eitaa logo
جهاد تحول و تبیین
2.3هزار دنبال‌کننده
61.5هزار عکس
49.2هزار ویدیو
930 فایل
هدف ماسربازپروری برای امام زمان عج الله ونایب برحقش امام خامنه ای است. همراه ماباشید
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️امام صادق علیه السلام فرمود: الرَّجُلُ یَعْمَلُ الْعَمَلَ وَهُوَ خائِفٌ مُشْفِقٌ انسان گاهى عملى انجام مى دهد و از آن بیمناک و ترسان است چون مى داند یا احتمال مى دهد کار خلافى بوده. ثُمَّ یَعْمَلُ شَیْئاً مِنَ الْبِرِّ فَیَدْخُلُهُ شِبْهُ الْعُجْبِ بِهِ سپس کار نیکى انجام مى دهد و عُجب پیدا مى کند. فَقالَ هُوَ فى حالِهِ الاُْولى وَهُوَ خائِفٌ أحْسَنُ حالاً مِنْهُ فى حالِ عُجْبِهِ این شخص در حالت اول که خائف است حالش بهتر از حالت دوم است که اعجاب به نفس دارد. ❇️ روایات در مذمت عجب فراوان است: امام صادق فرمود: إنَّ اللهَ عَلِمَ أنَّ الذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤمِنِ مِنَ الْعُجْبِ خدا مى داند که حتى گناه براى مؤمن از عُجب بهتر است ، زیرا گناه، او را به نقایص خود آشنا مى سازد و به درگاه خدا مى رود، توبه مى کند و راه تکامل را مى پوید وَلَوْلا ذلِکَ ما ابْتُلِىَ مُؤْمِنٌ بِذَنْب أبداً و اگر چنین نبود هیچ گاه مؤمن به گناهى آلوده نمى شد. ✳️ امام صادق سلام الله علیه فرمود: مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَکَ کسى که گرفتار خودپسندى شود هلاک مى شود. ♻️همانگونه که عُجب مانع پیشرفت است، تواضع  عامل ترقی است. سعدى(علیه الرحمه) : یکى قطره باران ز ابرى چکید * خجل شد چو پهناى دریا بدید که جائى که دریاست من کیستم * گر او هست حقا که من نیستم چو خود را به چشم حقارت بدید * صدف در کنارش به جان پرورید سپهرش به جایى رسانید کار * که شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندى از آن یافت کو پست شد * دَرِ نیستى کوفت تا هست شد +++++++++ ♻️عجب باعث نابودی است. از وصایای پیامبر به امیرالمومنین علیهما السلام : یا عَلِیُّ ثَلاثٌ مُهْلِکاتٌ شُحٌّ مُطاعٌ وَ هوىً مُتَّبَعٌ وَإعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ سه چیز است که انسان را هلاک مى کند - بخلى که انسان از آن پیروى کند. - هواى نفس که شخص در برابر آن تسلیم گردد. - و اعجاب به نفس. 