🌺#معروف_اخلاقی_اجتماعی : #حیا_غیرت_عفاف 🌺
📣📣📣به مناسبت روز عفاف وحجاب دوستان با دقت به استدلال ها توجه کنید🌺🌺🌺
از کلمه «اجباری» سو استفاده میکنند. به جای این کلمه «اجباری»، کلمه «قانونی قرار دهید، دیگر نمیتوانند بحث را ادامه دهند۰
آیا ما چراغ قرمز اجباری، پلیس اجباری، مدرسه اجباری و… داریم یا نداریم؟ دقت کنید که کلمه اجبار بار منفی شدید دارد. با همین کلمه حتی میتوان مدرسه رفتن را هم زیر سوال برد. سوال درست این است که حجاب قانون بشود یا نشود؟ اگر قانون شد، قانون رعایت بشود یا نشود؟ این دو سوال، دو سوال معقول است
تمام قوانین اجباری است. کسانی که دنبال آزادی هستند، آیا میپذیرند که هرکس دلش خواست از این به بعد از چراغ قرمز عبور نکند چون یک قانون اجباری است؟! لذا باید صورت مسئله را درست ببنید.
سوال این است که حجاب باید قانون باشد یا نه؟ پاسخ این مساله بسیار واضح است و بحث کردن نمیخواهد. کشور ما یک کشور اسلامی است و طبق مادهای از قانون اساسی، قوانین کشور باید با قوانین اسلام هماهنگ باشد. اگر شما به قانون اساسی اشکال دارید، بروید و در مورد قانون اساسی دعوا کنید.
نکته دوم این است که حجاب یک مسئله شخصی و خصوصی است یا اجتماعی؟ اگر زنی در خانهاش در مقابل نامحرم حجاب نداشت، حکومت حق دارد به او چیزی بگوید؟ حق ندارد. حکومت حق ندارد در خانهها تفحص کند. قانون حجاب برای عرصه عمومی است. حجاب هم مسئله عرصه عمومی است. پس چون مسئله اجتماعی اسلام است، مشمول آن ماده قانون اساسی میشود که اشاره کردم. پس حجاب در قانون ما هست. حال که حجاب قانون است، رعایت آن لازم است یا نه؟
مثل هر قانون دیگری؛ معنی ندارد که قانون باشد اما رعایت آن اختیاری باشد.
پس دقت کردید: عبارت «حجاب اجباری» یک کلاه است که نباید بگذاریم این کلاه سرمان برود.
تمام قوانین اجباری است. کسانی که دنبال آزادی هستند، آیا میپذیرند که هرکس دلش خواست از این به بعد از چراغ قرمز عبور نکند چون یک قانون اجباری است؟! لذا باید صورت مسئله را درست ببنید. مثل هر قانون دیگری؛ معنی ندارد که قانون باشد اما رعایت آن اختیاری باشد
مطرح میشود که انسانها آزادند و میتوانند هرجور که بخواهند زندگی کنند. ما میگوئیم پس اگر انسانها آزادند باید بگذاریم هر جور که میخواهند رانندگی کنند. اگر گفته شود عدم رعایت قوانین رانندگی برای دیگران مزاحمت ایجاد میکند ما هم میگوئیم عدم رعایت قانون حجاب برای دیگران مزاحمت ایجاد میکند.
این که انسانها حق آزادی دارند، خدا به انسانها اختیار داده و این یعنی حق آزادی و وقتی این امر را خدا به انسان داده، شما میخواهید آن را از انسان بگیرید؟ مطرح میکنند که «لااکره فی الدین».
همین استدلال را در مورد حجاب مطرح میکنند و میگویند خدا به انسانها آزادی داده و حق آزادی داریم و شما نباید جلوی ما را بگیرید.
در این ادبیات دو مفهوم خلط شده است؛ بین «اختیار به مفهوم تکوینی» و «حق آزادی به مفهوم قانونی و اصطلاحاً تشریعی و اعتباری» خلط شده و همچنین بین مفهوم «حق به معنای مُجاز» و «حق به عنوان یک امتیاز» خلط شده است.
گاهی میگوئیم «شما حق دارید اشتباه کنید» این یعنی شما مُجازید که اشتباه کنید و اگر اشتباه کردید، تنبیه نمیشوید. در حق به معنای مجاز اگر مثلاً خطای سهوی رانندگی رخ دهد، این جرم نیست ولی به این معنی نیست که شما به عنوان یک امتیاز ویژه حق داشته باشی در رانندگی خطا کنی!
گاهی میگوئیم «ما حق داریم پیشرفت کنیم، ما حق داریم باسواد شویم» در اینجا حق به معنای یک امتیاز است؛ یعنی یک چیزی باید به من بدهند و اگر ندهند مقصراند.
مطرح میشود که انسانها آزادند و میتوانند هرجور که بخواهند زندگی کنند. ما میگوئیم پس اگر انسانها آزادند باید بگذاریم هر جور که میخواهند رانندگی کنند. اگر گفته شود عدم رعایت قوانین رانندگی برای دیگران مزاحمت ایجاد میکند ما هم میگوئیم عدم رعایت قانون حجاب برای دیگران مزاحمت ایجاد میکند
گاهی میگوئیم «خدا به من اختیار داده است» این یعنی من انسانم خدا این توانایی را به من داده که هر یک کارهایی را که می خواهم انجام دهم. اگر خدا توانایی کاری را به من داد آیا معنایش مُجاز بودن من در انجام آن کار است؟ برای اینکه این مغالطه بهتر معلوم شود به این مثال توجه کنید: من توانایی دارم یک سیلی به گوش کسی بزنم و خدا این توانایی را به من داده، اما آیا این یعنی من مُجاز به این کار هستم؟
اینکه خدا یک توانایی را داده یک مسئله کاملاً تکوینی است