eitaa logo
دوستان ورفقا ازهرصنف
85 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
8هزار ویدیو
101 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دفاع مقدس
🚩زندگینامه: سعید جان‌ بزرگی:👆 🌹 سعید جان‌بزرگی در 12 اسفندماه سال 1344 در شهرری دیده به جهان گشود. وی درس و مدرسه را همانند کودکان همسال خود در سن 7 سالگی آغاز کرد و در 15 سالگی شوق حضور در میدان دفاع از کشور، او را به جبهه کشاند. 🌹 سعید جان‌بزرگی در سال 1362 به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در واحد تبلیغات جنگ مشغول به خدمت شد. او در سال 1363 در عملیات «بدر» بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی مجروح شد و چند ماه بعد و پس از کسب بهبودی نسبی، به جبهه باز گشت. 🌹 جان‌بزرگی در عملیات کربلای 5 گلوله‌ای از کنار سرش عبور کرد و او به طور معجزه‌آسایی زنده ماند. وی در عملیات والفجر 10 در منطقه حلبچه شرکت کرد و در روز بیست و هفتم اسفند ماه 1366 در حالی که در زیر بمباران شیمیایی در شهر مشغول عکس‌برداری از وقابع و فجایع روی داده بود، خود نیز تحت تاثیر همان گازهای شیمیایی قرار گرفت. 🌹 عکس‌های سعید جان بزرگی از حلبچه، یکی از تلخ‌ترین تصویرهای جنایات جنگی است.😢 جان‌بزرگی از لحظات اولیه بمباران شیمیایی حلبچه عکس‌های بی نظیری گرفت و خودش هم شیمیایی شد.او در خاطراتش می‌نویسد: 📣 "با خودم می‌گفتم، لحظات ثبت شده توسط دوربین من باعث خواهد شد تا مردم دور دست در مورد مردانی که سال‌های جوانی‌شان را دستخوش شعله‌های نبرد سنگین زرهی کرده‌اند، بیندیشند و به این باور رسیدم که آدم‌های درون قاب تصویر من هرگز نخواهند مرد و من به آنان عمر جاودان خواهم بخشید." 🌹 سعید جان‌بزرگی بعد از اتمام جنگ، تحصیلات خود را ادامه داد و در سال 1375 ضمن کسب عنوان دانشجوی نمونه سال، در رشته عکاسی فارغ التحصیل شد. در این دوران سه مرتبه به زیارت بیت‌الله الحرام و یک مرتبه به کربلای معلی ‌مشرف گردید. او در سال 1371 با دوشیزه‌ای پارسا ازدواج کرد و صاحب 2 فرزند شد. 🌹 سعید جان‌بزرگی روز به روز ضعیف‌تر و رنجورتر می‌شد و اثرات مخرب گازهای شیمیایی، آشکار شده بود.سرانجام بعد از چهار مرتبه عمل جراحی در روز. 22 تیرماه سال 1381 در حالی که معاونت فرهنگی لشگر 27 محمدرسول (ص) را بر عهده داشت در بیمارستان شهید مصطفی خمینی، دار فانی را وداع گفت و با ذکر یا ابوالفضل العباس (ع) به دیدار معشوق خویش شتافت. پیکر پاک شهید سعید جان‌بزرگی در قطعه 29 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.🌹 📚 کتاب: ✍️ دعوتید به کانال شهدا👇 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
°•{عکاس جنـــــگ 🍃🌹}•° ❤️ ⇩↯⇩ ◽️جانبزرگی انسانی بود كه می‌خواست با تمامی وجودش تلاش كند تا اقدامات خوبی انجام دهد و تمام توان خودش را به مرحله ظهور برساند. ◽️اين اواخر كه عوارض شيميايی‌اش ظاهر شده بود دكترها او را از مسافرت منع كرده و دستور استراحت داده بودند ولی حاج‌سعيد وقتی از موضوع سفر به دوكوهه مطلع شد با وجود مشكلات جسمی فراوان، خود را به دو كوهه رساند و در آنجا با عشق و علاقه‌ای وصف ناشدنی عكس‌هایی ماندگار و هنری از لحظات حضور آقا در دو كوهه گرفت كه بسياری از آن عكس‌ها هنوز هم در گوشه و كنار لشگر مراكز فرهنگی، تصويرگر خود حكايت می‌كنند. ◽️جان‌بزرگی در حالی که در زیر بمباران شیمیایی در شهر حلبچه مشغول عکس‌برداری از وقایع و فجایع روی داده بود، خود نیز تحت تأثیر همان گازهای شیمیایی قرار گرفت و سرانجام در روز بیست و دوم تیرماه سال ۱۳۸۱ به فیض شهادت نائل آمد. دعوتید به کانال و گروه شهدا👇 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