📗ابن ابی الحدید میگوید از گذشته حکما مطلبی را بیان کرده اند که درست است: دروغ بدترین رذیله ی اخلاقی است. ریا بدتر از دروغ است. چون ریا، دروغ عملی است. و عمل بدتر از قول است. و عُجب از هر دو بدتر است . زیرا دروغگو و ریاکار میدانند که خطا میکنند ولی انسان خود پسند، برتربین اصلا متوجه خطایش نیست. از جهت دیگر برای دروغ و ریا یک منفعت هایی شاید بشود پیدا کرد ولی عجب هیچ منفعتی ندارد. ❎دروغ گاهی مصلحتی است. ناخدای کشتی برای اینکه جلوی وحشت مردم را بگیرد به دروغ میگوید از منطقه خطر گذشتیم. یا دروغ میگویند برای اصلاح ذات البین. ریا کار شاید با همین عمل ریائی چند نفر را تحریک و تشویق کند به انجام کار خوب. ولی در عجب هیچ سود و منفعتی نیست. اللهم نعوذ بک من همزات الشیاطین
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح 🔷 ارزش و والایی انجام دهنده کار خیر 💠 و درود خدا بر امیرالمؤمنین فرمودند: "نيكوكار، از كار نيك بهتر است و بدكار از كار بد بدتر " . 🔻 در حکمت ۳۲ نهج‌البلاغه شریف پیرامون خیر و شر، نکات فراوانی وجود دارد و اساساً امیرالمؤمنین (علیه السلام) واژه "خیر و شر" را بسیار استفاده کردند. اگر ما با محوریت موضوع حکمت ۳۲ پیرامون خیر نکاتی را عرض بکنیم خودبه‌خود آنچه در مورد شر هم باید دانسته شود در مقابل آن فهم خواهد شد. نکاتی که متناسب با حکمت سی و دوم از نهج البلاغه قابل استفاده است عبارتند از : 1️⃣ راه رسیدن به خیر : مولا علی(علیه السلام) در نامه سی و یکم خطاب به امام حسن (علیه السلام) می فرمایند: آن خیری که جز از راه شر نمی شود به آن دسترسی پیدا کرد اساساً هیچ خیری در آن نیست. 2️⃣ نیّت خیر: در نامه ۳۱ به امام حسن (علیه السلام) مرقوم می فرمایند: «فإنَّ العطيَّةَ على قَدْرِ النِّيَّةِ »؛ همانا عطای الهی اندازه نیّت انسان هاست. در حکمت ۹۷ هم پیرامون نیّت به معنای اعتقاد ، می فرمایند :«نَومٌ عَلَی یَقِینٍ خَیرٌ مِن صَلاَةٍ فی شَکٍ» ؛ اینکه انسان تا صبح بخوابد اما در حال یقین در اعتقاداتش باشد، بهتر است از اینکه تا صبح نماز بخواند در حالیکه در شکّ و تردید نسبت به امامش باشد. 3️⃣ فاعل و کننده کار خیر: حضرت یک بار در نامه ۳۳ می فرمایند : «وَلَنْ يَفُوزَ بِالْخَيْرِ إِلاَّ عَامِلُهُ» ؛ با انجام کار خیر کسی جز کننده آن کار خیر رستگار نمی‌ شود و به بهشت نمی رود. یک بار هم در همین حکمت ۳۲ فرمودند: « فاعِلُ الْخيْرِ خيْرٌ مِنْهُ»؛ انجام دهنده کار خیر از خود کار خیر بهتر است. 4️⃣ عاقبت کار خیر : حضرت در حکمت ۳۸۷ می فرمایند: « ما خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النّارُ » ؛ عملی که بعدش آتش جهنّم باشد اصلاً خیر نیست. 5️⃣ ثواب کار خیر: در حکمت ۱۱۴ مولا علی (علیه السلام) ثواب کار خیر را برتر از خود کار خیر می دانند و می فرمایند : «وَ لَيسَ شَيءٌ بِخَيرٍ مِنَ الخَيرِ إلّا ثَوابَهُ» ؛ چیزی بهتر از خود کار خیر نیست مگر ثواب کار خیر.
🌹امام علی علیه‌السلام: اظهار بى ميلى به كسى كه به تو علاقه مند است نشانه كمبود بهره تو در دوستى است و اظهار ميل به كسى كه به تو بى اعتناست سبب خوارى تو خواهد بود. 📚 نهج البلاغه ▪️ ارتباط صحیح با دیگران ✍🏻این حکمت درباره‌ی دو نوع رفتار در دوستی است که هر دو نشان‌دهنده‌ی عدم تعادل در روابط انسانی‌اند: 👬 بی‌اعتنایی به دوست علاقه‌مند – وقتی فردی محبت و علاقه‌ی دوستی را نادیده می‌گیرد، نشان می‌دهد که در درک و حفظ دوستی چندان بهره‌ای نبرده است. این رفتار می‌تواند باعث از بین رفتن ارتباطات ارزشمند شود. 🙅‍♂️ اصرار به دوستی با فرد بی‌اعتنا – تلاش برای جلب توجه کسی که ما را نادیده می‌گیرد، نتیجه‌ای جز تحقیر و کاستن از عزت نفس ندارد. دوستی باید بر پایه‌ی احترام متقابل باشد، نه خواهش و التماس. 🔄 تعادل در دوستی – بهترین روابط دوستانه آن‌هایی هستند که در آن‌ها هر دو طرف به یک اندازه ارزش و محبت قائل باشند. 🌿✨
شرح امیرالمومنین علیه‌السلام مى فرماید: وَسُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فقال عليه السلام: طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُكُوهُ، وَبَحْرٌ عَمِيقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ، وَسِرُّ اللّهِ فَلا تَتَكَلَّفُوهُ «اين راه تاريكى است در آن گام ننهيد و درياى ژرفى است در آن وارد نشويد و راز پنهان الهى است، براى گشودن آن خود را به زحمت نيفكنيد» مسئله قضا و قدر و جبر و تفويض از بزرگترين و پيچيده ترين مسائلى است كه از هزاران سال پيش مورد توجه انسانها بوده و دانشمندان و فلاسفه ومتكلمان در اين زمينه سخن بسيار گفته اند. گروهى به دلايل مختلف گرايش به سوى جبر و قضا و قدر جبرى پيدا كرده اند به گمان اينكه اعتقاد به اختيار انسان با توحيد افعالى خداوند سازگار نيست و يا به تصور اينكه قانون عليت اختيار را نفى مى كند و يا به انگيزه هاى سياسى و روانى انسان را در كارهايش مجبور و مسلوب الاختيار دانسته اند. اين در حالى است كه انكار اختيار، نه تنها انسان را تبديل به ابزارى فاقد اراده و ارزش مى كند بلكه تمام مسائل تربيتى را زير سؤال مى برد و دعوت انبيا ونزول كتابهاى آسمانى و تكليف و آزمايش الهى و ثواب و عقاب و جنت ونار، همه بيهوده خواهد بود. البته فلاسفه و عالمان بايد از طرق استدلالى مشكلات جبر را حل كنند وازنظر ما كاملاً حل شده است ولى توده مردم براى اينكه به گمراهى نيفتند بايد در اين مسئله به همان استدلالات ساده قناعت كنند و دليل اختيار را تصميم گيرى هاى مختلف آزادى اراده را كه با وجدان درك مى كنند بدانند و به همين مقدار قانع باشند
♦️چند جرعه بنوشیم از حکمت سی‌صد و بیست و چهارم نهج‌البلاغه 🔹پیرمرد اواخر عمر خیلی گریه می‌کرد. گریه‌های شدید. شانه‌هایش تکان می‌خورد. اشک‌ها می‌آمد و ریش سفیدش را می‌پوشاند. هر چه می‌گفتند آقا نکنید، فایده نداشت. علامه طباطبایی هی می‌گفت «فان الشاهد هو الحاکم». 🔹امیرالمومنین علی علیه‌السلام می‌فرماید «اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ؛ از گناه کردن در خلوت‌ها بترسيد. چون همان كه شاهد اعمال است، همو داورى هم می‌كند». 🔹خلوت‌ها هر چقدر خلوت باشند، باز هم خالی نیستند. کسی هست که می‌بیند. شاهد است. شاهد نیاز به پرونده‌سازی ندارد. ضابط و قاضی یکی است. شاهد و حاکم یکی است. خودش دیده و خودش هم قضاوت می‌کند.
