#نذر_فرهنگی💥
السلام علیک یا رسول الله🌺
💥عید مبعث، بزرگترین عید مسلمین بر همگی مبارک باد🌺🌺🌺
✴️به همین مناسبت کلیه #مشاورههای خانم فرجام پور
در زمینه👇
🔸همسرداری و ازدواج
🔸تربیت فرزند
🔸اصلاح مزاج
🔸اعتقادی
و همچنین کلیه #دوره ها👇
🔺اسرار زناشویی
🔺ارتباط موفق
🔺انتخاب همسر
🔺تربیت جنسی کودک و نوجوان
و
🔺دوره سیاستهای زنانه💞😉
#ده_درصد #تخفیف دارد✅👏
از تاریخ ۶ بهمن ماه تا تاریخ ۱۱ بهمن ماه
برای اطلاعات بیشتر به ادمین پیام بدید👇
@asheqemola
آموزش های #رایگان را اینجا دنبال کنید👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
رسیدن به #لذت_بندگی
و #برنامه_ترک_گناه 141
🔹✦🌺•┈•✾🌴🌺
#مبارزه_با_راحت_طلبی 61
"راحتی زیبا"
🔹چرا میخوای راحت باشی؟
✅ هدفت از راحتی این باشه که تا راحت شدی بیشتر بری سراغ خدا...
💢آدم تا راحت بشه بره جلوی تلویزیون بشینه و پاش رو روی پاش بندازه
این شروع بدبختی ها و مشکلاتش هست.
⛔️متاسفانه تلویزیون های ما هم همش برنامه های بیخود داره.
یه سری آدمایی که ....
چه عرض کنم!
💢اینا دارن برای ما فیلم درست میکنن!
هممون رو میخوان فیلم کنن!
⭕️اونوقت ما میشینیم وقتمون رو برای تلویزویون و کانالای مسخره ی تلگرام میذاریم
🔸بعد انتظار داریم مشکلی هم توی زندگی نداشته باشیم!
🔴وقتمون رو پای ماهواره میذاریم! پای حرفای بی فایده و...
🌹دعا کنید بتونیم راحتی هامون رو صرف خدا بکنیم...
نه صرف غیر خدا...❌
اگه خیلی با خدا رفیق شدی
💕کم کم خدا میاد جلوتر و در گوشت میگه
🌺عزیز دلم حالا اگه من یه ذره رنج های خوب بیشتر بهت بدم اشکالی نداره؟
رنج هایی که اعصابت رو بهم نمیریزه...
🌹حضرت زینب کبری سلام الله علیها با اینکه سخت ترین آزار ها و رنج ها رو توی کربلا تحمل کردن
اما برید خطبه هاشون رو توی کوفه و شام بخونید
👈🌷چقدر با آرامش و تسلط این خطبه ها رو قرائت کردن
اصلا عبیدالله بن زیاد دق مرگ شد جلوی بی بی!
💢هر چی زخم زبان زد تا حضرت رو بهم بریزه. حضرت زینب فرمود: من بهم نمیریزم...
ما رایت الا جمیلا...🌷🌹
من همش زیبایی دیدم...
بله گریه میکرد اما نا آرام نبود...
🌷فقط یه جایی، بی بی دیگه طاقت نیاورد...
اونجایی که میخواست بدن رقیه رو غسل بده...😭
🔹سه ساله ی حسین آتیش زد زینب رو...
╔››═:":══🔻══:":═‹‹╗
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
╚››═:":══🔺══:":═‹‹╝
رسیدن به #لذت_بندگی
و #برنامه_ترک_گناه 142
🔹✦🌺•┈•✾🌴
#مبارزه_با_راحت_طلبی 62
⭕️یه نکته ی روانشناسی رو عرض کنم خیلی دقت کنید:
🔸وقتی آدم به یه چیزی "علاقه" داره و احتمال میده که "میتونه اون رو به دست بیاره"
و میبینه اون چیز رو "بعضیا تا حدودی به دست آوردن"
❌ یه اتفاق بدی برای انسان می افته!
⛔️ این اتفاق بد اینه که برای خودش "حق" قائل میشه که اون چیز رو به دست بیاره.
👈 در واقع این که علاقه داره به اون چیز
تبدیل میشه به اینکه "من حقمه" اون رو به دست بیارم!
😒
🔹از نظر روانی آدم بدجوری برای خودش حق قائل میشه.
😒
⭕️اونوقت اگه به اون چیز نرسید عصبی میشه.
🔻با خدا در میفته! با مردم و اطرافیانش درگیر میشه و...
⭕️ اونوقت جالبه که این ویژگی روانی بیخود و زشتی که در انسان ها وجود داره، در فرهنگ غرب براش برنامه ریزی میشه!!!😒
🚫کل سیستم ها فقط برای رسیدن به این ویژگی روانی کار میکنن!
