.
.
📝🍃
🍃
•[ #نهضت_روشنگری_ثامن | #مناسبتی 🎤 ]•
💡چهل ایده تبلیغ #غدیر
🔸غدیر مولایمان را چگونه تبلیغ کنیم⁉️
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
1⃣1⃣ یک پدر میتواند با تهیه هدیه
برای فرزندانش مبلّغ غدیر باشد.
2⃣1⃣ یک پدر بزرگ می تواند با
ارسال پیام برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد.
3⃣1⃣ یک مادربزرگ می تواند با دادن نذری
در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
4⃣1⃣ یک کاسب میتواند با تخفیف ویژه
در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
5⃣1⃣ یک دانشجو میتواند با هدیه کتاب
و سی دی مرتبط با غدیر به اساتید و دوستان
و نزدیکانش مبلّغ غدیر باشد.
6⃣1⃣ یک معلم میتواند با برگزاری مسابقات
مرتبط با غدیر در کلاسش مبلّغ غدیر باشد.
7⃣1⃣ یک مدیرِ مدرسه میتواند با مسابقه
تزئینات بین کلاسها مبلّغ غدیر باشد.
8⃣1⃣ یک پدر میتواند با تهیه هدیه برای
فرزندانش در روز غدیر مبلّغ غدیر باشد.
9⃣1⃣ یک دانش آموز میتواند با تهیه روزنامه
دیواری با موضوع غدیر مبلّغ غدیر باشد.
0⃣2⃣ یک دانش آموز میتواند با آماده کردن
دکلمه و قرائت در مجالس مبلّغ غدیر باشد.
#ادامه_دارد...✋
🖇 #عید_غدیر #بزرگترین_عید
◀️ نشر حداڪثری کانالهای #ثامن
•••••👇👇👇•••••
🍃
🌸🍃
هدایت شده از قرآن کتاب هدایت
✅ #پرسش_وپاسخ
در جواب کسانی که میگویند از کجا معلومه که قران کتاب خداست چه بگوییم؟
میشه از اعجازهایی که در قران هست مثال بزنید؟
✅ #پاسخ:
سلام و عرض ادب
🌷 وجوه اعجازی متعدد و دلایل مختلفی وجود دارد که اثبات میکند قرآن کریم نمیتواند قول بشر باشد و قطعا کلام مبارک پروردگار عالم است.
آیات متعددی پاسخگوی این سؤال هستند. از جمله:
1⃣ وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ
🔺ﻭ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ [ ﻗﺮﺁﻥ ] ، ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻱ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪﻱ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﻰ ﻧﻮﺷﺘﻲ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﮔﺮﺍﻳﺎﻥ ﻳﺎﻭﻩ ﮔﻮ [ ﺩﺭ ﻭﺣﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺣﻘّﺎﻧﻴّﺖ ﺁﻥ ] ﺷﻚ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
(عنکبوت/٤٨)
👈 امی ودرس ناخوانده بودن حضرت رسول اکرم_صلی الله علیه و آله _ خود نشان دهنده الهی بودن قرآن کریم است.
حتی انسان د س خوانده هم از آوردن چنین کتابی در این سطح از برتری لفظی و معنایی عاجز است.💐
2⃣ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا
🔺ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ [ ﻋﻤﻴﻘﺎً ] ﻧﻤﻰ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ ؟ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻏﻴﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻫﻤﮕﻮﻧﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﻣﻰ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ .
(نساء /٨٢)
👈 قرآن کریم در طول 23سال رسالت، نازل شده است.
باوجود این طولانی بودن بازه نزول، کمترین تعارض و تناقضی بین آیات آن نیست بلکه همه آیات از ابتدا تا انتها در هماهنگی کامل لفظی و معنایی هستند.
اگر این کتاب محصول فکر بشری بود مثل همه محصولات علمی و ادبی بشری در طول مدت 23سال دچار افت و فرود و تغییر و تحول نظریات و... میشد در حالی که این هماهنگی و اتحاد، نشان دهنده الهی بودن این کتاب گرامی است.💐
3⃣ وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ:
🔺ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺎ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﻮﺩ ] ﻣﺤﻤّﺪ (ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ) ] ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ، ﺷﻚ ﺩﺍﺭﻳﺪ [ ﻛﻪ ﻭﺣﻲ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺸﺮ ] ﭘﺲ ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺍﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ، ﻭ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ] ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ، ﺷﺎﻫﺪﺍﻥ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﻓُﺼﺤﺎ ﻭ ﺑُﻠﻐﺎﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻋﺮﺏ ﺑﻪ ﻳﺎﺭﻱ ] ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﻴﺪ ، ﺍﮔﺮ [ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺸﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻭﺣﻲ ﺍﻟﻬﻲ ] ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ .
(بقره/٢٣)
#ادامه_دارد👇👇
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@qoranketabehedayt
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
💢 #نبرد_پایانی
✍خاطراتی از آخرین روز #عملیات_بدر و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا #شهید_مهدی_باکری
💠 قسمت سوم _ آنسوی دجله
🖌...محور عملیاتی درست منطقه ای بود که شب دوم عملیات گردان حر قرار بود آنجا عمل کند که بصورت ناگهانی ماموریت گردان تغییر کرد و برای همین هم شناخت خوبی از موانع طبیعی و مصنوعی و مواضع دفاعی عراقیها داشتم . رزمندگان خط شکن بامدادان با عبور از رودخانه ، منطقه نعل اسبی (کسیه ای) را تصرف و به سمت روستای حریبه در کنار اتوبان بصره به العماره پیشروی کرده بودند.