📒 : بايد شبانه روز خود را به سه قسم تقسيم كند ✅ زمانی برای عبادت پروردگار ✅ زمانی برای تامين هزينه زندگی ✅ و زمانی برای واداشتن نفس به لذّتهایی كه حلال و مایهٔ زيبایی است. خردمند را نشايد جز آنكه در پی سه چيز حركت كند، كسب حلال برای تامين زندگی، يا گام نهادن در راه آخرت يا به دست آوردن لذتهای حلال. ┄═❁🍃❈🌼❈🍃❁═┄
♦️چند جرعه بنوشیم از حکمت سی‌صد و هشتاد و یک نهج‌البلاغه 🔹اگر روزی دور از جانتان، دزد به خانه شما بزند؛  اول از همه سراغ چه می‌روی؟ آشپزخانه را می‌گردی یا اتاق‌ها را؟ هر چقدر خوراکی‌های داخل یخچال خانه هم خوشمزه باشند، باز هم می‌روی سراغ طلا و نقره‌ای که جایی از خانه پنهان کرده‌ای. دزد به هر چه بزند، اگر طلای کم یا زیادت را نبرده باشد، باز هم تو بردی! 🔹امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید «تا سخن را به زبان نياوردى، سخن در بند توست. همين كه آن را به زبان آوردى، تو در بند سخن در مى‌آيى. پس زبانت را چون طلا و نقره‏‌ات حفظ كن، چه بسا يك كلمه نعمتى را از بين برده و عذابى را پيش آورده». 🔹ما خیلی حرف می‌زنیم. می‌خواهیم بگوییم ما هستیم. ما بلدیم، ما اینکاره‌ایم. آخر شب چیزی نمی‌ماند که نگفته باشیم. حکمت ۳۸۱ نهج‌البلاغه می‌گوید تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد. می‌گوید اگر حرف نقره باشد، سکوت طلاست.
♦️چند جرعه بنوشیم از حکمت چهارصد و شصت و یک نهج‌البلاغه 🔹عفت یعنی خودداری کردن، دست عقب کشیدن، توانستن و نکردن. عفت در احادیث دو حوزه اخلاقی و مالی مطرح شده. جایی که امکان گناه و تعرض باشد و فرد دست نگه دارد. جایی که بتواند غارت کند و خودش را کنترل کند. عفیف کسی نیست که موقعیت گناه برایش فراهم نشده باشد. آن کسی است که در موقعیت گناه عقب بنشیند. رشوه نپذیرد. خودش را کنترل کند. همچون یوسف نبی. 🔹امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: «مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَ‏ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَة؛ مجاهد شهيد در راه خدا پاداشش بيشتر از كسى نيست كه قدرت بر گناه داشته ولى خوددارى کرده. چنين انسان با عفّتى نزديك است فرشته‌‏اى از فرشتگان شود.» 🔹قدیمی‌ها خوب می‌گفتند که «خوددار باش» یا می‌گفتند «دستت را خود بگیر». خوددار بودن آسان نیست. عفیف شدن آسان نیست. رد کردن عکس و ویدئوی گناه یا پیشنهاد وسوسه‌انگیز مالی در این روزها که همه خودشان را در مسابقه «برخورداری» انداخته‌اند، آسان نیست. عفیف کسی است در حد و اندازه مجاهد شهید و نزدیک است فرشته‌ای از فرشتگان خدا شود. حکمت ۴۷۴ نهج‌البلاغه می‌گوید.
♦️چند جرعه بنوشیم از حکمت دوم نهج‌البلاغه 🔹کاریکاتور، هنری است برای بیان ناهنجاری‌ها، عیب‌ها، اشکالات. زبان کاریکاتور تلخ است. با دیدن کاریکاتور در ظاهر لبخند می‌زنی اما در باطن، فکری می‌شوی. کشیدن کاریکاتور، برخلاف آنچه به نظر می‌رسد، کار آسانی نیست. باید دقت کنی کجا تناسب و توازن را به هم بزنی تا توجه را جلب کنی. 🔹امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید «هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه؛ آنكه زبانش را بر خود حاكم كند، خود را بى‌ارزش كرده است». 🔹کسی که زبانش پیش از قدمش وارد شود، کسی که زبانش پس از قدمش خارج شود؛ نه فقط در کاریکاتور، در واقعیت هم ناموزون است. کسی که زبانش درازتر از باقی اعضایش باشد، خودش کاریکاتور است. کسی که زبانش رئیسش باشد، به خودش فحش داده. زبانتان را حاکم نکنید. کاریکاتور خودتان را نکشید. حکمت دوم نهج‌البلاغه می‌گوید.
