eitaa logo
عطــــرشهــــدا 🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
9 فایل
بســم‌ رب شهداءوصدیقیݩ🌸 <شهدا را نیازۍبه گفتن ونوشتن نیست، آنان نانوشته دیدنی وخواندنی هستند.> پاسخگویی @Majnonehosain
مشاهده در ایتا
دانلود
عطــــرشهــــدا 🌹
🔸ششمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر
🔸هفتمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پا کی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرما. @atre_shohada
💔͜͡🥀 🍃به قول حاج حسین یکتا همین گوشه اتاقتون با آقا خلوت کنید و دردِدل کنید بگید هرچی تو دلتونه بگید بعضی وقتا ضعیف هستین بگید میخوام خودمو خرج ظهورت کنم باورکنید‌آقا‌بهتون‌سر‌میزنه آخه بجز شما جوون ها یاری ندارن💔، ازخودشون،خودشون رو طلب کنید:) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ C᭄
خدایا هدایتم کن! زیرا که میدانم گمراهی چه بلای خطرناکی است. 🕊 ♥ 【 @atre_shohada
عطــــرشهــــدا 🌹
#او_را #رمان📚 #پارت_سی_و_چهارم از عصبانیت نفس نفس میزدم و میرفتم. چه خوب بود که خیابونا خلوت بود...
📚 اصلا دختر مؤدبی نیستی! -ولی سرعتت خوبه ها! خودتم خوشگلی! فقط حیف که لالی😂 به گریه افتاده بودم و هق هق میکردم. اما هیچی نمیتونستم بگم!!!😣 یکیشون اومد سمتم و دستمو گرفت تا بلندم کنه.... قلبم میخواست از سینم بیرون بپره. هلش دادم و با تمام وجود جیغ زدم!! ترسیدن و اومدن سمتم. میخواستن جلوی دهنمو بگیرن اما صورتمو میچرخوندم و فقط جیغ میزدم امیدوار بودم یکی بیاد به دادم برسه😭 بالاخره با صدای دادی که داشت هرلحظه نزدیکتر میشد ،منو ول کردن و با سرعت برق فرار کردن!!همونجا رو چمنا افتاده بودم و زار میزدم😭 باورم نمیشد این ترنم همون ترنمیه که ماشین سیصد میلیونی زیر پاش بود! همون دانشجوی پزشکی و همون دختر پولدار مغروری که هیچ‌کسی جرأت مزاحمتشو نداشت😭دخترم اذیتت کردن؟؟ دستامو از صورتم برداشتم و نگاهش کردم! نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم... مرد با همون لهجه ی شیرین ترکی ادامه داد -آخه اینجا چیکار میکنی باباجان!! قیافتم که آشنا نیست،فکرنکنم مال این محل باشی!!بلند شدم و نشستم، سرمو انداختم پایین و به گریه هام ادامه دادم😭ببینمت عزیزم!دختر قشنگم! نکنه از خونه فرار کردی؟؟!!آخه اگر من نمیرسیدم که...لا اله الا الله... جوونای این زمونه گرگ شدن باباجان! خطر داره یه دختر تنها اونم تو این جای خلوت...! ترسیدی حتما؟؟ بشین برم برات یه آب میوه ای چیزی بیارم، رنگ به روت نمونده!! -نه...خواهش میکنم نرید😭من میترسم...😭 نشست کنارم،ببین عزیزم! این کار که تو کردی اصلا درست نیست! حتما خانوادت الان دارن دنبالت میگردن! نگرانتن! این بیرون خطرناکه باباجان! یه دختر تنها نمیتونه تو این تهرون درندشت که همه جور آدمی توش هست اینجوری تو پارکا سرگردون بمونه!شمارتونو بگو زنگ بزنم بیان دنبالت...فقط گریه میکردم و سرمو انداخته بودم پایین!-لا اله الا الله... دخترجون اینجوری که نمیشه! اگر نگی مجبور میشم زنگ بزنم پلیس! حداقل اونا بدنت دست خانوادت! سرمو آوردم بالا و با ترس نگاهش کردم😰 -نه...