😒
ببینید اونجا چقدر داغونه! اگرچه توی کشور ما هم کم نیستن کسانی که دنبال نهادینه کردن این تفکر غلط باشن!
🔴مثلا میگن یک زن چون "میتونه" فلان کار ها رو انجام بده
پس "حق" هم داره انجام بده!
⭕️مثل اینکه یه نفر زورش برسه یه نفر دیگه رو بکشه، بگه پس من حق دارم اون رو بکشم!😒
🔻به همین سادگی حق تولید میکنن!
⛔️ اونوقت خدا میدونه از این "تولید حق احمقانه" چقدر دارن بشریت رو بدبخت میکنن.
چقدر زندگی خانم ها سخت تر میشه.
🚫 مثلا میگن یه زن چون میتونه با مردهای متعددی همزمان ارتباط داشته باشه پس حقشه!
😒
به همین سادگی!
🔴آخه بنده ی خدا مگه آدم هر کاری که میتونه رو باید حتما انجام بده؟
خب شما میتونی بچه ی خودت رو خفه کنی!
یعنی حالا چون میتونی پس حق هم داری خفش کنی؟!😒
★═ 🌀═〰═〰═🌀 ═★
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
★═ 🌀═〰═〰═🌀 ═★
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#نذر_فرهنگی💥
السلام علیک یا رسول الله🌺
💥عید مبعث، بزرگترین عید مسلمین بر همگی مبارک باد🌺🌺🌺
✴️به همین مناسبت کلیه #مشاورههای خانم فرجام پور
در زمینه👇
🔸همسرداری و ازدواج
🔸تربیت فرزند
🔸اصلاح مزاج
🔸اعتقادی
و همچنین کلیه #دوره ها👇
🔺اسرار زناشویی
🔺ارتباط موفق
🔺انتخاب همسر
🔺تربیت جنسی کودک و نوجوان
و
🔺دوره سیاستهای زنانه💞😉
#ده_درصد #تخفیف دارد✅👏
از تاریخ ۶ بهمن ماه تا تاریخ ۱۱ بهمن ماه
برای اطلاعات بیشتر به ادمین پیام بدید👇
@asheqemola
آموزش های #رایگان را اینجا دنبال کنید👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#نذر_فرهنگی💥 السلام علیک یا رسول الله🌺 💥عید مبعث، بزرگترین عید مسلمین بر همگی مبارک باد🌺🌺🌺 ✴️به
#تخفیف_وعیدی💥💥👏👏
سلام لطفا این بنر را برای دوستان تون بفرستید
تا عزیزانی که از تخفیف قبلی جا ماندند الان بتوانند از این تخفیف استفاده کنند👏👏
کار سختی نیست
نیت قربت کنید و در این روز جمعه ماه رجب یک قدم خیر بردارید👏
اجرتان با خدای مهربان💐
توصیه می کنم
تمام خانم های متاهل و در دوران نامزدی
حتما
حتما
دوره
#اسرار_زناشویی
و
دوره
#سیاستهای_زنانه
.را شرکت کنند✅✅✅👏👏
متاسفانه بیشتر مشکلات زناشویی ریشه در نا اگاهی و عدم اطلاع از این مباحث داره
به عنوان مشاور
توصیه می کنم همه خانم ها شرکت کنند👏👏
#بازخورد_دوره_اسرار_زناشویی
یا
#سواد_جنسی
سلام استاد بزرگوار خانم فرجام پور عزیز
وقت تون بخیر و خدا قوت🌹
ممنون و سپاسگزارم بابت دوره (اسرار زناشویی )
واقعاً کامل و جامع و بسیار کاربردی ست👌
و دقیقا مطالبی ست که دونستنش نیاز هر بانوست
بنده در دوره های مختلفی شرکت کردم
و بنظرم این دوره واقعاً فوق العاده ست😍👌👌
از صمیم قلب برای شما بهترین ها رو آرزو میکنم 🤲
بنده کارگاه آموزش خانواده در پایگاه ها و مساجد برگزار میکنم
و از نکات کاربردی شما در جلساتم استفاده میکنم
و خانمها بسیار استقبال میکنن
قطعاً در ثواب جلسات شریک هستید😘
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#بازخورد_دوره_اسرار_زناشویی یا #سواد_جنسی سلام استاد بزرگوار خانم فرجام پور عزیز وقت تون بخیر و خ
از فرصت #تخفیف_وعیدی💥
استفاده کنید
قطعا پشیمان نخواهید شد✅👏
۳۰۵)
#تینا
#قسمت_۳۰۵
تا خواستم سوال کنم، ریحانه بلند شد و چادرش را سر کرد:
-بهتره بریم بیرون، زشته، مثلا مهمون داریم.
-ریحانه، چند تا سوال داشتم.
-باشه بعدا، اصلا مگر قرار نیست سرکار خانم فردا تشریف بیارن مدرسه؟
-نمی دونم، انگار دیگه حس درس خوندن ندارم.