📷 تلخ‌ترین عکس از جنایت حلبچه 🔹روزهای پایانی اسفند ماه سال ۱۳۶۶ شهر حلبچه عراق که در جریان عملیات والفجر ۱۰ آزاد شده بود، با دستور مستقیم صدام و با گازهای مختلف سمی، مورد حمله شیمیایی قرار گرفت. 🔹در جریان این حمله جنایتکارانه هزاران نفر از مردم این شهر بدون آنکه فرصتی برای فرار پیدا کنند، به شهادت رسیدند. 🔹شهید سعید جان بزرگی عکاس ستاد تبلیغات جنگ قاب های تلخ اما ماندگاری را از این جنایت تاریخی ثبت کرده است و خود نیز تحت تاثیر مواد شیمیایی استفاده شده در حلبچه در سال ۱۳۸۱ جمع یاران شهیدش پیوست. 🔹در عکس بالا که برای اولین بار از آرشیو خبرگزاری ایرنا منتشر می شود، مرحوم ذبیح الله بخشی معروف به حاجی بخشی به همراه دیگر رزمندگان در حال فعالیت برای دفن شهدای پرشمار این جنایت هستند. 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
طلایی تریـن شاتِ عکاس دفاع‌مقدس « شهادت » بود . . . 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆 23 تیرماه 1361 🔹 سالروز 🔸 ‌روایتی متفاوت از عملیات رمضان سال ۶۱ از زبان شهید ابراهیم همت 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 روایتی ناب از فرماندهی احمد كاظمى در 🔹عملیات رمضان اگر چه با شكست روبروشد اما احمد یک حماسه خلق كرد: ▫️‌در رمضان پنج مرحله عملیات انجام می‌شود که در چهار مرحله آن قرارگاه سوم صاحب‌الزمان حضور دارد و تنها در یک مرحله که لشکر نصر از سمت شلمچه انجام می‌دهد آن‌ها حضور نداشتند. در مرحله پنجم اتفاق عجیبی می‌افتد که نمی‌توان برای آن واژه مناسبی که در شان آن باشد پیدا کرد؛ در این ماجرا فقط احمد نقش دارد. در هر چهار مرحله از عملیات با عدم‌الفتح روبرو می‌شویم، یعنی نقطه هدف را فتح می‌کنیم ولی مجبور به عقب‌نشینی می‌شویم. قرارگاه اصلی در مرحله پنجم تصمیم می‌گیرد یک نقطه‌ای را تصرف کند که بگوید حاصل عملیات رمضان این است تا جا پایی برای عملیات آینده شود. در مرحله پنجم قرار بود یک خاکریز دو جداره از مرز به سمت مواضع مثلثی بزنیم تا بتوانیم محل را نگه داریم. محسن رضایی از لشکر امام حسین، حاج رضا حبیب الهی را صدا زد و از او خواست شبانه ده کیلومتر دو خاکریز دو جداره بزند. حاج رضا حبیب الهی برای چند شب در داخل خاک ایران این کار را تمرین کرد و بعد اعلام آمادگی کرد که اگر خط را بشکنید، کارم را از دو طرف شروع می‌کنم. صبح با شهید ردانی‌پور برای بازدید رفتیم و مشاهده کردیم که خاکریزی به ارتفاع چهار متر زده است! به طوری که از کامیون بالاتر بود و عراقی‌ها صبح چشمانشان را باز کردند دیدند که یک خاکریز عظیم جلویشان صف کشیده است. البته صد متر مانده بود تا دو طرف خاکریز به هم برسند که صبح شده بود و کار ناتمام ماند و عراقی‌ها تمام نیروهای زرهی‌شان را متمرکز این قسمت کرده بودند تا ما نتوانیم آن صد متر را تکمیل کنیم؛ آتش آن‌ها به حدی سنگین بود که آن صد متر تبدیل به جهنم شده بود. من و شهید ردانی‌پور آن منطقه را گشت می‌زدیم و حتی در مثلثی نزدیک بود گم شویم تا اینکه به نقطه حد شهید کاظمی رسیدیم. ما در همان نقطه صد متر بودیم که دیدیم آتش دشمن زیاد است، و لودر سالمی هم که کار بکند نیست! در آنجا احمد کاظمی را دیدم که یک بلندگو در یک دستش و یک دعا هم در دست دیگرش داشت. دو نفربر هم در دو طرف خاکریز گذاشته بود و با بلندگو دستور می‌داد: "نفربر گَرد کن!" (گرد و خاک ایجاد می‌کرد) همزمان با آن دعای فرج را می‌خواند: خدایا ما هیچ نداریم و همه چیز تو هستی، همه بار گناهان بر دوش ما است و این تو هستی که باید ببخشی. در تمام این مدت نیز پیاده این مسیری که خاکریز نداشت و با توپ و مسلسل به آنجا شلیک می‌کردند را پیاده