eitaa logo
جهاد تحول و تبیین
2.2هزار دنبال‌کننده
53.2هزار عکس
41.6هزار ویدیو
874 فایل
هدف ماسربازپروری برای امام زمان عج الله ونایب برحقش امام خامنه ای است. همراه ماباشید
مشاهده در ایتا
دانلود
💥رقص اندر خونِ خود مردان کنند 🛑 سنوار احیای یک افسانه بهراد رشوند نوشت: 🔹حیرت آور! شبیه یکی از سکانس‌های فیلم‌های حماسی هالیوود بود، ریز پرنده‌ای وارد ساختمان نیمه ویران می‌شود، ، بی آنکه رمقی ‌داشته باشد،به دوربین پهپاد خیره می شود، نه خودش را به مردن زد و نه تسلیم شد. 🔹 دست راستش از ساعد شکاف بزرگی خورده بود اما یک تکه چوب در دست چپش داشت هنوز. 🔹مرد می‌دانست آخرین ثانیه‌های زندگی‌اش است و خودش پایان بدن خاکی اش را انتخاب کرد. 🔹اگر شالی که به صورت بسته بود باز می‌کرد و به دوربین آن ریزپرنده خیره می‌شد، احتمالا اپراتور از شوق پیدا کردن زنده یحیی، به او شلیک نمی‌کرد. اما سنوار انتخابش را کرده بود. 🔹دیگر نایی در بدن نداشت اما آخرین پیامش را برای کودکانی که در آن سرزمین به دنیا نیامده‌اند و‌ یا در گهواره‌اند ارسال کرد؛ هیچ سلاحی در دست نداشت اما همان یک تکه چوب را به نمایندگی همه ‌ نداشته‌هایشان در یک جنگ‌ نا برابر، پرتاب کرد و احتمالا چند ثانیه بعدش هم کار تمام شد. آنکه انسوی دوربین نشسته بود نمی‌دانست به سر چه کسی شلیک کرد اما سنوار می‌دانست آخرین لحظات زندگی اش در حال ثبت و‌ ضبط است. 🔹 دیگر هیچ توانی برای بلند شدن نداشت اما چوب را پرتاب کرد تا به پسران سرزمین‌های غصب شده پیامش را برساند؛ ما چاره‌ای نداریم جز جنگیدن ولو چوب خشک برابر پهپاد مسلح! 🔹 او در یک ساختمان نیمه ویران، با انتخاب نوع شهادتش ، آخرین پیام را به عنوان به بچه‌های سرزمینش مخابره کرد؛ تا لحظه آخر تسلیم نشوید. 🔹یحیی سنوار با انتخاب نوع شهادتش ،خودش را هزاران هزار بار در اذهان همه آزادی خواهان تاریخ احیا کرد. نه تولد در اردوگاه و‌ نه سال‌های سال اسارت در . هیچکدام اینها موجب نشد که او آرام شود، رام وضعیت نابرابر شود،تسلیم شود و همانند عرفات یک روز بگوید؛ خسته شدیم، جنگ دیگر بس است.برای او پایان جنگ روزی بود که زمین از دست رفته به ساکنان اصلی آن سرزمین برگردد. 🔹 از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۱۷ اکتبر ۲۰۲۴ در ماند. پا پس نکشید. فرار نکرد. کرد و لحظه پایان را هم خودش به انتخاب خویشتن برگزید. 🔹یحیی سنوار را تاریخ به خاطر خواهد سپرد با شده اش. با نگاه خیره و شجاعانه اش به ریز پرنده قاتل، با که آخرین سلاحش بود، با آخرین حرکت بدنش که با همه توان چوب را به سمت پهپاد پرتاب کرد. با گلوله‌ای که به شقیقه اش شلیک شد و تصویری جاودانه از او ساخت. 🔹 او با این پایان، راه آغاز را به کودکان یاد داد. ، و تا آخرین قطره توان‌تان بجنگید.شاید برای بعضی از ما این واژه‌ها از فرط تکرار تهی از معنی اولیه و‌ ارمانی‌اش شده باشد اما برای آنان که در خون خود غلتی زدند نه! 🔹یحیی سنوار تمام نشد، ارتش غاصب با پخش آن ویدئو بزرگ‌ترین خدمت را به کودکان فلسطینی کرد. آنها حالا می‌دانند ‌وقتی از برایشان می‌گویند دقیقا از چه چیزی حرف می زنند؛ مردی که یک رسانه اسراییلی با نشان دادن این فیلم برایش نوشت؛ تا لحظه آخر جنگید. 🔹شبیه دو امدادی بود، سنوار «چوب» را به نفر بعدی داد، اما تل السلطان رفح نفهمیدند و فاتحانه این فیلم را منتشر کردند 🔹تاریخ با همین فیلم چندثانیه ای بیاد خواهد آورد‌ و شهادت می‌دهد؛ چگونه با یک تکه چوب، برابر ریزپرنده قاتل، ایستادگی کردند و جنگیدند. این بماند برای روزی که شد. روزی که تاریخ به یاد بیاورد چه کسانی همه آسایش و ۶۰ سال زندگی خویش را به پای این آزادی ریختند و شاید مولانا این صحنه را دیده بود که ۱۰ قرن پیش گفت؛ 🔹رقص و جولان بر سرِ میدان کنند رقص اندر خونِ خود مردان کنند چون رهند از دستِ خود دستی زنند چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند 🔹شبیه یک فیلم هالیوودی بود. حیرت آور و باور نکردنی و این کمترین مزد مجاهدت های مرد جنگی اعراب بود؛ یحیی سنوار.