♦️چند جرعه بنوشیم از حکمت شصت و پنجم نهج‌البلاغه 🔹بعضی وقت‌ها مخاطبین گوشی‌ات را بالا و پایین می‌کنی و هر چه می‌گردی، یک نفر هم پیدا نمی‌کنی باهاش حرف بزنی. بهش پیام بدهی یا ازش پول قرض بگیری. یا حتی زمان باهاش بگذرانی. حتی یک نفر هم پیدا نمی‌شود. 🔹امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: «فَقْدُ الأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ؛ از دست دادن دوستان غربت است»! 🔹اگر در وطن و خانه و کاشانه‌ات باشی، اما دوست و رفیق نداشته باشی، گویی که غریبی. بعضی وقت‌ها جهان برایت تنگ می‌شود، چون دوست و همنشین و مونسی پیدا نمی‌کنی که باهاش اختلاط کنی. غریب کسی نیست که در وطنش نباشد، غریب کسی است که دوستانش را از دست داده باشد. حکمت شصت و پنجم نهج‌البلاغه می‌گوید.
💠 باورها و رفتارهای قرآنی : ♦️ شرّ حسودان! وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (فلق آیه ۵) و از شرّ حسود بد خواه چون شراره آتش رشک و حسد بر افروزد. ⭕️ حسد یک خوى زشت شیطانى است که بر اثر عوامل مختلف مانند: 👇👇👇👇👇 1⃣ضعف ایمان 2⃣تنگ نظرى 3⃣و بخل در وجود انسان پیدا مى شود حسد، به معنى درخواست و آرزوى زوال نعمت از دیگرى است. حسد 🔥، سرچشمه بسیارى از گناهان کبیره است. 🔥، همان گونه که در روایات وارد شده است، ایمان انسان را مى خورد و از بین مى برد، همان گونه که آتش هیزم را! 🔹همان گونه که امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: 💢 إِنَّ الْحَسَدَ لَیَأْکُلُ الإِیمَانَ کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ .(1) در حدیث دیگرى، از امام صادق (علیه السلام) آمده است: 💢 آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ: آفت دین حسد است و خود بزرگ بینى و تفاخر .(2) ❌این به خاطر آن است که، حسود در واقع معترض به حکمت خدا است که، چرا به افرادى نعمت بخشیده؟❓ و مشمول عنایت خود قرار داده است؟❓ 🔶 همان گونه که در آیه 54 نساء مى خوانیم: 🔸 أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّه مِنْ فَضْلِهِ . کار حسد ممکن است به جائى رسد که، حتى براى زوال نعمت از شخص محسود، خود را به آب و آتش زند و نابود کند، چنان که نمونه اش در داستان ها و تواریخ معروف است. در نکوهش حسد، همین بس که نخستین قتلى 😱 که در جهان واقع شد، از ناحیه قابیل نسبت به برادرش هابیل بر اثر انگیزه حسد بود. ♦️ حسودان همیشه یکى از موانع راه انبیا و اولیا بوده اند و لذا قرآن مجید به پیامبر (صلى الله علیه و آله) دستور مى دهد: از شرّ حاسدان به خدا و ربّ فلق پناه برد. 💮 گر چه، مخاطب در این سوره، و سوره بعد، شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، ولى مسلماً منظور الگو و نمونه است و همه باید از شرّ به برند. * * * خداوندا! ما نیز از شرّ حسودان به ذات مقدس تو پناه مى بریم! 1ـ بحار الانوار ، جلد ۷۳، صفحه ۲۳۷، حدیث ۱. 2 ـ بحار الانوار ، جلد ۷۳، صفحه ۲۴۸، حدیث ۵. 📚تفسیر نمونه ┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄ رادیو تلاوت 🌼🌸🌺🌸🌼
