#ارسالی_شما
یکم خاطره بازی کنم؟
اسمش سلما بود...
از نجف اومده بودن کربلا برای روز اربعین
هیچی فارسی بلد نبود و خواهر کوچولوش بخاطر خستگی اذیتش میکرد و نمیذاشت نقاشی کنه..توی راه یه دفترچه نقاشی با عکس ابو مهندس و حاج قاسم هدیه گرفته بود.
یهو دلم خواست خوشحالش کنم
با ادابازی و چهارتا کلمه ی قراضه ی عربی ک ب زور یادم اومدبهش فهموندم ک میخوام بکشَمش😌
ذوق کرد...یکم دوست شدیم اما وقتی عکس رو دفترچه رو نشونم داد و بهش گفتم این ابو مهندس ه بغلم کرد و کلی بوسم کرد❤️
بعد دوباره حاج قاسم رو پرسید و وقتی گفتم قاسم سلیمانی عکس العملش باز بوس و بغل بود!
ب این فکر کردم ما و عراقیا تابیست سال پیش دشمن بودیم... کِی بهم اینقدر نزدیک شدیم؟
حالا حتی قهرمان های بچهها مون یکی شدن❤️
امام حسین واقعا ما رو سوار کشتی نجاتش کرده.....و اربعین واقعا یک معجزه است⭐️
#اربعین
#خاطرات
https://eitaa.com/astanehmehr