eitaa logo
شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
176 دنبال‌کننده
64 عکس
13 ویدیو
1 فایل
به لطف گریه نبود و برای توبه نبود خداگذشت از آدم به احترام حسین #عاطفه_سادات_موسوی اینجام👇 @Asmoosavi
مشاهده در ایتا
دانلود
قد قامتت ستون زمین و زمان شده گلدسته است نام تو ، وقت اذان شده چونان انار تازه شکفته است کعبه را قبله نمای سرخ نماز جهان شده @aboajor
معصوم‌ترین مردگان کشتگان بمباران‌های هوایی هستند هیچ‌چیز به اندازهء جنگ آدمی را از آسمان نمی‌ترساند.
کانون شعر و ادب دانشگاه فردوسی مشهد برگزار می‌کند: «سه‌شنبه را به هیاهوی هفته برگردان» شب شعر و ترانه همراه با آیین رونمایی از کتاب «سه‌شنبه» اثر ملیحه آخوندی با حضور محمدکاظم کاظمی بی‌بی سمانه رضایی و شاعران برجستۀ خراسان همراه با اجرای گروه موسیقی ارغنون گاه: سه‌شنبه، ۱۷ مهرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۰ جایگاه: دانشگاه فردوسی مشهد، مجتمع کانون‌های فرهنگی، تالار رودکی
به این سجل بگو که فصل چندمم که تو شناسنامه ی خودم گمم شبیه گریه ی درخت بادوم ام خدای خسته توی معبد رم ام کتاب باز گریه ی جهان شدم رسول درد آخرالزمان شدم میزان من کج کرده کل کهکشانم را @aboajor
شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
به این سجل بگو که فصل چندمم که تو شناسنامه ی خودم گمم شبیه گریه ی درخت بادوم ام خدای خسته توی معبد ر
در خاطره های روشنم خنده ی توست هر صبح اشاره ای به آینده ی توست می آمدی و الهه ی خوشبختی می گفت که این نام برازنده ی توست تولدت مبارک عزیزممممم😇🫠❤️
در خاطره های روشنم‌ خنده شدی خورشید شدی و ماه تابنده شدی تا نام تو را به این رباعی گفتم در عاطفه ی شعر پراکنده شدی 😊 @aboajor
هدایت شده از " ققنوس". مرضیه موفق
در خاطره های روشنت، خنده شدم از "عاطفه" ی "الهه" آکنده شدم زان آتش عشقت که به جانم افتاد "ققنوس" شدم، شبی که زاینده شدم 😊 https://eitaa.com/Ghoghnooooooos
خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست گذاشت سرخ ترین سیب، سیب من باشد حسود نیستم؛ اما کسی به غیر خودم غلط کند که بخواهد رقیب من باشد...
در خاطره های روشنت خنده منم از عاطفه ‌و الهه شرمنده منم ققنوس شدی که رد شوی از امروز "معصوم" ترین شاعر آینده منم https://eitaa.com/sher_zad
امشب ساعت ۲۱ مرحله ی نیمه نهایی برنامه ی سرزمین شعر
16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غزلی که میخوانید نقدی اجتماعی است با نگاه به سکانسی از فیلم طعم گیلاس . گفت‌وگویی بین شخصیت اصلی این برش از فیلم و عباس کیارستمی نویسنده ، تهیه کننده و کارگردان فیلم. هر طور مایلی، تو فقط بنویس، پایان این مجادله را عباس آه این درام  بی سرو سامانی،  سر برده است حوصله را عباس من پیشتر حوالی توتستان خود را درون خویش رها کردم دادم به آب بند دل غم را، بردم به ریسمان گله را عباس با شاخه های توت عوض می کرد، "نخل طلا" بهانه ی "دار"م را من ماندم و غمی که مرا می کشت، بردی تو این معامله را عباس تو سرفراز بودی و سرزنده من سر به زیر بودم و شرمنده ما هر کدام گرچه پراکنده دیدیم موج هلهله را عباس گیلاس طعمِ توتِ طمع میداد، با خنده دست برده و می چیدی از شاخه های سرکش اندوهم، این اشک های باطله را عباس من منصرف شدم که تو برگردی، من منصرف شدم که تو بنویسی اعلام کن به لهجه ی آبادی با عشق ختم غائله را عباس ما جملگی قناعت و لبخندیم، ای کاش دست معجزه بردارد از بین واژگان پر از احساس  ، روزی خطوط فاصله را عباس
می خواستم دومرتبه باور کنم تورا چون قصه های کودکی از بر کنم تو را می خواستم میان هیاهوی زاغ ها مشتاق بال های کبوتر کنم تو را پیغمبر سکوتی و با سحر این سخن می آمدم که یک شبه کافر کنم تو را اما تو یک بغل گل حسرت شدی که من با دست های گم شده پر پر کنم تو را گفتم بیا دوباره شکایت کنم ولی سودی نداشت زخم مکرر کنم تورا پرسیدم از خودم که چرا با گلایه ای مشغول یک بهانه دیگر کنم تو را؟ ای کاش می گذاشتی ای روزگار خوش با روسری آبی خود سر کنم تو را بگذار بگذریم از این قصه هر چه هست اصلابنا نبود مکدر کنم تو را