🍃💚﷽💚🍃
#فصل_چهارم: در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه
#قسمت_هفتادوسوم
و ابن شهراشوب و غیره روایت کردهاند که حضرت در تمام آن شب بیدار بود و برای نماز شب بیرون نرفت بخلاف عادت همیشهٔ خویش.
امّ کلثوم عرض کرد ای پدر این بیداری و اضطراب شما در این شب برای چیست؟ فرمود در صبح این شب من شهید خواهم شد، عرض کرد بفرمایید جعده به مسجد رود و با مردم نماز گذارد، (جعده فرزند هبیتره است و مادرش امّ هانی خواهر امیرالمؤمنین است) فرمود بگویید جعده به مسجد رود و با مردم نماز گذارد فرمود که از قضای الهی نمی توان گریخت و خود آهنگ رفتن به مسجد نمود.
و روایت شده که در آن شب آن حضرت بیدار بود و بسیار بیرون می رفت و به آسمان نظر می افکند و می فرمود بخدا قسم که دروغ نمی گویم و دروغ به من گفته نشده این است آن شبی که مرا وَعده شهادت دادهاند پس به مضجع خویش بر می گشت پس زمانی که فجر طالع شد اِبن نَبّاح مؤذن آن حضرت درآمد و ندای نماز در داد حضرت به آهنگ مسجد برخاست چون به صحن خانه آمد مرغابیان چند که در خانه بودند بخلاف عادت از پیش روی آن حضرت درآمدند و پر می زدند و فریاد و صیحه همی کردند بعضی خواستند که ایشان را برانند حضرت فرمود دَعُوهُنَّ فَاِنَّهُنَّ صَوآئحُ تَتبَعُها نَوآئحُ یعنی بگذارید ایشان را به حال خود همانا ایشان صیحه زنندگانند که از پی نوحه کنندگان دارند.
و به روایتی امّ کلثوم یا امام حسن علیه السلام عرض کرد ای پدر چرا فال بد می زنی فرمود فال بد نمی زنم ولکن دل شهادت می دهد که کشته می شوم یا آنکه فرمود این سخن حقی بود که به زبانم جاری شد، آنگاه سفارش مرغابیان را به امّ کلثوم نمود و فرمود ای دخترک من بحق من بر تو که این ها را رها کنی زیرا که محبوس داشتی چیزی را که زبان ندارد و قادر نیست بر سخن گفتن هرگاه گرسنه یا تشنه شود پس آنها را غذا ده و سیراب کن و اگر نه رها کن بروند و از گیاه های زمین بخورند و چون به در خانه رسید قلاب در کمر بند آن حضرت بند شد و از کمر مبارکش باز شد حضرت کمر را محکم بست و اشعاری چند انشاد کرد که از جمله این دو بیت است: (مورخ امین مسعودی گفته در خانهٔ آن حضرت از تنهٔ درخت خرما بود و در باز نمی شد و مشکل شده بود فتح آن حضرت در را از جا کند و کناری نهاد و ازار خود بگشود و محکم بست و این دو شعر را انشاد فرمود)
اُشدُد حیازیمک للموت فان الموت لاقیکا
ولا تجرع عن الموت اذا حل بنادیکا
ولا تغربالدهر و ان کان یوافیکا
کما اضحکک الدهر کذاک الدهریبکیکا
مضمون اشعار آنکه ای علی ببند میان خود را برای مرگ پس همانا مرگ تو را ملاقات خواهد نمود، و جزع مکن از مرگ وقتی که نازل شود به منزل تو، و مغرور مشو به دنیا هر چند با تو موافقت نماید، همچنانکه دهر تو را خندان گردانیده است همچنین تو را به گریه خواهد در آورد پس گفت الهی مرگ را بر من مبارک کن و لقای خود را بر من خجسته فرمای.
📚منتهی الآمال
📡 @atre1o1 🇮🇷