eitaa logo
جهاد تحول و تبیین
2.2هزار دنبال‌کننده
53.3هزار عکس
41.6هزار ویدیو
874 فایل
هدف ماسربازپروری برای امام زمان عج الله ونایب برحقش امام خامنه ای است. همراه ماباشید
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ ✅ راز ورود سلام‌الله‌علیها به شهر 👈 در تاریخ آمده است که در سال علیه‌السلام را از به طلبید و آن به دنبال این جریان از به سوی آمدند . خواهر آن حضرت ، در سال به خاطر اشتیاق ملاقات برادرش از به جانب حرکت کرد و چون به رسید بیمار شد . در این هنگام پرسش کرد که از اینجا تا چه مقدار مسافت است ؟ ده فرسخ . خادم خود را فرمود که مرا به جانب ببر و بدین ترتیب خادم ، را به آورده و در منزل فرود آورد . چرا حضرت درخواست کردند تا ایشان را با وجود کسالت شدید به ببرند ؟ چه رازی در این مطلب نهفته است ؟ مگر چه ویژگی‌هایی داشت ؟ ایشان از اباء و اجدادشان در فضیلت چه شنیده بودند ؟ 👈 می‌توان چند علت را برشمرد که ایشان را بطرف شهر کشاند : برخی از این علل مربوط به خود و خصوصیات خاص این خاک است و یک علت هم مربوط به شخصیت بی نظیر است . اهل قم : 👈 اهل از زبان معصومین مدح و تعریف بسیار شده بودند . رجالی بزرگ نقل کرده که گفته است : ما با گروهی در خدمت علیه‌السلام بودیم که ناگهان وارد شد . از او احوالپرسی کرده و به او محبت نمودند و اظهار سرور و شادمانی فرمودند . وقتی که برخاست ، به علیه‌السلام عرض کردم : این که بود که اینگونه به او محبت فرمودید ؟ در پاسخ گفتند : من اهل البیت النجباء - یعنی اهل قم - ما ارادهم جبار من الجباره الّا قصمه الله . او از اهل بیت و خاندان نجباء می باشد ، یعنی اهل قم ، که هیچ ستمگری آهنگ هلاک آنان نکرد مگر اینکه خداوند او را در هم شکست و خرد گردانید . نقل می کند که علیه‌السلام فرمود : إنّ الله ... احتج ببلدة قم علی سائر البلاد و بآهلها علی جمیع اهل المشرق و المغرب من الجن و الانس... راستی خداوند ... به شهر قم بر سایر بلاد و به اهل قم بر تمام مردم مشرق و مغرب از جن و انس احتجاج خواهد فرمود و قم و اهل آن را بی بهره از معرف رها نکرده بلکه آنا را موفق داشته و تأیید فرموده است ... و به راستی که بلا از قم و اهل آن دفع می گردد و به زودی زمانی فرا می رسد که قم و اهل آن حجت بر سایر خلایق باشند و این در زمان غیبت قائم تا هنگام ظهور اوست ... خداوند یاد قم و اهل آن را از خاطر جباران و در دولت آنان خواهد برد چنانچه آنان یاد خدا را فراموش کردند . 👈 یونس بن یعقوب گوید : من در مدینه بودم در یکی از کوچه های آن علیه‌السلام با من برخورد کرد و فرمود : زود برو که مردی از خاندان ما در خانه منتظر است . من در خانه رسیده ، دیدم نشسته است به او گفتم : شما که هستی ؟ گفت : مردی از اهل قم هستم . چیزی نگذشت که سوار بر چهار پایی آمد و همانطور سواره داخل منزل شد و به ما رو کرد و فرمود : داخل شوید ! سپس فرمود : گمان می کنم که تو این گفته من را که از ما خاندان است انکار کردی . عرض کردم : به خدا سوگند آری ! فدایت شوم ؛ زیرا مردی از اهل قم است ؛ چگونه از شما خاندان می باشد ؟ فرمود : ای یونس مردی از ماست چه زنده چه مرده . 👇👇👇