردند این نکات را در طول مسیر استفاده می‌کنند، و ان هایی که ازدواج نکردند می‌تواند نکات اصولی دوره را دنبال و در زندگیشان پیاده کنند. ✨مطالب بسیار کامل و پر بار و پر محتوا خواهد بود ان شاءالله✅👏 ۳،
🔍ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات زندگی ماست. 👌✅ 🔰چون خیلی از نکات زندگی ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد از جمله؛ 🔹دین و شغل 🔸بچه دار شدن یا نشدن 🔹 محل زندگی و سکونت ما 🔸ادامه ازدواج یا اتمام ازدواج 🔹 رابطه با ادم های دیگر ☑️پس امروز می‌خواهیم نکاتی را بگوییم که ضریب خطا در ازدواج را پایین بیاوریم. ۴،
🔻اولین سوالی که باید از خودتان بپرسید. 👩‍❤️‍💋‍👨تصویر شما از ازدواج چیه؟ 💻متاسفانه رسانه ها تصویر خوبی از ازدواج به ما ندادند. 📸و متاسفانه ما هم در اطرافیان خودمان تصویر خوبی از ازدواج ندیده ایم. ⭕️متاسفانه خیلی کم پیش می‌اید که کسی یک تصویر خوب در اطرافیان خودش از زندگی و ازدواج دیده باشد و بگوید من دوست دارم زندگی‌ام مثل فلانی باشد. ۵،
❗️اغلب ما نه تنها تصویر خوب ندیدیم بلکه تصویر منفی دیده ایم. 🚫دیدن باعث می‌شود مغز ما باور کند، خیلی از ادم ها در زندگی‌شان موفق نمی‌شوند چون کم دیده اند. ‼️وقتی ما استناد نداریم از یک زندگی خوب نمی‌دانیم واقعا زندگی متاهلی چه طور است، نمی‌دانیم این رفتار درست است یا خیر. پس تصویر درست چیه⁉️ ۶، ادامه دارد✅ اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطیبین الطاهرین🌹 لا حول و
فقط دقت داشتید تمام این سرفصل ها در مینی دوره نمی گنجه❌ عزیزان اگر دوره را کامل می خواهید حتما از این روزها استفاده کنید و دوره را تهیه کنید👇 @asheqemola
فریبا_خب زهره جون حالا نی نی شما کی میاد؟ _ان شاءالله بهار. _حتما اگه دختر بود هم می‌خوای اسمش رو بذاری بهار. _نه بابا مادر شوهرم براش اسم انتخاب کرده .وحید هم میگه هرچی مامانم بگه چه کنم عمه است دیگه چه کار کنم؟ _اِن شاءالله به سلامتی! بالاخره یک خبر از فرزاد رسید. و نامه‌ای که حامد با خودش آورد و دلِ همه را شاد کرد .بله فرزاد زنده بود و در یک اردوگاه عراقی . اردوگاهی که قرار بوده مخفی بماند و به همین خاطر عراق هیچ نامی از آنجا به صلیبِ سرخ نداده بود. ولی بالاخره بعد از اِتمامِ جنگ مجبور می شوند آمارِ اُسراء آنجا را بدهندو اسم فرزاد هم در لیست اسرا بود. مامان_حامد مادر جان ان شاءالله عاقبت بخیر بشی .دلمون را شاد کردی. حامد_خدارا شکر.مادر جان دلِ خودم هم شاد شد .وای وقتی از بنیاد به بابا زنگ زدم چقدر خوشحال شد. _آره مادر این چند وقت اندازه چند سال پیر شدیم .خدا را شکر. برم نماز شکر بخونم. حالا دیگر می‌تونستند به فرزاد نامه بدهند و از حالش باخبر شوند. درست بودکه باز هم ازشان دور بود ولی بی خبر نبودند و امید به برگشتنش داشتند.