eitaa logo
جهاد تحول و تبیین
2.2هزار دنبال‌کننده
53.4هزار عکس
41.6هزار ویدیو
874 فایل
هدف ماسربازپروری برای امام زمان عج الله ونایب برحقش امام خامنه ای است. همراه ماباشید
مشاهده در ایتا
دانلود
رزمنده قوی‌هیکل مشهدی که پشت فرمانده عراقی را به خاک رساند. کتابی که درباره شهید محمدحسن نظرنژاد (بابانظر) است. بابانظر یک پهلوان و کشتی‌گیر خراسانی بود که با بدن قوی و پهلوانی خود زبانزد رزمندگان بود. او در یکی از عملیات‌های دفاع مقدس، بعد از انجام عملیات، با یکی از افسران عراقی که هنوز اسیر نشده بود. بابانظر که یک جانباز جنگی بود، بعد از جنگ در سال 75 به دلیل تنگی نفس و ایست قلبی ناشی از عوارض جنگ، به شهادت رسید. در حال حاضر چاپ پنجاه و دوم این کتاب از خرداد ماه سال گذشته در بازار است.
کتاب تنها گریه کن نوشته اکرم اسلامی، روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان است که در انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است.بخشی از کتاب تنها گریه کن یک‌وقت هست آدم با خانوادهٔ شوهرش مشکلی ندارد و فقط رفت‌وآمد می‌کند، یک‌وقت هست که با خانوادهٔ شوهرش صمیمی می‌شود، خودمانی و خانه‌یکی؛ محبتشان را به دل می‌گیرد. ما این شکلی بودیم. من هرچه ازشان دیدم، خوبی و صمیمیت بود. همراه دوتا جاری دیگرم و مادرشوهرمان توی یک خانه زندگی می‌کردیم. روزمان تا آمدن مردها، دور هم می‌گذشت. نوعروس بودم، ولی مستقل. چند ماه اول، پخت‌وپزم از مادرشوهرم جدا بود. خودم خواستم و سفره‌یکی شدیم. گفتم: «دو نفر ماییم، دو نفر شما، آن‌هم توی یک خانه. چرا دوتا سفره پهن کنیم؟» عروسِ ده ماهه بودم که دخترم به دنیا آمد. پدرشوهرم، اولْ بزرگِ خانواده خودش بود، بعد فامیل. بزرگ‌تری‌اش هم فقط به سن‌وسال و ریشِ سفیدش نبود؛ آن‌قدر دلسوز و مهربان بود که خودش و حرفش روی چشممان جا داشت. اسم بچه را گذاشت فاطمه و ما هم روی حرفش حرف نزدیم. حبیب مرد زحمت‌کشی بود. صبح زود می‌رفت سر ساختمان و آخر شب خسته برمی‌گشت. بنایی کار راحتی نبود. اصلش، هیچ کاری راحت نیست. مردها صبح به صبح می‌رفتند و آخر شب به‌سختی خودشان را تا خانه می‌کشاندند. یک لقمه غذا خورده و نخورده، چشمشان گرم خواب می‌شد. گاهی برای کار و کاسبیِ بهتر می‌رفت یک شهردیگر...‏‪ يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم |