آستانِ مهر
#چهل_قدم_با_گلستان حکایت نهم : #دست_و_پا_بریدهای دست و پا بریدهای هزارپایی بکشت. صاحبدلی بر او گ
#چهل_قدم_با_گلستان
حکایت دهم:
#فقیری_را_شنیدم
درویشی را شنیدم که در آتش فاقه میسوخت و رقعه بر خرقه همیدوخت و تسکین خاطر مسکین را همیگفت:
به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق
که بار محنت خود به که بار منت خلق
کسی گفتش: چه نشینی که فلان در این شهر طبعی کریم دارد و کرمی عمیم، میان به خدمت آزادگان بسته و بر در دلها نشسته. اگر بر صورت حال تو چنان که هست وقوف یابد پاس خاطر عزیزان داشتن منت دارد و غنیمت شمارد.
گفت: خاموش! که در پسی مردن به که حاجت پیش کسی بردن.
هم رقعه دوختن به و الزام کنج صبر
کز بهر جامه رقعه بر خواجگان نبشت
حقا که با عقوبت دوزخ برابر است
رفتن به پایمردی همسایه در بهشت
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
Faghiri Ra Shenidam.mp3
2.17M
حکایت دهم :
#فقیری_را_شنیدم
•°•🔷️💠🔷️•°•
@astanehmehr