طی می‌کرد و نیروهایش را حفظ می‌کرد در حالی که هر لحظه ممکن بود تکه‌تکه شود. احمد دو توپ 106 پشت خاکریز گذاشته بود، همچنین دو تیربار و حدود 30 نفر نیرو آنجا مستقر کرده بود و به آن‌ها گفته بود به سمت دشمن شلیک کنید. دشمن با تمام تجهیزات خودش به آنجا شلیک می‌کرد و خودش آن مسیر را تردد می‌کرد و به نفربرها گفته بود این مسیر را حرکت کنند تا خاک مسطح شود تا لودر بتواند این قسمت را هم خاکریز ایجاد کند. در واقع هیچ‌چیزی جز معجزه احمد را حفظ نکرد زیرا مثل این می‌ماند که زیر دوش آب بروید و خشک بیرون بیایید. آن لودر حدود 20 متر (یک پنجم از آن فاصله جهنمی) خاکریز زده بود که به وسیله گلوله تانک دشمن منهدم و راننده آن نیز به‌شدت مجروح شد. البته شهید ردانی‌پور در آن زمان بیکار ننشسته بود و به قرارگاه بی‌سیم زده بود که لودر و بولدوزر بفرستند. اما احمد تا آمدن لودرهای جدید گفت نباید بگذاریم عراقی‌ها بفهمند لودرمان را زده‌اند و به همین جهت به نفربرها دستور داد گرد و خاک کنند و کارشان را ادامه بدهند. این وضعیت ادامه پیدا کرد تا لودرهای جدید آمده بودند. ▫️احمد كاظمى به مثابه يك لشكر روايت محسن رخصت طلب راوى و تاريخ‌نگار جنگ تحمیلی از فرماندهى احمد كاظمى 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 - تیر ماه سال ۶۱ 🔹شرق شط العرب "شمال کانال ماهی عراق" 📷 سمت راست: جناب سرهنگ حسیبی فرمانده گردان 145 تیپ سه لشکر 92 زرهی - سمت چپ: جناب سروان صادقی 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
17.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 «صدای» شهید غلامحسین افشردی(حسن باقری) بعد از و گلایه های او از نیروهای تحت امرش د جبهه: «اول جنگ، بچه های تبریز تو دهلاویه ۷۰ تا شهید دادن، خدا شاهده همه تنشون می‌لرزید. حالا اصلا انگار نه انگار؛ اگر فردا هم بهمون بگن صدهزارتا... فرقی نداره. من خودم جوابی ندارم برای این روز قیامت بدم. اگه برادرا جواب دارن، خوش به حالشون». 👈 تصاویر روی صدای واقعی بازسازی ‌شده، مربوط به سریال «آخرین روزهای زمستان» 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
😊 طنز جبهه 😊 پیرمرد باصفای جبهه 💕 🌿 حاجی مهیاری و تانک عراقی حاج مهیاری از پیرمردهای‌ باصفای‌ گردان‌ حبیب بود که‌ بالهجۀ‌ غلیظ‌ اصفهانیش‌،لازم‌ نبود بپرسی‌ بچۀ کجاست‌. آن‌ هم به‌ یک‌ پیرمرد با آن‌ سن‌ و سال و آن‌ حاضرجوابی‌ و تندی‌ بگی‌: حاجی ‌جون‌ بچۀ کجایی‌؟ اگر هم‌ جرأت‌ می‌کردی‌ و می‌پرسیدی‌، اخم‌ می‌کرد و در حالی‌ که‌ مثلاً عصبانی ‌شده‌ بود، می‌گفت‌: بچه‌ خودتی‌ فسقلی.‌با پنجاه‌ شصت‌ سال‌ سنم‌ به‌ من‌ می‌گی‌ بچه‌؟😂😂 حاجی مهیاری در عملیات رمضان گُلی کاشت که وِردِ زبان همۀ‌ بچه‌ها شد. شنیدن ماجراهای حاجی،از زبان خودش شیرین‌تر بود.وقتی از او پرسیدم،گفت: "صبح روز عملیات (تیرماه 61)، وقتی رسیدیم به شلمچه ، کانال پرورش ‌ماهی، خیلی خسته بودم، رفتم توی سایۀ یه تانک که کنار خاکریز بود، استراحت کنم. همین که نشستم کنارش، متوجه شدم از توی اون سر و صدا میاد. اول فکر کردم بچه‌های خودمون هستند. به‌زور از تانک رفتم بالا. درش باز بود. توش رو که نگاه کردم، دیدم سه تا نرّه‌ خر عراقی دارن با هم‌دیگه زِرزِر می‌کنند. سریع یه نارنجک از کمرم درآوردم و ضامنش رو کشیدم. همین که خواستم بندازم توش، دیدم من با این سن‌ و سال که نمی‌تونم بپرم پایین و در برم. راستش تانکه هم از این "تی-72"‌ها بود. نویِ نو هم بود. دلم نیومد بترکونمش! از همون بالا داد زدم و اون بدبختا که ترسیده بودن، شروع کردن به"دخیل الخمینی"(پناه می برم به خمینی) گفتن. بهشون حالی کردم که سر خر رو کج کنند و بیان طرف خاکریز خودمون. آوردم تحویل‌شون دادم." وقتی پرسیدم: "با نارنجک چیکار‌ کردی؟" گفت:"هیچی. چیکار‌ باید می‌کردم؟ حیف بود بتّرکه. ضامنش رو زدم سر جاش و گذاشتم کمرم!" 📚 نقل از کتاب: تبسم‌های جبهه 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
