eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
4.5هزار ویدیو
134 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 این جلسه مون 👇 یک خانم با باید همیشه توی زندگی تنوع ایجاد کنه حتی تنوع در نوع محبت کردن🤗
بیایید یادتون بدم😉👇 همیشه محبتهای ابتکاری به همسر، روح تازه‌ای به زندگی می‌دمد و باعث لذت و آرامش جدیدی می‌شود.😍 چه کار کنیم⁉️👇 🔸 گاه درب ماشین یا خانه را با زبان محبت برای همسرتان باز کنید. 🔸 کفش‌هایش را برایش جفت کنید.
🔸گاه موقع تنهایی به احترامش جلوی پایش بلند شوید. 🔸سر سفره صبر کنید و بگویید بدون تو غذا از گلویم پایین نمی‌رود. 🔸برخی مواقع لقمه در دهان همسرتان بگذارید و بگویید این لقمه‌ی محبّت است. 💞
🔸ناخنهای او را بگیرید. 🔸دستهایش و بدنش را ماساژ دهید و بگویید چون خسته شدی بگذار خستگی را از تنت بیرون کنم👌 🔸 و دهها ابتکار دیگری که تا به حال انجام نداده‌ و یا کمتر برای او انجام داده‌اید. از تاثیرات فراوان محبتهای ابتکاری غافل نشوید.👌
😍یک ترفند عالی دیگه که حتما انجام بدید و نتیجه اش را برامون بفرستید😍👇
‍😍شوهرتان را تکراری صدا نزنید 💫حتما شنیده اید که مردها تنوع را دوست دارند. خب چرا شما این کار را برایشان انجام ندهید؟ ❤️اورا با لقب های جدید و قشنگ صدا بزنید. شاید برای بار اول و دوم تعجب کند اما بعد برایش دلنشین خواهد شد.👇
❤️عزیزم، عشقم، نفسم، مهربونم، تکیه گاهم، آرامشم و ... ✍خلاق باشید و خجالت نکشید. یاد بگیریم را به زبان بیاوریم😍 ...😊👌
یک دیگه😍👇 👈❤️ از امروز سعی کنید شوهرتان را به چشم دیگری نگاه کنید و درصدد یافتن تازه برآیید. 👈برای پیدا کردن ویژگی‌های مثبت او می‌توانید به روزهای اول ازدواج‌تان برگردید. 👈چه چیزهایی او را در نظر شما، منحصر به فرد می‌کرد؟ روی خوبیهاش زوم کنید و تعریف و تحسین داشته باشید👏👏 حتما نتیجه عالی اش را توی زندگی تون خواهید دید👏 موفق باشید🌺
😍💞 دوستت دارم، همان‌طور که شبنم گل را و پرنده‌ها آفتاب و مادران فرزندانشان را… چنان که اگر تو را از من بگیرند قلبم تا همیشه ویرانه‌ای خالی خواهد ماند. کنارم باش تا ابد😘❤️ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💞✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶۹) از خیابان‌ها و کوچه‌ها، یکی یکی گذشتیم و ریحانه با انرژی از برنامه‌های آینده‌اش می‌گفت و من در عالمی دیگر، سِیر می‌کردم و صدای پرهام که دیگر برایم تنفرآمیزترین صدا‌ها بود، در سرم می‌پیچید. مرتب از اول تا آخر حرف‌هایش در مغزم مثل پتک، کوبیده می‌شد و بر خشم و عصبانیتم می‌افزود. احساس گُر‌گرفتگی داشتم. سرم به شدت درد می‌کرد و حالم هر لحظه بدتر می‌شد. فقط یک گوشه دنج و امن می‌خواستم تا در تنهایی خودم تا ابد بخوابم. بخوابم و دیگر بیدار نشوم. ریحانه دست بر بازویم گذاشت و تکانم داد. - کجایی دختر؟ رسیدیم. و به در خانه اشاره کرد. همراهش وارد شدم و با تعارفش به اتاق رفتم. کوله‌ام را زمین گذاشتم و لبه تختش نشستم. فوری لباسش را عوض کرد و بیرون رفت. با لیوانی دمنوش برگشت و کنارم نشست. - خب، خوش اومدی خانم. اگه گفتی اتاقم چه تغییری کرده؟ نگاهی به اطرافم کردم؛ ولی گویی چشم‌هایم چیزی نمی‌دید. در دلم پوزخند زدم به دلِ خوشی که داشت. من از درد و رنج و غصه رو به موت بودم و او... . وقتی سکوتم را دید خندید. - خب ولش کن، خودم می‌گم ولی قبلش باید بریم ناهار بخوریم. مامان غذای خوشمزه‌ای آماده کرده. دستم را گرفت و با هم به آشپزخانه رفتیم. همیشه حضور در خانه‌شان برایم آرامش‌بخش بود، حتی آن روز که حالم به شدت بد بود. او با خوشحالی غذا را آماده می‌کرد و از حضورم در کنارش ابراز شادی می‌کرد و من بی‌تفاوت سرم را روی میز گذاشتم. به طرفم برگشت. - تینا، خوبی؟ - نه! راستش سرم درد می‌کنه. می‌شه یه مسکن بهم بدی؟ - مسکن چیه خواهر؟! الان برات یه دمنوش درست می‌کنم که حسابی حالت رو جا بیاره. مثلا مامانم خانم دکتره‌ها. البته دکترِ دکتر که نه، ولی برای من دکتره. اصلا ما توی خونه‌مون اجازه نداریم اسم دارو و مسکن و این چیزا رو بیاریم. خودت که می‌دونی. خندید و به سمت اجاق گاز رفت. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490