آستانِ مهر
#چهل_قدم_با_گلستان حکایت بیست و ششم: #پیش_یکی_از_مشایخ_گله_کردم پیش یکی از مشایخ گله کردم که: فلان
#چهل_قدم_با_گلستان
حکایت بیست و هفتم:
#روزی_به_غرور_جوانی_سخت_رانده_بودم
روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای گریوهای سست مانده.
پیرمردی ضعیف از پس کاروان همیآمد و گفت: چه نشینی که نه جای خفتن است؟
گفتم: چون روم که نه پای رفتن است؟!
گفت: این نشنیدی که صاحبدلان گفتهاند: رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن.
ای که مشتاق منزلی مشتاب
پند من کار بند و صبر آموز
اسب تازی دو تگ رود به شتاب
و اشتر آهسته میرود شب و روز
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/astanehmehr
Roozi Be Ghoroor Javani.mp3
2.21M
حکایت بیست و هفتم:
#روزی_به_غرور_جوانی_سخت_رانده_بودم
•°•🔷️💠🔷️•°•
@astanehmehr