🔹حاجی مهیاری از آن پیرمردهای با صفا و سر زنده گردان حبیب بن مظاهر لشکر حضرت رسول بود. لهجه اصفهانی اش چاشنی حرفهای بامزه اش بود و لازم نبود بدانی اهل کجاست. کافی بود به پست ناواردی بخورد و طرف از او بپرسد: «حاجی بچه کجایی؟» آن وقت با حاضر جوابی و تندی بگوید: «بچه خودتی فسقلی، با پنجاه، شصت سال سنم موگویی بچه؟!»😂😂😂 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
❇️عملیات رمضان ضربتی متقابل 🔸با ربوده شدن حاج احمد متوسلیان در لبنان، مسئولیت خطیر فرماندهی تیپ ۲۷ از جانب فرماندهی کل سپاه، به حاج محمدابراهیم همت واگذار شد. این اتفاق هم زمان بود با اعلام دستور ‌فرمانده کل سپاه؛ مبنی بر بازگشت این تیپ به ایران و حضور در عملیات برون مرزی رمضان که درمنطقه جنوب آغاز شده بود. به رغم تمامی مشکلات، با فرماندهی حاج محمد ابراهیم همت تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) در عملیات رمضان حضور پیدا کرد و پس از پیروزی در مرحله سوم برای حضور در پنجمین و آخرین مرحله عملیات آماده شد. به فاصله شش روز پس از خاتمه مرحله سوم عملیات، در شامگاه چهارشنبه ششم مرداد ۱۳۶۱ مرحله پنجم نبرد رمضان،‌ با هدف حضور قوای نظامی ایران در پشت شط العرب و تسلط بر معابر وصولی بصره، از طریق تصرف دژهای مثلثی دشمن آغاز شد. در این مرحله؛ تیپ ۲۷ محمدرسول الله(ص) ماموریت داشت تا ضمن تصرف قسمت شمالی دژ مثلثی سوم دشمن، به سمت چپ گسترش یافته و در آن جا با تیپ ۱۴ امام حسین(ع) الحاق کند. تنها ساعتی پس از آغاز حرکت گردان‌ها به سمت اهداف از پیش تعیین شده بود، که درگیری نیروهای سبک اسلحه‌ ایرانی با واحدهای زرهی دشمن شروع شد. حاج همت که به دلیل سرماخوردگی شدید و عود کردن سینوزیت‌اش حال و روز خوبی نداشت، با همان وضعیت،‌ هدایت گردان‌ها را به نحو احسن انجام می‌داد. گردان‌هایی که در دشتی باز و بدون عارضه،‌ به جنگ انبوه تانک‌های پیشرفته‌ دشمن رفته بودند. این رزمندگان، در اولین اقدام خود،‌ با انهدام تیپ ۵۰ زرهی لشکر ۱۲ ارشت عراق، منتهی الیه حد راست محدوده عمل قرارگاه فرعی فتح -1 را به گورستان ادوات زرهی دشمن تبدیل کردند. در شرایطی که نیروهای خودی، با پشت سر گذاشتن موانع و انهدام تجهیزات دشمن،‌ همچنان در حال پیشروی بودند. به دلیل عدم برقراری الحاق بین تیپ ۱۴ امام حسین(ع) و تیپ ۸ نجف اشرف‌، وضعیت منطقه نبرد به کلی تغییر یافت. ضمن این که اشتباه رزمندگان سخت کوش و مخلص واحد مهندسی در احداث خاکریز تامینی و اتصال آن به دژ مثلثی چهارم- به جای مثلثی سوم - کلا شرایط عرصه نبرد را عوض کرد و نیروهای خودی؛‌ پس از انهدام گسترده ادوات زرهی دشمن، مجبور به عقب نشینی شدند. 🔸تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) با چهار گردان عملیاتی و سه گردان احتیاط سازماندهی، تجهیز و آماده برای عملیات شد. این گردان ها عبارت بودند از: ۱.گردان انصار، تاقبل از شروع حمله ،به فرماندهی: شهید اسماعیل قهرمانی معاون: برادر محمود مرادی وشب حمله، مرحله سوم، به فرماندهی : شهید سید رحمت ا... خالصی، معاون: برادر محمود مرادی ۲.گردان حبیب، فرمانده: سید اسماعیل محمدی، معاون: علی غنیمی ۳.گردان حمزه، فرمانده: برادر نصرت ا... قریب ، معاون: شهید حسن زمانی ۴.گردان عمار، فرمانده: شهید اکبر حاجی پور، معاون:شهید عباس هادیان گردان های احتیاط: ۱.گردان مقدادبن اسود، فرمانده:شهید بهمن نجفی ، معاون: شهید مهدی خسرو شاهی ۲.گردان میثم: فرمانده برادر صادق قاسم نژاد ۳.گردان ابوذر، فرمانده: حاج محمد نوری نژاد معاون: شهید هوشنگ امیری کلاش. 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
