هدایت شده از عطرِظهورِمولا
💢هر انقلابی دو چهره دارد:
#خون و #پیام
⬅️ و هرکسی که اگر مسئولیت پذیرفتن حق را، انتخاب کرده است، و هرکسی که میداند مسئولیت شیعه بودن یعنی چه، مسئولیت آزاده انسان بودن یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشهی تاریخ و همیشهی زمان و همه جای زمین - که همهی صحنه ها کربلاست، همهی ماهها محرم و همه روزها عاشورا - باید انتخاب کند:
یا خون را، یا پیام را،
یا حسین بودن یا زینب بودن را،
یا آنچنان مردن را،
یا این چنین ماندن را.
اگر نمیخواهد از صحنه غائب باشد.
عذر میخواهم، در هرحال وقت گذشته است و دیگر فرصت نیست، و حرف بسیار است و چگونه میشود، با یک جلسه، از چنین معجزه ای که حسین در تاریخ بشر ساخته است، و زینب پرداخته است، سخن گفت ؟
آنچه میخواستم بگویم حدیث مفصلی است که در این مجمل میگویم به عنوان رسالت زینب، «پس از شهادت» که:
"آنها که رفتند، کاری حسینی کردند،
و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند،
وگرنه یزیدیاند!
📗حسین وارث آدم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir
عطرِظهورِمولا
#مدافع_عشق قسمت 5⃣ لنگ لنگان سمتم می آیـے با بطری های آب… _ اینو جاگذاشتید… نزدیڪ ترڪه مےآیـ
#مدافع_عشق
قسمت 6⃣
فضاحال وهوای سنگینےدارد.یعنےبایدخداحافظـےڪنم؟
ازخاڪےڪه روزی قدمهای پاڪ آسمانےهاآن رانوازش ڪرده،..باپشت دست اشڪهایم راپاڪ میڪنم
دراین چندروزآنقدرروایت ازآنهاشنیده ام ڪه حالا میتوانم براحتےتصورشان ڪنم…
دوربین رامقابل صورتم میگیرم وشمارامیبینم،اڪیپـےڪه از۱۴ تا۵۰ساله درآن درتلاطم بودند،جنب و جوش عاشقـے…ومن درخیال صدایتان میزنم.
_ آهای #معراجی ها !
برای گرفتن یک عڪس ازچهره های معصومتان چقدرباید هزینه ڪنم؟..
ونگاه های مهربان شما ڪه همگـےفریاد میزنند :هیچ…هزینه ای نیست!فقط حرمت #خون مارا حفظ ڪن…حجب رابخر،حیارابه تن ڪن.نگاهت رابدزد ازنامحرم
آرام میگویم:یڪ..دو…سه…
صدای فلش وثبت لبخند خیالےِشما
لبخندی ڪه #طعم_سیب میدهد
شاید لبهای شما با سیب حرم ارباب رابطه ی عاشق و معشوق داشته
دلم به خداحافظـےراه نمیدهد،بےاراده یڪ دستم رابالامی آوردم تا…
اما یڪےازشماراتصورمیڪنم ڪه نگاه غمگینش رابه دستم میدوزد…
_باماهم خداحافظی میڪنے؟؟
خداحافظےچرا؟؟…
توهم میخوای بعدازرفتنت مارو فراموش ڪنے؟؟….خواهرم توبـےوفانباش
دستم را پایین می آورم و به هق هق می افتم؛احساس میڪنم چیزی درمن شڪست.
#ریحان_قبلی_بود
#غلطهای_روحم_بود…
نگاه ڪه میڪنم دیگرشمارا نمیبینم…
#شهدا بال و پر #بندگی هستند
وخاڪےڪه زمانـے روی آن سجده میڪردندعرش میشودبرای #توبه..
#تولدم_تکرارشد…
ڪاش ڪمڪم ڪنیدڪه پاڪ بمانم…
شماراقسم به سربندهای خونی تان…
درتمام مسیر بازگشت اشڪ میریزم…بےاراده و ازروی دلتنگے….
شاید چیزی ڪه پیش روداشتم ڪارشهداست…
بعنوان یڪ هدیه…
هدیه ای برای این شڪست وتغییر
هدیه ای ڪه من صدایش میڪنم:
#علی_اکبر ♡
صدای بوق ازاددرگوشم میپیچد
شماره راعوض میڪنم
#خاموش!
ڪلافه دوباره شماره گیری میڪنم
بازم #خاموش
فاطمه دستش رامقابل چشمانم تڪان میدهد:
_ چی شده؟جواب نمیدن؟
_ نه!نمیدونم ڪجا رفتن …تلفن خونه جواب نمیدن…گوشےهاشونم خاموشه،ڪلیدم ندارم برم خونه
چندلحظه مڪث میڪند:
_ خب بیافعلا خونه ما
ڪمےتعارف ڪردم و ” نه ” آوردم…
دودل بودم…اما آخرسردربرابراصرارهای فاطمه تسلیم شدم
واردحیاط ڪه شدم،ساڪم راگوشه ای گذاشتم و یڪ نفس عمیق ڪشیدم
مشخص بودڪه زهراخانوم تازه گلهاراآب داده.
فاطمه داد میزند:ماااماااان…ما اومدیمم…
وتویڪ تعارف میزنےڪه:
اول شما بفرمائید…
اما بـےمعطلےسرت راپائین مےاندازی ومیروی داخل.
چنددقیقه بعد علےاصغرپسرڪوچڪ خانواده وپشت سرش زهرا خانوم بیرون می آیند…
✅ ادامــــــہ دارد...
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#کانالعطرظهورمولا ↙️↙️↙️
@atr_ir