-واه! تنبل خانم. خورده خوابیده، تنبل شده.
تازه امشب برنامه فردا و لیست تمرین هات رو برات می فرستم، تا حالت جا بیاد.
صدای زنگ گوشی ام که بلند شد، خنده ای کرد و از اتاق بیرون رفت.
طنین صدای خانم محمدی در گوشم پیچید:
-سلام، خانم خانما. خوبی؟
-سلام، خانم محمدی عزیز، ممنونم شما خوبی؟
مامان مرضیه خوبه؟
-بله خوبیم. مامان مرضیه هم خوبه، هنوز هیچی نشده، دلش برات تنگ شده.
-منم خیلی دلم براتون تنگ شده. می گم من باید چه کار کنم؟ فردا بیام مدرسه؟
-اتفاقا به خاطر همین زنگ زدم، صبح میام دنبالت آماده باش.
-چشم، خیلی ممنون.
خداحافظی کردیم و قطع کردم. به عروسک های ریز و درشتِ داخل کمد ریحانه خیره شدم.
کاش هنوز هم در دنیای کودکی بودم.
با صدای ریحانه به خود آمدم و از جا بلند شدم.
از فردای آن روز دنیای جدیدی به رویم در گشود.
در کنار ریحانه حسابی به درس و مشق چسبیدم.
زنگ های تفریح را با خانم محمدی در دفترش می گذراندم و تا فرصتی می شد به خانه شان می رفتم. هم از مرضیه خانم بافتنی یاد می گرفتم و هم ندانسته های ذهنم را با پاسخ های قانع کننده شان، چاره می کردم.
اولین قدم، خودشناسی بود. مطالبی که در کلیپ و صوت ها می شنیدم و توضیحات خانم محمدی، مرا با (خود) جدیدی آشنا کرد. (خود)ی که هرگز ندیده بودم و نمی شناختم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۳۰۶)
#تینا
#قسمت_۳۰۶
رفته رفته، دنیا برایم رنگی دیگر شد.
سال تحصیلی به پایان رسید. با کمک های ریحانه و ساحل و راهنمایی های خانم محمدی، خدا را شکر با نمره های خوب قبول شدم. با اصرار دیگران و البته شوقی که تازه درونم شکل گرفته بود، تصمیم گرفتم کنکور شرکت کنم. به کنکور همان سال امیدی نداشتم. اما ساحل ثبت نامم را انجام داد. کتاب های تست را هم برایم فراهم کرد. قول داد هر روز طی برنامه ای منظم در کنارم باشد و کمکم کند.
برنامه روزانه ام خواندن کتاب ها بود و عصرها ساحل ساعتی را در کنار من و البته ریحانه بود.
وقتی تلاش ریحانه را می دیدم انرژی می گرفتم.
بودنشان در کنارم، نعمتی بود که هر چه شکر می کردم کم بود.
روزها به سرعت گذشت و روز موعود رسید. به سفارش ساحل، سعی کردم زود بخوابم. صبح
زودتر از همیشه بیدار شدم. مادر صبحانه را آماده کرده بود و با سلام و صلوات مرا راهی کرد. امیر آقا همراه ساحل و ریحانه، منتظرم بودند.
سوار اتومبیل که شدم، سلام و احوالپرسی کردم. ساحل و امیر آقا جلو بودند و من کنار ریحانه نشستم.,
با دیدن کتاب دست ریحانه تعجب کردم و گفتم:
-چه خبره ریحانه، مگه الان هم چیزی متوجه می شی؟
خندید:
-وای تینا، چشم هام از کاسه در اومده. ولی نمی تونم کتاب را کنار بگذارم.
کتاب را از دستش کشیدم:
-بس کن تو رو خدا، سرگیجه می گیری، همه چیز هم فراموشت می شه.
ساحل به سمتمان چرخید:
-خواهرم راست می گه، بیایید این گردو و کشمش ها رو توی جیبتون بریزید. مشغول خوردن بشید. دیگه کتاب خوندن فایده نداره.
تا رسیدن به محل آزمون، به برکت وجود ساحل گفتیم و خندیدیم.
سالنی که بودم، ریحانه نبود. کمی نگران شدم. با دیدن دفترچه، استرس گرفتم.
اما یاد توصیه های مرضیه خانم افتادم، "سعی کن با کشیدن نفس عمیق، روی سوال ها تمرکز کنی"
چشمانم را بستم و چند نفس عمیق کشیدم و چند صلوات فرستادم. احساس آرامش در وجودم مهمان شد. با خود گفتم"مهم نیست اگر قبول هم نشدم، کنکور سال آینده هم هست"
دفترچه اول را که گشودم، بی توجه به اطرافم، هرچه را می دانستم علامت زدم. خیلی زود تمام شد و دفترچه بعدی را شروع کردم.
تمام تست ها به نظرم آشنا می آمد و هرچه را نمی دانستم، برایش وقت نمی گذاشتم.
بالاخره تمام شد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490