عملیات رمضان.pdf
981.7K
📗پی دی اف | ⚪️ ✅ بمناسبت سالگرد عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ ، جبهه جنوب 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
🌴تیرماه سال 1361 - عملیات رمضان 🌷پیکر خونین فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(ع)- لشکر ۲۵ کربلا، شهید علی اکبر درویشی که در گرمای تابستان و بیابان تفتیده خوزستان با لبان تشنه به شهادت رسید! ⚪️ دعوتید به کانال شهدا👇 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
⚪️ ‌ پاهای استوار عبدالکریم ▫️ صدها شهید آورده بودند تهران. بردوش مردم خداجوی تشییع شده و در سالن معراج شهدا جای گرفته بودند. سالن پر بود از تابوت‌های پیچیده در پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی. میان آنها می‌گشتم بلکه آشنایان را پیدا کنم. رفتم به آن‌سمت که شهدای استان خوزستان را چیده بودند. رفتم تا ببینم از "علی کریم‌زاده" خبری هست یا نه. ناگهان چشمم افتاد به اسمی آشنا که اصلا در فکرش نبودم. شهید "عبدالکریم دزفولی" ، اندیمشک. جاخوردم. نام پدرش را که از بچه‌های معراج پرسیدم، درست بود. برادرِ رحمان بود که در عملیات رمضان، تابستان سال 61 در شلمچه مفقودالاثر شده بود. اصرار لازم نبود. تا از بچه‌های معراج درخواست کردم، اجازه دادند تابوت را بازکنم. تابوت را که بالای همه بود، آوردیم پایین. هیچ احساس خاصی نداشتم، ولی در درونم کسی می‌گفت اتفاق جالبی خواهد افتاد. درِ تابوت باز شد. خودم بندهای کفن را بازکردم، مات ماندم. سری در بدن نبود ولی صحنه‌ای دیدم که جای تعجب داشت. هر دو پای شهید از زانو به پایین داخل جوراب کلفت و ساق بلندی مانده بودند. پای چپ داخل جوراب اسکلت شده بود. پای راست را که برداشتم، یکی از بچه‌ها گفت: - احتمالا گل‌ولای منطقه داخل جورابش رفته که این‌طور سنگین شده ... سنگین‌تر از پای استخوانی بود. از پای چپ هم سنگین‌تر. جوراب را که از زانو پایین کشیدم، متوجه شدم پا سالم است. همه به دورم جمع شدند. جوراب آبی رنگ را که کاملا به پا چسبیده بود، به‌کمک قیچی پاره کردیم. پا از زیر زانو به‌پایین سالم مانده بود. پوست و موها بود ولی کمی خشک شده بودند. پاشنه‌ی پا، همچنان محکم بود. انگشت‌ها و ناخن‌ها کاملا سالم بودند. از همه جالب‌تر، این بود محلی که انگشت کوچک پای راست قرار داشت، جوراب کمی پاره شده بود و به‌واسطه‌ی همین سوراخ، انگشت کوچک اسکلت شده بود ولی بقیه‌ی انگشت‌ها هیچ آسیبی ندیده بودند. همه متعجب بودند که چه شده. پس از چهارده سال، از تمام بدن عبدالکریم، تعدادی استخوان با دوپا بازآمدند که از آن میان پای راست کاملا سالم مانده بود. همان قدمی که آن را "بسم‌الله" گویان در مسیر حق جلو گذاشته بود. — عکاس: حمید داودآبادی 🌷 شهید "عبدالکریم دزفولی" متولد: 8 آذر 1345 شهادت 26 تیر 1361 عملیات رمضان در شرق بصره. رجعت پیکر: 2/8/1375 مزار: گل‌زار شهدای اندیمشک 📚 نقل از کتاب: تفحص ✍️ نوشته: حمید داودآبادی ⚪️ دعوتید به کانال شهدا👇 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
هدایت شده از دفاع مقدس
هدایت شده از دفاع مقدس
در گرمای بالای ۵۰ درجه که می‌جنگی تیر و ترکش لازم نیست چند ساعت به تو آب نرسد! کارت تمام است .... ۱۳۶۱ گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به یاد شهدای تشنه لب عملیات رمضان 💦 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
هدایت شده از دفاع مقدس