💥رقص اندر خونِ خود مردان کنند 🛑 سنوار احیای یک افسانه بهراد رشوند نوشت: 🔹حیرت آور! شبیه یکی از سکانس‌های فیلم‌های حماسی هالیوود بود، ریز پرنده‌ای وارد ساختمان نیمه ویران می‌شود، ، بی آنکه رمقی ‌داشته باشد،به دوربین پهپاد خیره می شود، نه خودش را به مردن زد و نه تسلیم شد. 🔹 دست راستش از ساعد شکاف بزرگی خورده بود اما یک تکه چوب در دست چپش داشت هنوز. 🔹مرد می‌دانست آخرین ثانیه‌های زندگی‌اش است و خودش پایان بدن خاکی اش را انتخاب کرد. 🔹اگر شالی که به صورت بسته بود باز می‌کرد و به دوربین آن ریزپرنده خیره می‌شد، احتمالا اپراتور از شوق پیدا کردن زنده یحیی، به او شلیک نمی‌کرد. اما سنوار انتخابش را کرده بود. 🔹دیگر نایی در بدن نداشت اما آخرین پیامش را برای کودکانی که در آن سرزمین به دنیا نیامده‌اند و‌ یا در گهواره‌اند ارسال کرد؛ هیچ سلاحی در دست نداشت اما همان یک تکه چوب را به نمایندگی همه ‌ نداشته‌هایشان در یک جنگ‌ نا برابر، پرتاب کرد و احتمالا چند ثانیه بعدش هم کار تمام شد. آنکه انسوی دوربین نشسته بود نمی‌دانست به سر چه کسی شلیک کرد اما سنوار می‌دانست آخرین لحظات زندگی اش در حال ثبت و‌ ضبط است. 🔹 دیگر هیچ توانی برای بلند شدن نداشت اما چوب را پرتاب کرد تا به پسران سرزمین‌های غصب شده پیامش را برساند؛ ما چاره‌ای نداریم جز جنگیدن ولو چوب خشک برابر پهپاد مسلح! 🔹 او در یک ساختمان نیمه ویران، با انتخاب نوع شهادتش ، آخرین پیام را به عنوان به بچه‌های سرزمینش مخابره کرد؛ تا لحظه آخر تسلیم نشوید. 🔹یحیی سنوار با انتخاب نوع شهادتش ،خودش را هزاران هزار بار در اذهان همه آزادی خواهان تاریخ احیا کرد. نه تولد در اردوگاه و‌ نه سال‌های سال اسارت در . هیچکدام اینها موجب نشد که او آرام شود، رام وضعیت نابرابر شود،تسلیم شود و همانند عرفات یک روز بگوید؛ خسته شدیم، جنگ دیگر بس است.برای او پایان جنگ روزی بود که زمین از دست رفته به ساکنان اصلی آن سرزمین برگردد. 🔹 از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۱۷ اکتبر ۲۰۲۴ در ماند. پا پس نکشید. فرار نکرد. کرد و لحظه پایان را هم خودش به انتخاب خویشتن برگزید. 🔹یحیی سنوار را تاریخ به خاطر خواهد سپرد با شده اش. با نگاه خیره و شجاعانه اش به ریز پرنده قاتل، با که آخرین سلاحش بود، با آخرین حرکت بدنش که با همه توان چوب را به سمت پهپاد پرتاب کرد. با گلوله‌ای که به شقیقه اش شلیک شد و تصویری جاودانه از او ساخت. 🔹 او با این پایان، راه آغاز را به کودکان یاد داد. ، و تا آخرین قطره توان‌تان بجنگید.شاید برای بعضی از ما این واژه‌ها از فرط تکرار تهی از معنی اولیه و‌ ارمانی‌اش شده باشد اما برای آنان که در خون خود غلتی زدند نه! 🔹یحیی سنوار تمام نشد، ارتش غاصب با پخش آن ویدئو بزرگ‌ترین خدمت را به کودکان فلسطینی کرد. آنها حالا می‌دانند ‌وقتی از برایشان می‌گویند دقیقا از چه چیزی حرف می زنند؛ مردی که یک رسانه اسراییلی با نشان دادن این فیلم برایش نوشت؛ تا لحظه آخر جنگید. 🔹شبیه دو امدادی بود، سنوار «چوب» را به نفر بعدی داد، اما تل السلطان رفح نفهمیدند و فاتحانه این فیلم را منتشر کردند 🔹تاریخ با همین فیلم چندثانیه ای بیاد خواهد آورد‌ و شهادت می‌دهد؛ چگونه با یک تکه چوب، برابر ریزپرنده قاتل، ایستادگی کردند و جنگیدند. این بماند برای روزی که شد. روزی که تاریخ به یاد بیاورد چه کسانی همه آسایش و ۶۰ سال زندگی خویش را به پای این آزادی ریختند و شاید مولانا این صحنه را دیده بود که ۱۰ قرن پیش گفت؛ 🔹رقص و جولان بر سرِ میدان کنند رقص اندر خونِ خود مردان کنند چون رهند از دستِ خود دستی زنند چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند 🔹شبیه یک فیلم هالیوودی بود. حیرت آور و باور نکردنی و این کمترین مزد مجاهدت های مرد جنگی اعراب بود؛ یحیی سنوار.