مجتبی رمضانینماهنگ مادر چشم به راه.mp3
زمان:
حجم:
3.53M
😭💔🥀دستش که به آب خورد✋
یاد وصیت پدرش افتاد
"کنارش بمان"
مظلوم تر از او نیست😭
چنان سراسیمه بازگشت
که دست هایش را جا گذاشت✋✋
#روایت_صادق #امام_حسین
🥀یاقمر بنی هاشم💔
https://eitaa.com/asrzohormahdaviat313
ابوالفضل علمدار، خامنه ای نگهدار
#روایت_صادق #وعده_صادق #انتقام_ملی
https://eitaa.com/asrzohormahdaviat313
اباعبدالله روز عاشورا چندین بار به آقا اباالفضل فرموده بود بنفسی انت عباس جانم فدای تو ای عباس. 😭
ببین چه مقامی داره آقا ابالفضل که امام زمانش به او فرمود بنفسی انت...
آقا جان ابالفضل رفت وارد شریعه ی فرات شد.
آب تا زیر شکم اسبش، مشک را در آورد ...
یک مرتبه شاید یاد حرف پدرش در شب بیست و یکم رمضان شب شهادت امیرالمؤمنین افتاد که ولدی عباس!
فتقر بک عینی فی یوم القیامه روز قیامت چشمم به تو روشن می شود.
مبادا در عاشورایی باشد که برادرت تشنه باشد و تو آب بخوری.😭
یاد لبان تشنه ی وجود نازنین امام حسین علیه السلام افتاد.
کف آبی که برداشته بود ریخت و مشک را پر کرد.😭
جانم به این ادب...
در کربلا من گمانم این است که سه نفر از همه تشنه تر بودند.😭
یکی وجود نازنین امام حسین علیه السلام که آنچنان عطش داشت که بین خودش و آسمان دود می دید، تاریک می دید، گاهی مواقع سیاه می دید.
یکی خانم حضرت زینب سلام الله علیها بود و یکی هم حضرت اباالفضل علیه السلام بود. اینها هر چه سهمیه هم داشتند به بچه ها می دادند.😭
مشک را پر کرد و این مشک را روی زین اسب گذاشت.
الله اکبر! تیربارانش کردند...
از رجزهایش می فهمیدند که دستانش قطع
می شود ولی در عین حال دارد به سمت خیمه ها
می آید.😭
خم شده بود روی مشک که بتواند این مشک را سالم برساند.😭
جانم ابالفضل...