.
🟣 عزیزانی که ثبت نام کردید
ولی لینک را دریافت نکردید‼️
حتما به ادمین پیام بدید و لینک را دریافت کنید👇
@asheqemola
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💟 محبت به همسر
در مقابل فرزندان ☘
#دکتر_سعید_عزیزی
┏━✨🌼🌹🌼✨━┓
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#همسرداری💞 #سیاستهای_زنانه_۵۵😍👏 رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌 روشهای جلب محبت همس
#همسرداری💞
#سیاستهای_زنانه_۵۶😍👏
رازهایی درباره مردان که باید هر خانمی بداند👌
روشهای جلب محبت همسر🤗👇
.
🪴 در ادامه مباحث جلسه قبل،
🔶 یک سوال مهم
چطوری بدون بحث و جدل،
اشتباهات همسرجان را به او گوشزد کنیم
که اثر بخش هم باشد🤔⁉️
دقت کنید👇🍃
.
#تکنیک_انتقاد
⚜ اگه میخواید از همسرتون انتقاد کنید ،
رک و بی مهابا وارد عمل نشید❌📣
شما باید انتقادتون رو در بین
دو عبارت مثبت بیان کنید👌☘
به این شکل👇
(جمله مثبت ، جمله منفی ، جمله مثبت)
انتقاد ساندویچی🌭😋
.
👈 مثال:
به همسرتون بگید: 😇🙍🏻♀
➕تو مرد سخت کوشی هستی،👌
(انتقاد)👈 اگر چه ما رو به تفریح و بیرون نمی بری،
⬅️ اما به نیازهای خونه حساسی.
.
.
یا بگید : تو خیلی مهربونی، 🌈😍
اگر چه به خاطر تذکرهای زیادت ناراحت میشم ،🍃
ولی میدونم دوستم داری.👌❤️
🦋 انتقاد آقایون🙎🏻♂👇
تو آشپز بی نظیری هستی ،
اگر چه برنجت امروز شور شده ،
اما خورشتت معرکه هست.👌🥰
.
.
انتقاد آقایون👇🙎🏻♂
➕ تو خیلی برای بچه ها زحمت میکشی،
(انتقاد، )
هرچند که دائما در درس دادنشون تو خونه داد میزنی که من رو عصبانی میکنه ،🍁
➕ اما می دونم که تو در مورد بچه ها ، مسئولیت پذیرترین زنی هستی که من میشناسم.😍💐
.
.
✅ قرار دادن جمله منفی در بین
دو جمله مثبت از شدت اثر تخریبی
جمله تون کم میکنه 💎🌱
و با اشاره به نکات مثبت ،
همسرتون احساس میکنه فقط نکات منفیش دیده نشده و رعایت انصاف شده و به همین دلیل
انگیزه بیشتری برای تغییر و بهبود شرایط خواهد داشت.👏👫
🔴 یاد بگیریم 🔴
در همه شرایط خوبی های
همسرمون را ببینیم
و مواظب دلش باشیم❤️👌✨
.
#دلبرانه💪
میدونی محبت یعنی چی ؟
م = من
ح = حالا
ب = به یاد
ت = توام♥️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
۹۳)
#تینا
#قسمت_۹۳
صدای ریحانه مرا از افکارم بیرون می کشد.
-کجایی دختر؛ من دارم می رم. کاری نداری؟
لبخندی به رویش می زنم. همیشه شرمنده محبت های مادرانه اش هستم.
دستش را می فشارم:
-نه ممنونم. خیلی زحمت دادم.
-باز هم میام دیدنت. مواظب خودت باش.
گونه ام را بوسید و از همه خداحافظی کرد و رفت.
آهی کشیدم، که پدرم متوجه شد. کنارم نشست و حالم را پرسید.
هیچ وقت کنارش احساس راحتی نداشتم. پدری که برایم مانند غریبه ها بود. دلم می خواست در آغوشش بپرم و او مرا به خود بفشارد. مانند دختر بچه ها. با حسرت به چشمانش نگاه کردم. گویی او هم به کنارم بودن، عادت نداشت.
یک آن فکری آزارم می دهد. "یعنی رفتارش با ساحل هم اینگونه است؟ مسلما که این طور نیست. ساحل از من بزرگتر است. دختری متین و زیبا، درس خوان و مودب، با رتبه بالا وارد دانشگاه شده و دو ترم است که با معدل خوب، درسخوان بودنش، زبانزد همه شده. با حیا و حجاب کامل. اهل مسجد و بسیج و هیئت. ولی من چه؟ هیچ نقطه مثبتی ندارم. چطور انتظار دارم، دیگران دوستم داشته باشند"
بغض به گلویم چنگ می زند. چشمان نمدارم را زیر پتو مخفی می کنم. تا رسوایم نکنند.
اگر در اتاقم تنها بودم، ساعت ها گریه می کردم.
ولی اینجا ....
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490