🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴
🔰زندگینامه سردار شهيد سيد رسول جلايی
💐🍃شهید جلایی در شهريور ماه 1334 در خانهای محقر ولي سرشار از نور تقوي و ايمان در محله گلكاران ابرکوه پا به اين جهان گذاشت.
تحصيلات خود را تا مقطع اول دبيرستان ادامه داد اما به دليل مشكلات زندگي مجال ادامه تحصيل پيدا نکرد و براي تأمين مخارج خود و خانوادهاش رهسپار شيراز شد.
🌹🍃مدت هفت سال در آن شهر با جديت مشغول كار بود بطوري كه يك استاد كار ماهر گرديد.
در طول خدمت سربازي، حقوق ناچيز خود را براي پدر و مادرش ميفرستاد تا پدر و مادر را راضي کند، و پس از شهادتش پدرش گفت: ما بعد ازين يتيم شدهايم.
❣☘بعد از مراجعت از خدمت سربازي در سال 1359 ازدواج كرد كه ثمره اين ازدواج يك پسر و دو دختر ميباشد.
سيد رسول در سال 1360 به پيشنهاد يکي از دوستانش به عضويت سپاه درآمد و با پذيرفتن اين مسئوليت عظيم، فراتر از دلشوره هاي نان و نام، زندگي نويني را آغاز کرد.
🌷🌿وي از اواخر خرداد 1361 به رزمندگان تيپ المهدي(عج) پيوست و با قبول مسئوليت موتوري مهندسي- رزمي، تا اواسط مهرماه به انجام امور محوله پرداخت.
پس از آن به عنوان جانشين مهندسي- رزمي تيپ امام سجاد(ع) انجام وظيفه کرد، ولي پس از چند ماه فعاليت مداوم بر اساس ابلاغيه اي، به عنوان جانشين مهندسي- رزمي لشکر 19 فجر استان فارس منصوب شد و تا لحظه شهادت در اين سمت باقي ماند.
🌻🍃5 سال در جبههها خدمت كرد و در عملياتهاي رمضان، محرم، والفجر 1 تا والفجر 8 و همچنين عملياتهاي خيبر و بدر، قدس 3 و فتح فاو حضور فعال و چشمگيري داشت.
در فتح فاو استحكامات عظيمي كه زير آتش شديد ايجاد كرده بود موجبات تشويق و قدردانی بزرگانی را از نام برده و نيروهايش فراهم كرد.
به دليل علاقهاي كه جهت حضور در جبهه احساس مي کرد و اداي تکليف، همسر و فرزندانش را در اهواز سكونت داد تا ديدارشان مدت زيادي از وقتش را نگيرد.
🌺🌱 قبل از عمليات كربلاي 5 خانوادهاش را به ابرکوه آورد و دوباره به جبهه بازگشت گويا شهادت و عبور از اين سراي فاني به قلب او الهام شده بود.
🕊🥀در 19 دي ماه 1365، در حالي که مارش عمليات کربلاي 5 از گوشه گوشه اين خاک مردخيز به گوش مي رسيد، آواز رحيل مردي از قبيله خورشيد، فضاي مه آلود شهر را پر کرد و اين گونه در کمال ناباوري، سيدرسول با" ترکشي قليل" به خواب سرخ فرو رفت.
در زير آتش شديد دشمن وصيتنامه خود را نوشت و در بامداد همان شب پس از اداي نماز صبح، شليك خمپارههاي كفار بعثي شعله عمرش را خاموش نمود.
روحشان شاد و راهشان پررهرو🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━
🌹✨🌿🌹✨🌿🌹✨
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
❣ #عنایت_شهید_سیدرسول_جلایی به یکی از همشهری هایش✨
🌺راوی یکی از خانم های خادم گلزار :
یه خانمی دیشب آمد گلزار شیرینی گرفته بود به من گفت این شیرینی رو بدم به مردم منم دادم . بعدش دیدم یکی داره میاد سمتم دیدم همون خانمه هست، منو تو آغوش گرفت گریه میکرد.گفتم چی شده؟!
🔸 گفت پسر خواهرم دو ماه داخل کما هست تصادف کرده
بنده خدا مثل اینکه همون موقع بعد توزیع شیرینی زنگ زدن و بهش گفتن که شهدا این بیمارو شفاش دادن. مثل اینکه شهید رسول جلایی شفاشون داده و به هوش اومده بودن
چون یه چند شب قبلش اومده بود گلزار گریه میکرد به من گفت دعا کنید برای پسر خواهرم
🔹 بعد من گفتم از اینجا دست خالی نمیرید بردمشون سر مزار #شهید_سید_رسول_جلایی🌷
گفتم از ایشون خیلی تعریف شده
ایشونم نشستن خلوت کردن با شهید بزرگوار تا دیشب که شفای عاجل به بیمارشون داده بودن🌷🌷🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
🌻♥️سید چقدر در میان شهرمان معروف شده ای
یادم میآید روزی که در گلزار بودم و زنی از شهرستانی آمده بود که بهش گفته بودین اگر می خواهی زودتر به حاجتت برسی بر سر مزارم بیا !
💥انگار شما بیشتر شوق دارین برای برآورده شدن حاجت زائرانتان 😍
یا همان زنی که ۱ ساعت نشده مریضش از کما بیرون آمد و شیرینی پخش کرد و همینجور اشک چشمانش بر روی مزارت باقیست.
خوب دیگه بسه ، کرامت و حرف خیلی زیاد هست .
آقا سید هستی و از خاندان کریم ابن کریم باید هم اینجوری باشید🤩
مزار شریف شهید سید رسول جلایی:👇
📌روضةالشهداء ابرکوه استان یزد
وقتی از در ورودی اصلی وارد میشین طبق خواب شهید برای یکی از حاجتمندان
از جایی که زیارتنامه شهدا هست ۲۰ تا مزار شریف شهدا رو بشمارید به طرف مزار شهدای گمنام {بدون شمردن مزار شهدای گمنام} میرسید سر مزارم😇
زائر_و_خادم_افتخاری_گلزار🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━
🔴 #کرامات شهید سید رسول جلایی ابرکوهی
✅حتما بخونید
🌟 #معجزه شفای بیمار
من دقیقا چهار سال پیش، شب تولد امام علی بود خواب سید رسول رو دیدم
درحالی که اصلا نه ایشون رومیشناختم ونه اسمی ازشون شنیده بودم
خواب دیدم سید اومدن توخوابم گفتن توهرمشکل و گرفتاری تو زندگیت داری برو این جایی که بهت میگم هرچی بخوای اونجا میدنت 😔😔😔
گفتم کجا ؟
گفتن برو بهشت زهرا از سمتی که نماز برا اموات میخونن وارد شو بشمار سر قبر بیستم بشین اونجا هرچی بخوای میدنت😭😭😭
👈همون شب من خیلی ناراحت بودم
خوابیدم اینقدر گریه کردم گفتم خدایا خودت یه کاری کن یه راهنماییم کن خسته شدم بگو چکار کنم کلی گریه کردم دیگه نمیدونم کی خوابم برد که این خواب رو دیدم
فردای اون شب صبح زود زود بلند شدم و رفتن بهشت زهرا طبق چیزی که تو خواب بهم گفته بودن رفتم تا رسیدم به قبر شهید سید رسول جلایی
همونجا دو رکعتی نماز خواندم و یه زیارت عاشورا و هدیه کردم به شهید
با گریه و زاری افتادم رو قبر و گفتم خودت به من گفتی بیا اینجا و میدونی چی میخوام 😭😭😭😭
الان سال چهارمه که مرتب و وقت و بی وقت
میرم سر قبرش هر وقت از چیزی ناراحتم سریع میرم اونجا
هر پنج شنبه که میشه میرم سر قبرش همیشه براش یس و الرحمن میخونم
و بعضی شبا هم دو رکعت نماز هدیه براش میخونم
من آرزوی کربلا داشتم 😭😭😭فکر نمیکردم هیچ وقت برم کربلا ولی دوماه بعد این خواب به طور عجیبی رفتم کربلا که خودمم توش موندم و هزاران چیز دیگه که سید رسول بهم دادن و دارن میدن....