محل استقرارمان بسیار ناامن و شلوغ بود و هواپیماها و هلیکوپترهای عراقی بصورت یکسره رودخانه و اطراف پل شناور را بمباران و موشک باران می کردند. به دلایل نامعلومی توقف گردان به درازا کشید . یواشکی از جمع یاران خارج و مشغول گشت و گذار در اطراف شدم. عده زیادی از برادران تدارکاتچی با جان و دل مشغول کار و تلاش بودند و عرق ریزان و نفس زنان جعبه ها و گونی های مهمات و آب و آذوقه را از پشت تویوتاها پیاده و کنار دیواره رودخانه میچیدند. دهها دستگاه آمبولانس کاملاً نو و تمیز هم کنار هم به صف شده و منتظر مسافر بودند. مهندسی لشگر طبق طرح قبلی با قطعات کوچک یونولیت معروف به پل خیبری ، پل شناوری سبک بر روی رودخانه دجله زده بودند که فقط نفرات قادر به رفت و آمد بر روی آن بودند. دوتا قبضه پدافند هوائی چهار لول هم برای حفاظت از پل در چپ و راست ورودی پل مستقر کرده بودند که یکسره در حال تیراندازی بودند و با رگبارهای متوالی از نزدیک شدن هواپیماها و هلیکوپترها به پل جلوگیری میکردند.
مشغول وارسی نخلستان آنطرف رودخانه بودم که یکدفعه صدای شورانگیز و روحیه بخش مارش عملیات در فضای منطقه پیچیده و چنان شور و حالی به رزمندگان بخشید که صدای فریادهای تکبیر و صلوات منطقه را برداشت . طولی هم نکشید که ماشین تبلیغات گرد و خاک کنان و مارش زنان به همراه دهها دستگاه تویوتا پر از نیرو به کنار رودخانه رسیده و رزمندگان با تکبیر و صلوات پیاده و با روحیه بسیار بالا به نیروهای گردان ملحق شدند. آن دلاوران پاکباز و عاشق ، همگی از رزمندگان قدیمی جبهه ها بودند که با شنیدن خبر آغاز عملیات ، تاب ماندن در شهرها را نیاورده و سراسیمه خود را به منطقه رسانیده و اکنون هم تازه نفس و نیرومند و شادمان روانه میدان نبرد بودند. با الحاق نیروهای تازه وارد ، نفرات گردان به حدود ۱۲۰ نفری افزایش یافته و بلافاصله هم دستور حرکت صادر و هر کدام با برداشتن چندگونی موشک آرپی جی و گلوله کلاش و تیربار شروع به عبور از روی پل کردیم.
روی پل بسیار شلوغ و پر رفت و آمد بود و برادران حمل مجروح مدام در حال انتقال پیکر پاک شهدا و مجروحین به اینطرف رودخانه بودند. شتابان از روی پل عبور کرده و وارد نخلستان آنسوی رودخانه معروف به نعل اسبی (کسیه ای) شدیم. هنوز چند قدمی در داخل نخلستان راه نرفته بودیم که ناگهان آتشباری دشمن آغاز و از زمین و آسمان آتش بر سرمان باریدن گرفت. آتشباران بقدری شدید و پرحجم گردید که دیگر ادامه مسیر امکان پذیر نشده و بنا به دستور وارد کانالی کم عرض و کم عمق شده و همه بصورت کاملاً فشرده کنار هم نشستیم.
ادوات سبک و سنگین دشمن انگار گرای دقیق نخلستان را داشتند و بصورت دقیق و میلیمتری وجب به وجب آن را میزدند و آتش و انفجارات نقطه به نقطه به محل استقرارمان نزدیک و نزدیکتر می شدند. نگران انبوه گلوله های توپ و خمپاره بودیم که ناگهان هواپیمایی بسیار بزرگ و غول آسا در روبروی نخلستان ظاهر شد که شباهت عجیبی به هواپیماهای مسافربری داشت. واقعاً چیز عجیب و غریبی بود و اندازه و هیکل رعب آوری داشت. داشتیم با تعجب و شگفتی قد و قواره بزرگ هواپیما را تماشا می کردیم که نم نم به بالای نخلستان رسیده و دوتا بمب سیاه رنگ و بسیار بزرگ بر روی نخلستان انداخت که اندازه شأن در فراز آسمان به اندازه بشکه دویست و بیست لیتری بود. خلاصه در میان دیدگان حیران مان ، بمب ها یکی پس از دیگری در داخل نخلستان فرود آمده و با صدای بسیار گوش خراش و وحشتناکی منفجر شدند. یکدفعه قیامتی برپا شده و همه جا تیره و تاریک شد. نخل ها دسته دسته از ریشه کنده و به این طرف و آن طرف پرتاب شدند و زمین همچون پارچه ای نازک جر خورد و شکاف های طویل و عمق کف نخلستان را فرا گرفت. کانال دیگر محل امنی برای ماندن نبود و برای همین هم سریع فرمان حرکت صادر و زیر بارانی از آتش و گلوله و ترکش از کانال خارج و سراسیمه به سمت روستای حریبه راه افتادیم . آتشباران و بمباران بقدری پرحجم و وحشتناک بود که بعضیها از همراهی گردان منصرف و از همانجا عقب گرد کرده و شتابان به آنسوی رودخانه بازگشتند..
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری