🍀 #مادر و #نماز_شب
میرزا #شیرازی
🖌 مادرم زنی.پارسا و مقید به #نماز_شب بود. زمانی که بسیار خردسال بودم هر سحرگاه پیش از نماز شب مرا بیدار می کرد و می گفت: 😊«مهدی جان! بلند شو برایت نخودچی آورده ام. تا اسم نخودچی را می شنیدم 😃بلند می شدم و مادرم مرا مقابل.سجاده خود می نشاند و یک مشت.نخودچی به من می داد و می گفت: اینها را بخور و به من نگاه کن. یک وقت نخوابی. همه را یک دفعه هم نخور، هر دانه را کاملاً بجو، تمام که شد دیگری را بخور. آن وقت خودش برمی خاست و به #نماز می ایستاد و من نخودچی می خوردم و در او می نگریستم.»
🔻 کودک خردسال، سحرگاه به شوق خوردن نخودچی، عبادت شبانه مادر پارسای خود را تماشا می کرد و بدین ترتیب از همان خردسالی به 😳سحر.خیزی و شب بیداری عادت کرد و مادر، روحِ شب.زنده.داری را در خمیر مایه فرزند قرار داد و آن را طبیعت دوّمش ساخت.
👈 تا آنجا که به یاد می آورم والد ما - آقا #میرزا_مهدی_شیرازی - همیشه نیمه شب ها بیدار بودند و ✒️مطالعات درس.خارج خود را در سحر انجام می دادند. در اواخر حیاتشان که کسالت داشتند و از شدت درد یا تنگی نفس خوابشان نمی برد و شاید یکی دو ساعت مانده به سحر بر اثر فشار خستگی به خواب می رفتند نیز هنگام سحر بیدار می شدند و هر چند نزدیکانشان می گفتند: قدری بیشتر بخوابید، می گفتند: خوابم نمی برد. طبیعی است که #سحر_خیزی در.خردسالی، #شب_زنده_داری در بزرگ سالی را به صورت عادت ایشان در آورد.
📚 کرامات اولیاء الله