🌷 نغمه سرای جبهه ها در کنار شهید صیاد شیرازی،فرمانده نیروی زمینی ارتش 🌴 دوران گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | بخشی از نجوا و مناجات حاج ☘️🌸 در شب جمعه و در دعای کمیل ، در بین رزمنده های جبهه🌸☘️ 🌴 دوران گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
هدایت شده از دفاع مقدس
📷👆 آخرین پلان از حیات دنیوی جانباز و عکاس دفاع مقدس، سعید جانبزرگی 🕊🕊 22 تیرماه سال 1381 - سالروز پرکشیدن رزمنده شهید، حاج سعید جانبزرگی 🌹 عکس‌های سعید جان بزرگی از حلبچه، یکی از تلخ‌ترین تصویرهای جنایات جنگی رژیم بعث عراق است.😢 او از لحظات اولیه بمباران شیمیایی حلبچه عکس‌های بی نظیری گرفت و خودش هم شیمیایی شد.او در خاطراتش می‌نویسد: 📣 "با خودم می‌گفتم، لحظات ثبت شده توسط دوربین من باعث خواهد شد تا مردم دور دست در مورد مردانی که سال‌های جوانی‌شان را دستخوش شعله‌های نبرد سنگین زرهی کرده‌اند، بیندیشند و به این باور رسیدم که آدم‌های درون قاب تصویر من هرگز نخواهند مرد و من به آنان عمر جاودان خواهم بخشید." 🌹 جان‌بزرگی پس از تحمل سالها رنج و درد ناشی از عوارض شیمیایی سرانجام بعد از چهار بار عمل جراحی در روز. 22 تیرماه 81 در بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران، جان به جان آفرین تسلیم کرد و پیکر زار و نحیف او در قطعه 29 بهشت زهرا (س) آرمید🌹 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
هدایت شده از دفاع مقدس
📷 رزمنده و عکاس جنگ، شهید سعید جانبزرگی 🌴 دوران دفاع مقدس گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
هدایت شده از دفاع مقدس
مادر شهید مهدی زین الدین عزیز❤️تعریف میکنه که، عروسم که حامله بود به دلم افتاده بود اگه بچه پسر باشه، معنیش اینه که خدا میخواد یکی از پسرام رو عوضش بگیره! خدا خدا می کردم دختر باشه! وقتی بچه دختر شد، یه نفس راحت کشیدم! مهدی که شنید بچه دختره، گفت: خدارو شکر! در رحمت به روم باز شد! رحمت هم که برای من یعنی شهادت! همین شهید مهدی زین الدین عزیز❤️میفرماین که، شرط رزمندگی برای اسلام داشتن تقوا و غلبه بر هوای نفسه! حالات دیگر که یه رزمنده اسلام به خصوص در عملیات های مختلف که به شهادت امیدوار بودن و خداوند پیروزی رو نصیب آنها کنه ، رو هم میگویم! خداوند در نقاط مختلف قرآن کریم می‌فرماید راحتی و آسانی رو زمانی به انسان هدیه میده که از امتحان سختی ها سربلند بیرون بیاد! انسان باید در سختی ها خود رو آزمایش کنه که اگه در سختی ها پیروز شد، خداوند یار و یاورش میشه! در این زمان ملائک به دستور خداوند به سمت انسان میان! پس از پایان هر جنگ پیامبر اکرم (ص) و یا در جنگ هایی که امیرالمومنین حضور داشتن ، محسنین رو جمع میکردن! مومنین در هر کدوم از جنگ ها فکر میکردن که آن عملیات ، عملیات پیروزی اسلام بوده و بزرگترین پیروزی آنهاست که با توجه به این پیروزی بزرگ ، خداوند از آنها خشنود میشه! در این زمان پیامبر مومنین رو دور خود جمع میکرد و می‌گفت : علیکم ز جهاد الاکبر ! اصحاب با شنیدن این جمله پیامبر متعجب میشدن و میگفتن: مگر جهادی از این بزرگ تر هست ؟ ما جهاد به این بزرگی رو انجام دادیم! پیامبر در جواب اصحاب میفرمود : بله جهاد از این بزرگ نیز هست ! جهاد اکبر مبارزه با نفسه! مبارزه با هوای نفس یعنی پاک کردن تمامیه گناهان از بدن انسان و دور شدن شیطان! زمانی که بتونید هوای نفس خود رو کنترل کنید ، در عملیات ها نه تنها پشت به جنگ نمیکنید، بلکه با تمام قوا در برابر دشمن ایستادگی خواهید کرد… گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 خاطره حاج صادق آهنگران از دهه هفتاد👇 🔴 آن روزها شایع کرده بودند آهنگران شعری علیه نظام خوانده و به همین خاطر او را زندانی کرده اند و چه و چه .رفته بودم یکی از روستاهای زابل برای سرکشی به خانواده ی شهیدی که سه فرزند و شوهر خانواده را اشرار ترور کرده بودند.در آن روستا از من پرسیدند که حالا چرا تو را گرفتند با هزار مصیبت برایشان جا انداختم که این قضیه شایعه بوده و هم چین چیزی صحت ندارد . 🔺 در سطح خانواده و فامیل هم دایی هایم می گفتند تو را گرفته اند اما چون طرف دار نظام هستی نمی خواهی چیزی بروز بدهی بدجوری هم اذیتت کرده اند.هیأتی در دزفول داریم که بعد از ظهر عاشورا برنامه داردو در سطح شهر دسته ی عزاداری راه می اندازیم.آن سال که این شایعه پیچیده بود من وقتی رفتم دزفول و شروع کردم به خواندن یکی از زنهای همسایه ی مادربزرگم بدو بدو رفته و به او خبر داده بود پاشو بیا که نوه ات رو آزاد کردن و داره نوحه می خونه همه جا می گفتند که نظام آهنگران را زندانی کرده است. 🔹 وقتی دیدم موج شایعه خیلی بالا گرفته و شاید به نوعی نظام و مسئولین جمهوری اسلامی به ناحق زیر سوال بروند از طریق برادرم که با آقای علی لاریجانی رییس وقت سازمان صدا و سیما آشنایی داشت.پیامی فرستادم تا بتوانیم دامنه ی این شایعه را با اجرایی در تلویزیون جمع کنیم.آقای لاریجانی هم استقبال کرد و مقدمات انجام یک برنامه ی تلویزیونی فراهم شد. ▫️روز عید غدیر بود که به تلویزیون رفتم و در برنامه ای به عنوان میهمان شرکت کردم.در آن برنامه وقتی مجری پرسید امروز برای ما عیدی دارید یا نه همین شعر شیعه را خواندم و بالاخره با حضور من در تلویزیون و پخش این شعر به صورت سراسری تب شایعات فروکش کرد. ▪️ همان روزی که آن برنامه را در تلویزیون اجرا کردم و از صدا و سیما خارج شدم پشت یک چراغ قرمز راننده ی وانتی من را شناخت و پس از سلام و احترام گفت:بابت شعری که توی تلویزیون خوندی دستت درد نکنه حاج آقا ولی شعر رو فکر کنم سانسور کرده بودند ها این طور نیست؟مانده بودم چه جوابی بدهم که چراغ سبز شد و ماشین حرکت کرد. گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 ✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
هدایت شده از دفاع مقدس
شیعه نامه_آهنگران.mp3
12.56M
📢 | شعرخوانی حاج صادق آهنگران 📄 : ساقی امشب باده از بالا بریز باده از خم خانه مولا بریز باده ای بی رنگ و آتش گون بده زان که دوشم داده ای افزون بده 🎤 اجرا شده در اصفهان (منزل سردار مرتضی قربانی - فرمانده لشکر 25 کربلا در دوران جنگ) ⏳ سال 1372 ✍️ شاعر: زنده یاد محمدرضا آقاسی گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 ✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
هدایت شده از دفاع مقدس
سال 1376 ستاد معراج شهدای تهران بعد از تشییع پیکر مطهر شهدا مرحوم محمدرضا آقاسی و حمید داودآبادی عکاس : بهزاد پروین قدس نمیدونم چرا یه دفعه دلم هوای شوخیها و خنده هاش رو کرد! حسین بهزاد بهش میگفت: میرزاکوچک خان جوادیه آخه بچه محله جوادیه راه آهن بود ولی من بهش میگفتم: آقا شیره وقتی ریش و موهاش بلند می شدند، واقعا عین شیر می شد! عاشق مثنوی شیعه بودم بعضی شبها خونه نادر طالب زاده توی باغ پدر بزرگش سناتور امیر شرفی در خیابان ده متری امیر شرفی نزدیک میدون امام حسین (ع) جمع می شدیم. مخصوصا شبهای محرم که به یاد قدیما هیئت می گرفتند. بیشتر مثنوی شیعه رو همونجا ازش می شنیدیم. ولی عاشق این بیت از اشعارش هستم و خلاص: خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است ..... خدابیامرزدش و یادش گرامی باد خدا عاقبت ما رو هم ختم به خیر کند داودآبادی گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
هدایت شده از دفاع مقدس
