eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.8هزار ویدیو
137 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی😊 عزیزم ممنونم از همراهی تون🌹 خدا را شکر که حالتون خوبه نهایت آرزوم اینه که بتونم کمک کنم حال همگی تون خوب خوب باشه🌹
سلام علیکم ممنون از لطف شما🌺 چه تعبیر قشنگی☺️👌 احسنت👏👏 دقیقا هدفم همینه✅ خوشحالم که به هدفم نزدیک شدم زندگیتون بهشت🌹
سلام گلم ممنون🌹 چشم داستان جدید که گذاشتیم نظراتتون را هم حتما بفرمایید🌹🌹
ان شاءالله به زودی از سر فصل های دوره رونمایی می کنیم😍👏
اینکه منتظر شروع دوره هستید یعنی که به ساختن زندگی توام با آرامش و لذت اهمیت میدید یعنی به خودتون اهمیت می دید👏👏 احسنت👏
۱۱) کسی در حیاط مدرسه نبود. کمی مکث کردم و به مغزم فشار آوردم تا یادم بیاد، چه درسی داریم و چه معلمی سرِ کلاس هست. باید یک چیزهایی سر‌ هم می‌کردم بابتِ دیر آمدنم. البته برای غیبتِ روزِ قبلم گواهی پزشکی داشتم. نفس عمیقی کشیدم. وارد سالن شدم و مستقیم به دفتر مدیر رفتم و گواهی پزشکی را دادم. البته علتِ بیماری‌ام را به خواستِ پدر و مادرم، ضعفِ بدنی نوشته بودند. خانم مدیر چپ‌چپ نگاهم کرد و گفت: - بار چندمه دیر میای؟ فقط سکوت کردم و سر به زیر ایستادم. اجازه داد به کلاس بروم. وارد شدم و دستم را بالا بردم و اجازه خواستم. خانم دلیری، کتاب ریاضی در دست، پای تخته ایستاده بود. از زیر عینکش، سر تا پایم را بر‌انداز کرد و اجازه نشستن داد. کنارِ ریحانه نشستم. با نگرانی نگاهم کرد و آرام گفت: - چه بلایی سرِ خودت آوردی؟ چشم غرّه‌ای رفتم و گفتم: - هیچی بابا. تا آخر زنگ، حواسم به درس و معلم نبود. اصلا تمرکز نداشتم. مغزم داشت سوت می‌کشید. منتظر بودم زودتر زنگ بخورد و از این زندان هم خلاص شوم؛ هر چند باید به زندان دیگری بروم. رفتارِ پرهام و گفته‌هایش ذهنم را درگیر کرده بود. از طرفی می‌خواستم زنگ تفریح مهتاب را ببینم. قصد داشتم دعوای سختی با او بکنم. صدای پرسش و پاسخِ معلم و بچه‌ها و نوشتن و پاک کردنِ تخته روی مخم بود. سردردم خوب نشده بود. دلم می‌خواست سرم را روی میز بگذارم و برای همیشه بخوابم. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱۲) زنگ تفریح که خورد، بی‌توجه به ریحانه از کلاس بیرون زدم. صدایش را می‌شنیدم که می‌گفت: - تینا، وایسا کارت دارم. ولی سرعتم را بیشتر کردم. بالای سکوی جلوی در ایستادم و حیاطِ مدرسه را از نظر گذراندم. مهتاب گوشه‌ای نشسته بود و باز بچه‌ها دوره‌اش کرده بودند و برایشان سخنرانی می‌کرد. دستم را مشت کردم که بخیه‌هایش به شدت درد گرفت. با حرص نفسم را بیرون دادم و به طرفش رفتم. هنوز نرسیده بودم که مچ دستم اسیرِ پنجه قوی ریحانه شد. برگشتم و با حرص دستم را کشیدم. ریخانه محکم‌تر دستم را فشرد و گفت: - معلومه داری چی کار ‌میکنی؟ - به تو ربطی نداره. باید حقش رو بزارم کفِ دستش. - دیوونه شدی؟ خیلی پرونده درخشانی داری؟ ولش کن بیا بریم. دستم را کشید و از مهتاب دورم کرد. گوشه خلوتی ایستاد و توی صورت استخوانی‌ام نگاه کرد: - خب؟! - خب که چی؟ - تینا بهم بگو چه بلایی سر خودت آوردی؟ چرا جوابِ تلفنم رو نمی‌دادی؟ با اخم به دستم اشاره کردم. دستِ چپم را بالا آورد. آستینم را بالا زد، با دیدنِ دستمالی که روی مچم بسته بودم، هینی کشید و جلوی دهانش را گرفت. تند تند دستمال را باز کرد و با دیدنِ بخیه‌ها با صدای بلند گفت: - تینا! دیوونه شدی؟ این چه کاریه؟ رو برگرداندم و چیزی نگفتم. سرش را تکان داد و" نچ‌نچ " کرد. با‌ دقت، دستمال را روی زخم‌ها بست. "آخ" ی گفتم و به چشمانِ نمناکش نگاه کردم. دلم سوخت؛ برای خودم، بدبختی‌هایم، برای او که از مادرم دلسوز‌تر بود. با صورت گرد و تپلش که دقیقا با هیکل نسبتا درشتش همخوانی داشت و چشمان درشتی که مژه‌های بلند، احاطه‌شان کرده‌بود. دستان تپلش را جلو آورد. بغلم کرد و اشک ریخت. بغضم ترکید و در سوگِ خودم، همراهی‌اش کردم. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مژده💥💥 بهترین مباحث ایتا 😍👏 اینجا کلی مبحث و اموزش رایگان داریم😍👏 روی متن های بزن و هر مبحثی را می‌خوای از ابتدا مطالعه کن😍👏👏👇 ◀️شخصیت شناسی ◀️قسمت اول رمان سالها در انتظار یار ◀️تربیت فرزند ◀️ترک گناه ◀️نماز مودبانه ◀️همسرداری، تفاوتها و نیازها ⬅️قسمت اول رمان فرشته کویر ◀️ابتدای مینی ارتباط موفق ◀️ابتدای سیاست‌های زنانه 🎁کتاب تفاوتهای زن و مرد 🎁کتاب استغفارات امیرالمومنین حتما همین الان عضو بشید و استفاده کنید👏👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 همگی خوش آمدید💐💐
┄┅─✵💝✵─┅┄ روزگارتان از رحمت  «الرَّحْمَنُ الرَّحِیم» لبریز سفرهٔ تان از نعمت   «رَبُّ الْعَالَمِين» سرشار روزتون پراز لطف وعنایت خداوند ‌ سلام امام زمانم❤️ سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق (ع) فرمودند: اگر يكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسين عليه السلام را زيارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسين (ع) فريضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.✨ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
💪 روزی خواهی فهمید که خوشحالی همیشه این بوده که یاد بگیری چطور با خودت زندگی کنی که خوشحالی تو هرگز در دستان دیگران نبوده...🌱🌹 ‎‌ الهی به امید خودت ❤️ الهی شکر، الحمدلله رب العالمین 🌺 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490