539_28008023390046 (1)_14.mp3
زمان:
حجم:
25.99M
#قسمت_سی_و_دوم
🎧#رمانتوتکرارنمیشوی
💞
خلاصه قسمت ۳۱
لیلیت خیلی خیلی ناراحت بود میترسید جاوید براش دردسردرست کنه
اونشب عملیات شد و لیلیت وقتی دید سیدمهدی چه شوقی داره برای عملیات، فکر کردشاید اون بخاطر لیلیت نیومده باشه بلکه بخاطر عملیات اومده باشه اونجا و شک به دلش افتاده بود...صدای توپ وتانک از هرطرف میومد...بلاخره
صبح جاوید تصمیم گرفت از اونجا بره لیلیت بهش گفت هروقت تصمیم گرفتم میام پیشت ولی جاوید فقط گفته بود خداحافظ
😔
سه چهار ساعت بعدسیدمهدی مثل بقیه رزمنده ها بسلامتی برگشت لیلیت منتظرش بود اون آرزوداشت سید مهدی باهاش حتی صحبتای معمولی بکنه حتی ازاونجارد بشه ونگاش کنه حتی فقط باشه تا براش جون بده و دلش ذوب بشه ولی یاید یه عملیات بزرگتری انجام میشد لیلیت وقتی سید مهدی رو دید که داره میره دلش میگرفت...
ولی لحظه رفتن، سیدمهدی یهو به سمت درمانگاه اومد لیلیت بیتاب اومدن اون شد و باخودش گفت یعنی میخواد منو ببینه ولی سید مهدی برگشت انگار قلب لیلیت یخ کرد.....ولی لیلیت صداش کرد...
حالا در ادامه باهم به قسمت ۳۲ گوش میدیم...
🍃❤️❤️🍃
🎙 با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهرهپیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
آستانِمهرفرجام32-AudioConverter.mp3
زمان:
حجم:
10.22M
🎧#رمان_صوتی
#قسمت_سی_و_دوم
#فرجام🔞
"وقتی توهستی وقتی منو میخوای چراباید باکوروش سرکنم ؟چرامیذاری دست این دویونه باشم
گفت به وقتش !..."
شایلی هربار اصرار میکرد محمد و ببینه ولی محمد جواب نمیداد و میگفت چت کردن من وتو هم حرامه چون .... این وضع ادامه داشت تا دوباره همه باهم رفتن پارتی سفر! رفتن بانه!
اونروز توی پارک بودن که ...
✨ماجرای امشب خیلی مهمه دیگه داریم به آخرای رمان نزدیک میشیم
بیایید بقیه ماجرا رو و بشنویم...
🎙✍ با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهره پیوسته
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
تنهاکانال رسمی بانوان حرم
🆔 @astanehmehr