🌷شهید عید غدیر 🌴برای مراسم پیوند ازدواجمان به محضر امام در جماران شرفیاب شدیم. حضور در جوار امام امت شوری وصف ناپذیر در دلم ایجاد کرده بود. از هیجان این پیوند در حضور ایشان سینه‌ام گنجایش قلب تپنده‌ام را نداشت. بوسه‌ای بر دستان ملکوتی امام زدیم. امام لب باز کرد و خطبه عقد ما را جاری کرد. بعد به‌عنوان هدیه عقد، این جمله را به ما هدیه کرد: «عزیزانم گذشت داشته باشید، با هم بسازید ان‌شاءالله که مبارک باشد.» 🌸 علی قبل از اینکه به نزد امام برویم به من گفته بود: «ما فقط در دنیا زن و شوهر نخواهیم بود بلکه در بهشت نیز با هم هستیم، بعد هم این آیه را برایم تلاوت کرد: «هم و ازواجهم فی ضلال علی الارائک متکئون...» 🌼 عروسی را به خاطر خانواده شهدا ظهر گرفتیم. گفتم ناهار بخور. گفت روزه‌ام! گفتم روز عروسیت! گفت نذر داشتم، اگر روز عروسیم عید غدیر بود روزه بگیرم! گفت الآن دعات مستجابه, دعا می‌کنم, امین بگو! دست هامو بردم بالا. گفت خدایا همان‌طور که عید غدیر به دنیا آمدم، عید غدیر ازدواج کردم، شهادتم را عید غدیر بذار! گفتم امین. هر عید غدیر منتظر شهادتش بودم. عید غدیر سال ۱۳۶۶ شهید شد. — (راوی: همسر ) گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
نجف اشرف حرم مولاعلی ع
هدایت شده از جبهه انقلابی جنوب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تجمع اعتراضی مردم به خشک‌شدن دریاچه ارومیه 🔹مشاهدات از اجتماع تعدادی از مردم در ارومیه خبر می‌دهد. در این تجمع شعارهایی به زبان ترکی با مضمون «دریاچه ارومیه جان می‌دهد، مجلس به قتل آن فرمان می‌دهد» و «آذربایجان بیدار است، دریاچه ارومیه تشنه است» سرداده شد. 🔹پلیس نیز برای ساعتی در خیابان عطایی ارومیه برای برقراری امنیت و آرامش حضور پیدا کرد. نیروی انتظامی ساعتی قبل، از شناسایی و دستگیری اشراری که قصد تخریب اموال عمومی و برهم زدن امنیت مردم را داشتند، خبر داد. 🔹گزارش‌هایی نیز از تجمع محدود در شهر نقده آذربایجان غربی مخابره شده؛ گرچه شهرهای دیگر این استان عصر آرامی را سپری کردند. 🔹عصر شنبه با وجود فراخوان گروه‌های قومی و برخی کانال‌های ضدانقلاب تبریز، اردبیل و زنجان شاهد هیچ تجمعی نبود. بررسی‌ها نشان می‌دهد تصاویر پخش شده از اردبیل قدیمی است. 🔹نمایندگان مجلس ۴ روز قبل با انجام تحقیق و تفحص از عملکرد ستاد احیای دریاچه ارومیه موافقت کردند. نماینده تبریز روز سه‌شنبه در جمع خبرنگاران گفت: انتقال پساب تصفیه‌خانه تبریز به دریاچه ارومیه به‌زودی عملیاتی می‌شود. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ دوستان خود را به خانواده *" ۵۵ هزار نفری جبهه انقلابی جنوب"* دعوت کنید! https://chat.whatsapp.com/KpQf9E4GdDuKuE5LzdzJqU ☝🏻 https://eitaa.com/jejonoob ☝🏻 https://t.me/jejonoob ☝🏻 sapp.ir/jejonoob ☝🏻 https://rubika.ir/jejonoobrubika ☝🏻
هدایت شده از جبهه انقلابی جنوب
🔴ابوظبی: باید با ایران تنش‌زدایی و همکاری اقتصادی کنیم 🔹‌«انور قرقاش» وزیر مشاور امارات در امور خارجه: ما آماده همکاری با طرح آمریکا هستیم اما هیچ کشور دیگری در منطقه را هدف قرار نمی‌دهیم و من به طور خاص به ایران اشاره می‌کنم. 🔹‌امارات در حال اعزام سفیر خود به تهران است. نیاز به تنش زدایی با ایران وجود دارد. ما باید راه‌حل‌هایی پیدا و همچنین باید از همکاری‌های اقتصادی در زمینه‌های مختلف استفاده کنیم. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ دوستان خود را به خانواده *" ۵۵ هزار نفری جبهه انقلابی جنوب"* دعوت کنید! https://chat.whatsapp.com/KpQf9E4GdDuKuE5LzdzJqU ☝🏻 https://eitaa.com/jejonoob ☝🏻 https://t.me/jejonoob ☝🏻 sapp.ir/jejonoob ☝🏻 https://rubika.ir/jejonoobrubika ☝🏻