چندین بار هم که سر قبرش بودم دیدم افراد متعددی میان و شیرینی میزارن رو قبر میگن خوابشو دیدیم و خیلی حاجت میده ولی من نپرسیدم چه خوابی دیدن و چی ازش گرفتن
🌻🕊🌻🕊🌻🕊🌻
👈یکبار سر قبر سید نشسته بودم یه خانم اومد اونجا از بس گریه و زاری میکرد من فکر میکردم یکی از خانوادش هست
کلی گریه کرد
منم نشسته بودم سوره یس میخوندم وقتی حالش بهتر شد به من گفت این سید چکارت هست گفتم هیچکاره. گفتم چکاره شما هست گفت هیچی
گفتم پس از کجا میشناسیدش گفت شوهرم خوابشو دیده
خانمه تعریف کرد گفت من تهرانی هستم پسرم تصادف کرده بود رفته بود تو کما چند روزی کما بود تا اینکه دکترا جوابمون کردن
شوهرم همون شب کلی گریه و زاری کرد و میگفت خدایا بچمو از خودت میخوام در حین گریه خوابش برده بود
نزیکای نماز صبح بود که بیدار شدو خیلی سراسیمه بود گفت خانم یه خواب دیدم 😭😭😭
گفتم چی؟!
گفت باید برم ابرکوه
گفتم ابرکوه کجاست؟
گفت نمیدونم فقط باید برم ابرکوه سرقبر یک سید شفای بچمون رو از اونجا بگیرم
میگفت من و شوهرم اصلا اسم ابرکوه تو عمرمون نفهمیده بودیم شوهرم بلند شد و سریع حرکت کرد گفتم چرا با این عجله صبر کن صبح بشه
گفت نه باید برم
یه نفربهم گفت اگه بچتو میخوای بیا سرقبر سید رسول
میگفت شوهرم حرکت کرد به سمت ابرکوه
چند ساعتی شد زنگ بهش زدم گفتم کجایی گفت دوساعت دیگه میرسم ابرکوه
خانمه میگفت شوهرم تو جاده بود و منم از استرس نمیدونستم چکار کنم و همش گریه میکردم
چند ساعتی بعد از اینکه من به شوهرم زنگ زدم از بیمارستان بهم زنگ زدن که بیاین بیمارستان
ازشون پرسیدم چی شده پسرم حالش بده گفتن نه ما خودمون نمیدونیم چی شده
اومدم باعجله رفتم بیمارستان اصلا تو راه نمیدونستم چکارباید کنم گریه میکردم میگفتم یعنی پسرم چی شده که زنگ زدن
رسیدم بیمارستان با هول وهراس داشتم میدویدم رسیدم بهشون گفتم چی شده
گفتن خانم ماخودمونم نمیدونیم معجزه شده پسر شما که قراربود ما امروز دستگاه رو ازش برداریم معجزه شده به هوش اومده
زنگ شوهرم زدم گفتم کجایی گفت سر قبر سیدی که خوابش رو دیده بودم
میگفت من پشت گوشی هی گریه میکردم میگفتم پسرمون پسرمون😭😭😭
شوهرم میگفت چی شده تموم شده گفتم نه هوش اومده
بعد که فهمیدیم و اینجور که دکترا گفتن دقیقا همون ساعتی که شوهرم رسیده بود سرقبر همون ساعتی بود که دکترا گفتن پسرمون علامت نشون داده و تکون خورده😭😭😭
اون خانمه میگفت الان دو ساله که بچه مون دوباره به زندگی برگشته هر چند ماهی یکبار از تهران میایم فقط برای زیارت مزار این شهید و برمیگردیم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
💌🔅💌🔅💌🔅💌🔅💌
📝✨فرازی از وصیت نامه شهید سید رسول جلایی ابرکوهی
بسمه تعالي
با سلام به پيشگاه امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف و نائب بر حقش امام امت و رزمندگان اسلام.
🌷 پدر و مادر اميدوارم كه اين فرزند كوچك خود را ببخشيد و از خداي بزرگ طلب آمرزش كنيد. و مهدي جان پسرم پس از من دلم ميخواهد كه راه من را ادامه دهي و خواهرانت راه زينب را.
🌷و تو همسرم بايد مرا ببخشيد كه براي شما همسر خوبي نبودم و اميدوارم فرزندانمان که كوچك هستند و احتياج به محبت بیشتر دارند، هر چه لطف داري در حق اين نوگلان كن.
🌷 از تمام دوستان و آشنايان همگي طلب بخشش ميكنم و اميدوارم كه همگي مرا ببخشيد
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
📚معرفی کتاب:
《سردار بیسنگر》 زندگینامه سردار شهید سید رسول جلایی
این کتاب، خاطرات سردار شهید سید رسول جلایی میباشد. ...
فصل اول به زندگینامه و خاطرات خانواده
و فصل دوم، به خاطرات دوستان و همرزمان شهید اختصاص دارد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونی چرا به شهدا توسل میکنیم❓
👆کلیپ ۶ دقیقه هست ولی راه ۶۰ ساله رو بهت نشون میده...
به راحتی ازش نگذر
🔻دکتر سعید عزیزی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
✅ روزانه ۱۴ صلوات به نیت سلامتی وفرج امام زمان عج الله
✅ تلاوت ۵۰ آیه از قرآن از ابتدای قرآن همه بصورت هماهنگ
✅ هر روز یکبار حمد ، سه مرتبه توحید ، یکبار آیت الکرسی، یکبارسوره قدر، یکبار سوره قریش
✅ هر روز ۵ فراز از جوشن کبیر همه بصورت هماهنگ
✅ خواندن نماز استغفار
✅ شریک کردن اموات بصورت روزانه در همه اعمال مستحبی که انجام میدیم که شامل: 👇
زیارات روزانه
ادعیه روزانه
اذکار روزانه
توسلات
زیارت امام رضا ع و کربلا و..
نمازهای مستحبی روزانه
و.......
عزیزان از نماز برای آمرزش والدین فراموش نکنید.
چه کسانیکه والدینشان مرحوم شدهاند و چه افرادی که هنوز از نعمت پدر و مادر برخوردارند حتماً این نماز را بخوانند.
این نماز دو رکعت است، در رکعت اوّل پس از سوره «حمد»، ده بار مى گویى:
رَبِّ اغْفِرْلى وَلِوالِدَىَّ وَ لِلْمُؤْمِنینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ.
پروردگارا بیامرز مرا و پدر و مادرم و دیگر مؤمنان را در روزى که حساب برپا شود.
و در رکعت دوم پس از سوره حمد، ده مرتبه مى خوانى:
رَبِّ اغْفِرْلى وَ لِوالِدَىَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِىَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ
پروردگارا بیامرز مرا و پدر و مادرم و هرکه در حال ایمان به خانه من درآید و هر مرد مؤمن و زن با ایمانى را.
پس از سلام نماز نیز ده بار مى گویى:
رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانى صَغیراً.
پروردگارا ترحم کن بر ایشان چنانچه پروریدند مرا در کودکى.
التماس دعا
،عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیزو بزرگوارم و همه دوستان و همراهان عزیز الحمدالله شروع جزء ( ۱۲ ) قرآن کریم ) و دور (دوازدهم ) جوشن کبیر تلاوت خواهد شد🌷
جهت یادآوری امروز صفحه. ۲۲۴ قرآن کریم و فراز ۵ تا ۱۰ جوشن کبیر تلاوت خواهد شد ان شاءالله 🌷