eitaa logo
جهاد تحول و تبیین
2.3هزار دنبال‌کننده
61.7هزار عکس
49.5هزار ویدیو
931 فایل
هدف ماسربازپروری برای امام زمان عج الله ونایب برحقش امام خامنه ای است. همراه ماباشید
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️ دعوت به قتلگاه بورس ⛔️ 1️⃣ ۱۶ اسفند ماه سال گذشته رئیس کل بانک مرکزی (عبدالناصرهمتی) در صفحه شخصی اینستاگرام خود تاکید کرد که بازار ارز ریسک بالایی برای سرمایه‌گذاری دارد. او درست در کنار این گفته از سرمایه‌گذاری در بورس حمایت کرد. 2️⃣۱۲ اردیبهشت ماه ۹۹، رئیس کل بانک مرکزی بار دیگر با اشاره به اقبال مردم از بازار سرمایه، عرضه سهام شرکت‌های دولتی، بانک‌ها و تکمیل سهم شناور شرکت‌های بورسی را از ضرورت‌های ایجاد تعادل در عرضه، تقاضا و عمق بخشیدن به بازار سرمایه خواند. 3️⃣ وی در گفتگوی ویژه خبری نیز گفت: بازار بورس ما بسیار خوب شده است و جذب خوبی دارد و مردم علاقمند شدند در اینجا سرمایه گذاری کنند. ✍🏻همتی تمام تلاش خود را انجام داد تا مردم را به بورسی دعوت کند که دولت برای مردم ساخته بود. جایی که بسیاری از مردم سرمایه های خود را در آن از دست دادند.در دوران رونق همه سعی می‌کردند رونق بورس را به نام خود تمام کنند و حالا که بورس به این حال و روز افتاده همه اعلام می‌کنند که ما هشدار‌های لازم را داده بودیم! 🔸👈🏻 همتی در مصاحبه های اخیرش سعی می کند از برچسبی که به حق شایسته اوست فرار کند. او چه بخواهد چه نخواهد از است. ✍️ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش http://eitta.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
در تمام این سالهایی که توفیق دارم منبر میروم، شب چهارم روضه جناب حُر میخوانم. شب چهارم با روضه‌ی حُرّ، حال و هوای شبهای ماه مبارک رمضان را دارد. حال و هوای توبه و بازگشت.... یادم هست یک سال در شهری منبر میرفتم، شب چهارم از جناب حُر بن یزید ریاحی گفتم، از سابقه و لاحقه‌اش... از اینکه حُر به چنان شقاوتی رسید که حضرت با جمله‌ی "ثَکَلَتکَ اُمُّک"، نفرینش کرد. ولی با توبه به جایی رسید که حضرت با جمله "اَنتَ الحُرّ کَمَا سَمَّتکَ اُمُّک" او را مدح کرد، مدح به حرّیت و جوانمردی... گفتم و روضه خواندم و پایین آمدم. بعد از هیئت یک نفر آمد و نشست کنارم؛ گریه امان نمیداد یک جمله را پیوسته بگوید، هق هق میکرد و بریده بریده حرف میزد. صدایش را آرام‌ کرده بود که کسی نشنود. گفت فلانی! من دو گناه نکرده‌ام، یکی نگاه به ناموس مردم، یکی دزدی... غیر از این دو گناه هر چه بگویی، هر چه به ذهنت برسد، هر چه گناه باشد را مرتکب شده‌ام... گفت اعتقادی به دستگاه اباعبدالله نداشتم، اهل نماز نبودم و از مسلمانی اسمش را هم‌ یدک‌ نمی کشیدم... خلاصه؛ یک سال به اجبار دوستان و از روی اکراه رفتم کربلا. هیچ حس خوبی نداشتم از این سفر، هر چه دیگران لذت میبردند، من انگار زیر فشار منگنه دارم لِه میشوم... اما این بودن‌ها و دل به این مسیر ندادن‌ها، یک جا به اتمام رسید... بین خیل زائران نشسته بودم، آنها یا مشغول نماز بودند، یا زیارت عاشورا و دعا، یا روضه و اشک و سینه زنی؛ من نه اهل نماز بودم، نه دعا، نه عزاداری... یک وقت دیدم خادم حرم مستقیم به سمت من آمد، گویا من را انتخاب کرده بود. دستم را گرفت، جارویی به دستم داد و درب را باز کرد. با دست به من فهماند قتلگاه را جاروب‌ کنم... رفتن به قتلگاه همانا و زیر و رو شدن همانا.... حضرت بار به دوشش انداخت و باز گناه از دوشش برداشت... بنده خدا خیلی حرفها زد، خیلی از عنایاتی که حضرت در حقش روا داشته است را گفت، گفت و گفت و گفت ولی آخرش گفت: این حرفها سرّی باشد نزد خودت... اگرچه نمیتوانم آن حرفها را بگویم، ولی همینقدر که گفتم خود نشانه‌ای است برای بیدار شدن.... باشد که ما نیز حُرّ بشویم... پای منبر مولا: ↙️ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ https://eitaa.com/joinchat/2066481246Cb13f0be69d