💥 بر خدا، منشأ نزول امداد الهی و منشأ ظهور است و در موازنۀ قدرت نقش دارد. با توکّل، اتفاقی در جهان می‌افتد. این‌گونه نیست که ما توکّل می‌کنیم و هیچ اتفاقی نمی‌افتد؛ این‌گونه نیست که قدرتی ایجاد نکند و ما متوهّم به قدرت باشیم! اما از طرف دیگر، کسانی که به خدا توکّل می‌کنند، نباید فکر کنند که نصرت‌های الهی، بی‌قاعده و هروقت که ما بخواهیم نازل می‌شود! نزول الهی بر مدار الهی است. 🔰 آیت‌الله میرباقری: ◀️ اقتضاء دستگاه محاسباتی منافقین این است که دربارۀ مؤمنین می‌گویند: «غَرَّ هؤُلاءِ دينُهُمْ» (آنها را دینشان مغرورشان کرده و خیال می‌کنند که چون ما مؤمن هستیم، پیروز می‌شویم!). در حالی که [در منطق محاسباتی مؤمنین:] «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ». اگر شما توانستید به خدای نفوذناپذیر و شکست‌ناپذیر توکل کنید و راه خدا را بروید و در نقطه‌های سخت، در جایی که کار به بن‌بست می‌رسد، به خدا تکیه کنید، قدرتی برای شما ایجاد می‌شود. یعنی این توکل، منشأ ظهور یک قدرت برای شماست. ◀️ توکل بر خدا واقعاً در موازنۀ قدرت نقش دارد. با توکل، اتفاقی در جهان می‌افتد. این‌گونه نیست که ما توکل می‌کنیم و هیچ اتفاقی نمی‌افتد؛ این‌گونه نیست که قدرتی دست ما نباشد و متوهم به قدرت باشیم! شما (قدرت‌های مادی) که به فقط توپ و تانک و امکانات مادی و فناوری خودتان تکیه می‌کنید، متوهم نیستید و ما متوهم هستیم؟! وقتی حضرت ابراهیم خلیل بتکده را ویران کرد، گفتند تو از این خدایان نمی‌ترسی که با آنها می‌جنگی؟ گفت شما از خدای من نمی‌ترسید، من از بت‌های شما بترسم؟! شما که به این اسباب‌بازی‌ها تکیه می‌کنید، متوهم و غَرّه نیستید و ما مغرور هستیم؟! ◀️ البته کسانی که به خدا توکل می‌کنند، نباید فکر کنند که نصرت‌های خدای متعال بی‌قاعده نازل می‌شود! نمی‌توانیم بگوییم ما توکل کرده‌ایم، پس تو هم کار را تمام کن و هم‌اکنون ظهور را بر پا کن! خیر، الآن وقت ظهور نیست! باید مسیری طی بشود که فراز و فرود دارد. به تعبیر دیگر، نزول نصرت خدا و امداد الهی، براساس حکمت است. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ». ما به قدرت خدا متصل می‌شویم، اما قدرتی که براساس حکمت و به‌نفع شما، در عالَم جاری می‌شود. باید صبر کنید تا فتوحات بر مدار حکمت الهی، برای شما حاصل شود. ◀️ حضرت موسی به خدا عرض کرد، اینها تمام امکاناتی را که به ایشان داده‌ای، خرج فساد در عالم می‌کنند؛ «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ»، این اموال را از بین ببر. خدا فرمود دعای شما مستجاب شد، صبر و استقامت کنید. «قَدْ أُجيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقيما». [در روایت] آمده که چهل سال طول کشید تا این اجابت، محقق شود. [پس] این‌گونه نیست که ما بگوییم خدایا امداد کن! و امداد بی‌حساب و کتاب جاری شود و خدا بساط دشمنان را ناگهان جمع کند! اگر بنا بود بساط آنها را زود جمع کند، روز اول به آنها امکانات نمی‌داد. خدا به آنها امکانات می‌دهد و آنها را امداد می‌کند و نعمتی به آنها می‌دهد؛ این نعمت با یک سری قواعد، قبض و بسط پیدا می‌کند و از دست آنها می‌رود.