دانش آموز شهید، طه بهروزی
پدر طه بهروزی : همان روز شهادتش، چند ساعت پیشتر طه را در کلاس اول ثبتنام کرده بودیم. آن روزی بود که رسماً دانشآموز شد و همان روز شهید شد. قرار بود صبح فردا عکسهایش را به مدرسه تحویل بدهیم، اما رژیم جنایتکار اسرائیل اجازه نداد.
دانش آموز شهید شهر تبریز
طه و علیسان کوچکترین شهدای دانشآموز جنگ ۱۲ روزه بودند.
#دانش_آموز_شهید
#کودکان_شهید
https://eitaa.com/atashbe_ekhtear_r
دانش آموز شهید علیسان جباری
شهر داشت میغرید و دشمن دوباره خصمانه حمله کرده بود، خلبان کوچک ما داشت توی کوچه بازی میکرد. روزهای اول میترسید؛ اما چند روزی بود که میگفت مامان دیگه نمیترسم، چون منم میخوام خلبان شم. اما چه میدانست، سرنوشتی پرافتخارتر از خلبانی برایش رقم خواهد خورد، شهید علیسان جباری، سرباز کوچک و فدایی نظام شد تا جهان بار دیگر کودککشی رژیم صهیونیستی را به تماشا بنشیند.
دانش آموز شهید شهر تبریز
علیسان و طه از کوچکترین شهدای دانشآموز جنگ ۱۲ روزه بودند.
#دانش_آموز_شهید
#کودکان_شهید
https://eitaa.com/atashbe_ekhtear_r
دانش آموز شهیده آیما زینلی
مادر شهیده آیما زینلی : آیمای من کودکی خلاق و پرانرژی بود، همیشه دوست داشت کاردستی درست کند. از سه سالگی میز بزرگی پر از مداد رنگی و کاغذ رنگی داشتیم که فقط برای او بود. معنی اسمش "ماه ما" بود و قرار بود ماه زندگی من شود، اما حالا ماه همه ایران شده است. امروز داغ دو فرزندم و همسرم را تحمل میکنم و تنها امیدم این است که امنیت برای همه کودکان ایران برقرار شود و در آرامش زندگی کنند.
آیما و هیدا زینلی همراه با پدرشان علیرضا زینلی اهل شهرستان تفرش در حمله ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی در تهران به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
#دانش_آموز_شهید
#کودکان_شهید
https://eitaa.com/atashbe_ekhtear_r
دانش آموز شهیده فاطمه سادات ساداتی، ۱۰ ساله
فاطمهسادات؛ دختری با قلبی به وسعت آسمان
«فاطمهسادات، دختری مؤمن و محجبه بود؛ ۱۰سال داشت، اما انگار تمام مهربانی و قناعت را در وجود کوچکش خلاصه کرده بودند. خانم و باوقار بود، اما مظلوم. آنقدر افتاده و بیادعا که گاهی فراموش میکردی چقدر بزرگ است. اهل قناعت بود؛ قناعت بیمنت، بیادعا، قناعت بیصدا. در خرید لباس و کیف و وسایل مدرسه، همیشه همین را میگفت: «مامان، اینا رو نمیخوام... پولش رو بدین اونجا که لازمتره. این لباس نو رو نمیخوام. لباسهای ریحانهسادات برایم خوبه…» گاهی تعجب میکردم که چطور فهیمه خانم، مادر فاطمهسادات، راضی میشود که دخترش با داشتههای ریحانه زندگی کند. اما خودش با لبخند میگفت: «وقتی یکی قراره فردای قیامت با حاج قاسم محشور شود، باید شهیدوار زندگی کند. شهیدی زندگی کند، عاشقانه، ساده و بیتعلق» و فاطمهسادات واقعاً همینگونه بود. در سکوتش صداقت بود، در پوشیدگیاش وقار، و در قناعتش ایمان. او هیچوقت دنبال چشم و همچشمی نبود. دلش بزرگ بود، به وسعت آسمان. نه برای خودش، که برای دیگران زندگی میکرد. دختری بود از جنس نور، از تبار ریحانهها و حالا در ردیف همانهایی ایستاده که شهیدانه زندگی کردند، حتی اگر هنوز نامی از «شهادت» در شناسنامهشان نیامده باشد.
#دانش_آموز_شهید
#کودکان_شهید
https://eitaa.com/atashbe_ekhtear_r