eitaa logo
آستانِ مهر
7.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
70 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
خلاصه من بودم و درد جدید چندروزی بود که به درو دیوار چنگ مینداختم و با غصه هام احسان رو عذاب میدادم. روز اول بااکراه نمازامو خوندم خدامنو ببخشه. دلم نمی اومد اما تو دلم دلخوریم رو تقصیر خدا میدونستم روز دوم شرمم شد و تصمیم گرفتم چله بشینم انقد عبادت کنم ببینم حاجتمو میدن؟گفتم هرروز صبح زیارت عاشورا و توسل میخونم قبل ظهر نمازامام جواد و ظهر دعای معراج و ... تا40روز. بعد از نماز امام جواد از خدا خواستم لااقل یه راهی جلوی پام بزاره.مدام فارسی فارسی ذکر میگفتم خدایا برام حلش کن. تو ذکرام بودم که حورا اومد. وقتی دید رو سجاده ام خیلی متاثرشد.گفت آبجی برامنم دعا کن. گفتم ای خواهر انشالله سعادتمند و عاقبت بخیر باشی هیچوقت مثل من مستاصل نشی.توکه دردی نداری.نهایتا مثل دوشب پیش که توی کوچه دیدمت بخاطر تب بچت نصف شب میری در خونه همسایه که تب بر بگیری ازش.فرداشم دخترت خوب میشه.الحمدلله نمیدونم کار چادرنمازم بود یاشدت بدبختیش به نهایت رسیده بود که باخنده گفت ریحانه برو تو اتاق بازی کن.بعدش ازم عذرخواهی کرد که بی اجازه بچش رو تو اتاق فرستاده. یکدفعه دستم رو محکم گرفت و گفت آبجی من به دعای تو خیلی احتیاج دارم من بدبختم میخندید و میگفت. اون روز فهمیدم خنده های همیشگی این دختر استرسهاشه که باعضلات صورتش بیرون میریزه. باچشمهای پر از حرفش نگام میکرد و بهم گفت:آبجی من اون شب برای شیاف تو کوچه نبودم.میثم منو از خونه میندازه بیرون. من هرشب توکوچه تنهام.دیشب که ریحانه هم باهام بود.آبجی من بدبختم. مرتیکه باچوب درازش همیشه در کمینمه من کتک میخورم.اون روزا که پامو میبستم دلت برام میسوخت میثم شبش دنبالم کرد منم رفتم توحموم دروبستم.شیشه حموم رو با گوشتکوب میشکست و میگفت فکرکردی از دست من میتونی در بری؟حالا از روی شیشه ها راه برو پات خون بیاد من کیف کنم. آبجی فکر کردی بدبختی بچه دار نشدنه.نه بدبختی نداشتن آرامش و امنیته.سلامتی برو شکرخداکن.برامنم دعاکن. شوک بودم و نگاش میکردم داشت چی میگفت. چیزهای عجیب و غریبی برام تعریف کرد که سرم سوت کشید اینهمه ظلم دوقدمی من و اهالی ساختمون رخ میداد و ماهیچ از این ماجراهای دردناک نمیدونستیم. واقعا وحشتناکه همدمت کسی باشه که هم تورو میزنه هم بچتو میزنه هم خونه پدرت رو از چنگش درمیاره و به نام خودش میکنه هم خرجی بهت نمیده هیچ..خونه رو از موادغذایی خالی میکنه که گرسنگی بمیری. الهی بمیرم برای همین لابد ریحانه با ولع میوه و شیرینی توی خونه من میخورد. خدایا این دختر چی میگفت... ✍مطهره پیوسته @astanehmehr