مامان که انگار روحِ تازه‌ای در کالبدش دمیده شده بود. بابا که دوباره مثل قبل سرِحال شده بود. و دوباره شادی به محفلِ گرمِ خانواده برگشته بود. شب‌ها دورِ هم از خاطراتشان می‌گفتند و وجودِ بهار و حسین هم محفل را گرم‌تر می‌کرد.ولی هنوز مانده بود تا آمدنِ فرزاد. مامان هرروز چشم به راه بود و گوش به اخبارِ رادیو و تلویزیون. با ذوق‌وشوق از آمدنِ فرزاد می‌گفت و آرزوهایی که برایش داشت. فریبا و فرشته هم خوشحال از شادی مادرشان بودند. روزها سپری می‌شد و سال رو به پایان می‌رفت که قرار شد . دخترها به کمک مادرشان بیایند و برای رسیدنِ سالِ نو خانه تکانی کنند. تازه حسین خوابیده بود. مامان هم بهار را سرگرم کرده بود. فریبا و فرشته هم مشغولِ خانه تکانی؛ که زهره به دیدنشون امد. فرشته_وای زهره با این حالت چطوری از خونه بیرون آمدی؟ زهره_خسته شدم فرشته . عمه نمیذاره از جام بلند بشم . می گه بعد از چند سال داری بچه میاری باید خیلی مواظب باشی . با یه بهونه‌ای از دستش در رفتم از صبح اومدم خونه مامانم .دیگه داشتم تو خونه خفه می‌شدم .گفتم بیام پیشِ شما دلم باز بشه . فرشته_کارخوبی کردی زهره ولی مواظبِ خودت هم باش. زهره_باشه حتما الان هم یه جا نشستم دیگه. فریبا برایشان چای آورد و دور هم نشستند. فریبا_ولی چقدر خوب شد اومدی ما هم خسته شده بودیم .یه کم استراحت می‌کنیم. زهره_آره فداتون بشم زیاد خودتون را خسته نکنید حالا کو تا عید.راستی از فرزاد چه خبر؟ فرشته_خدا را شکر بی‌خبر نیستیم نامه می ده . زهره_اِن شاءالله هرچی زودتر صحیح و سالم برگرده. فریبا_ان شاءالله . فرشته_از زهرا چه خبر؟ زهره_بابا من که گفتم توی خونه زندانی شدم.خبر از کسی ندارم. فقط یه چیزی شنیدم خیلی ناراحت شدم. فرشته_چی شده زهره برای زهرا اتفاقی افتاد؟ _نه بابا خدا نکنه زهرا خوبه .ولی برای فرهاد پسرِ آقای سلامی،یه اتفاقی افتاده که خیلی ناراحتم کرده. فریبا_چی شده زهره؟ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
زهره_والا چی بگم آدم اصلا باورش نمی‌شه. فرشته_زهره، جون به سر شدیم بگو دیگه. زهره_می گم فرشته. یادته که می رفتیم مغازه‌شان خرید می‌کردیم. فرشته_آره یادمه، خب؟! زهره_دیدی چه پسرِ سر به زیر و ساکتی بود .اصلا باورم نمی‌شه این کارو کرده. توی جریانِ طلاقشون و درگیری‌هاشون خانمش با مامور میاد در خونه‌شون تا جهیزیه اش رو ببره .مثلِ اینکه دوباره دعواشون می‌شه فرهاد هم زنش رو هل می ده و سرش می‌خوره به جایی و تموم.زنِ بدبخت ضربه مغزی می‌شه و توی بیمارستان تمام می‌کنه. الان هم فرهاد رو دستگیر کردند و بازداشته . بیچاره مادرش داره دق می‌کنه. فرشته_کِی این اتفاق افتاده؟ زهره_همین دیروز. ولی اصلا باورم نمی‌شه فرهاد یه همچین کاری رو کرده . فریبا_واقعا براش متاسفم. فرشته آهی در سینه کشید . "وای این بشر چه سرنوشتی داشت. خدایا! چرا؟ این همه بدبختی برای چیه؟ یعنی اگه من باهاش ازدواج کرده بودم الان من به جای اون زن کشته شده بودم (نگاهی به حسین که آرام خوابیده بود انداخت) خدایا! شکر این همه خوشبختی به من هدیه کردی خدایا! شکرت . ولی هنوز حکمتِ اون خواب رو نمی‌دونم. خدایا! اگه سرنوشتِ من این بود اون خواب برای چی بود؟ اون وعده‌ای که بهم دادی . سه سال و اندی امیدواری که به عشقی روزی و سرنوشتم نبود.چرا خدا؟ راهنمایی‌ام کن و منو از حکمتت آگاه کن." زهره_چی شد فرشته؟ فرشته_هیچی خیلی برای خودش و زنش متاسفم. _منم خیلی دلم براش می‌سوزه . پدر ومادر بدبختش هم که دیگه کار و زندگیشونو ول کردند .دیروز تاحالا دنبالِ کارهاش هستند.خدا بهشون کمک کنه . ایام عیدِ آن سال هم بدونِ حضور فرزاد گذشت. هر چند از زنده بودنش مطمئن بودند . ولی غمِ دوریش واقعا سخت بود و لحظه‌ها به سختی می‌گذشت. خبرِ اینکه قرار شده با عراق سر موضوعِ اسرا مذاکره شود همه را خوشحال کرده بود و سخت پی‌گیرِ اخبار بودند اما به این راحتی ها هم نبود. چقدر سخت بود چشم انتظاری. اواخرِ فروردین ماه بود هوای لطیفِ بهاری جان را در تن بی‌جانِ درختان تزریق می‌کرد و نسیم بهاری عطر گل‌ها را ارمغانِ هر جانِ خسته می‌کرد. و فرشته ساعت‌ها با حسینش به نظاره زیبایی‌های بهار می‌پرداخت و در گوشِ طفلش؛ نوایِ عشقِ و دوستی و زیبایی سر می‌داد و این هدیه ی خدا را چون جانش دوست می‌داشت. می بوئیدش؛ می‌بوسیدش و با جان و دل مراقبتش می‌کرد. اواخرِ فروردین ماه بود که خبر دنیا آمدنِ پسرِ زهره را شنیدند و به دیدنش رفتند. فرشته_به‌به زهره خانم مادر شدنت مبارک . زهره_ممنونم گلم . فرشته_وای چقدر هم شبیه خودت شده زهره_نظر لطفتونه. فزشته_نه جدی می گم زهره خیلی شبیه خودته .اسمش رو چی گذاشتی؟ زهره_گفتم که عمه خانم از قبل گذاشته بود.حمید. فرشته_خیلی هم خوبه اسم دار باشه . زهره_ممنون .عمه می گه حمید به حامد میاد. فرشته_راست میگه . زهره_پس من چی؟ فرشته_حالا یه دختر هم میاری ان شاءالله؛یه اسمی میذاری به زهره بیاد. خوب حالا خودت چطوری؟ زهره_ممنون خوبم . فرشته_چه خبرا؟ زهره_هیچی .فقط برای زهرا خواستگار اومده .انگار این دفعه خانواده‌اش قبول کردند ولی زهرا هنوز دو دله .دیروز اومده بود اینجا.خیلی کلافه بود. می‌گفت برام سخته .اصلا به ازدواج فکر نمی‌کنم. فرشته_ان شاءالله خوشبخت بشه. زهره_ان شاءالله .من کلی باهاش صحبت کردم.گفتم بذار بیان حالا پسره رو ببین . باهاش حرف بزن. توکل به خدا شاید خوب بود. به دلت نشست ولی یک کلام می گه نه! فرشته_عجب! حتما اونم یه سرنوشتی داره.به موقعش خدا خودش همه چیز را درست می‌کنه .از تقدیراتِ خدا نباید غافل بود. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490