خواهش میکنم شما دیگه اذیتم نکن😭 -خب الان میخوای چیکار کنی؟ میبینی که آدما چقدر... شبو میخوای کجا بمونی؟؟ -یه کاریش میکنم دیگه! یه جایی میرم! همونجوری که دیشب.....دیشب!! یاد دیشب افتادم! یاد اون جای امن! یاد اون آرامش...! یاد اون که خودش بیرون خوابید اما من تو خونش...!دوباره سرمو انداختم پایین!نه! من از آخوندا متنفرم،بمیرمم دیگه نمیرم پیشش! -دیشب چی؟؟باباجان من باید برم! اگر نمیخوای به کسی زنگ بزنم،نمیزنم اما امشبو باید وسط یه عده گرگ سر کنی!! بلند شد و شلوارشو تکوند! با وحشت نگاهش کردم😰 -نه...نرید😭 -زنگ میزنی؟؟ -اره میزنم. گوشیتونو بدین... و از جیبم شماره ی اون رو دراوردم!!!! شماره رو گرفتم و منتظر بودم بوق بخوره. اما رفت رو آهنگ پیشواز! "منو رها نکن ببین که من تنهای تنهام! منو رها نکن بجز تو ،من چیزی نمیخوام! منو رها نکن آقا... منو رها نکن آقا... منو رها نکن..." نوحه گذاشته بود رو آهنگ پیشوازش😖 یه لحظه از زنگ زدنم پشیمون شدم! خواستم قطع کنم که صدای گرمی تو گوشی پیچید....! -بله بفرمایید زبونم بند اومد! -بفرمایید؟؟ الو؟؟ -ا...ا....لـ...لـــو -الو؟؟😳 -سـ...سلـ...لام... -خانووووم!!😳 شمایی؟؟؟؟ کجایی اخه شما؟؟ از صبح دارم دنبالتون میگردم!! زدم زیر گریه -نمیدونم کجام😭 خواهش میکنم بیاید 😭 مگه نمیگفتید میخواید کمکم کنید بیاید😫😫 -باشه باشه فقط بگید کجا بیام؟؟ -نمیدونم پیرمردو نگاه کردم اسم پارک و خیابون رو گفت و منم به اون گفتم! -همونجا باشید تا ده دقیقه دیگه پیشتونم! گوشی رو دادم به پیرمرد و تشکر کردم -ده دقیقه دیگه میرسه! میشه بمونید تا بیاد؟!😢 سرشو به نشونه تایید تکون داد و رفت و رو نیمکت پشت سرم نشست. به کاری که کرده بودم فکر کردم! من چه کمکی از اون خواستم؟ اصلا اون میخواد برای من چیکار کنه؟؟ اه...اونم یه آخوند😖 هرچی که بود حداقل مثل بقیه پسرا بهم دست درازی نکرده بود و دیشب رو آروم تو خونش سر کرده بودم! صدای گریم قطع شده بود و فقط آروم اشک میریختم. با دیدن سایه ای که افتاد جلوم،سرمو بلند کردم. خودش بود! اون بود! -سلام! -سلام .خوبید؟؟ پیرمرد مرد با صدایی که شنید از نیمکت بلند شد و اومد سمت ما! اون با دیدن پیرمرد شکه شد! پیرمرد هم با دیدن اون،چشماش گرد شد! با دهن باز یه نگاه به من انداخت و یه نگاه به اون و با تعجب فقط یه کلمه گفت: به قلم: محدثه افشاری ...
4_6035384582319113205.mp3
6.78M
🍃به وقت مداحی... «شرمنده‌ایم‌آی‌شُهداء🥺🥀💔» 👌 【 @atre_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋 【 @atre_shohada
خدایا دلم تو را گم کرده است اما تو نزدیکی کنار لحظه به لحظه نگرانی هایم...😔 پناهم باش🍃
💞به یاد شهدای غواص💞 تعداد زیادی از شهدای غواص با دستان بسته به داخل اروندرود انداخته شده و اینگونه به شهادت رسیده بودند». تعداد قابل توجهی از شهدای غواصی که تفحص شده بودند مربوط به عملیات کربلای ۴ در دی‌ماه سال ۱۳۶۵ بودند. آن زمان سردار باقرزاده گفته بود: «وقتی ما برخی از شهدای دفاع مقدس را پیدا می‌کنیم، چیزی جز معجزه الهی را مشاهده نمی‌کنیم. این را در ۱۷۵ شهید هم غواص دیدیم چرا که پیکر‌های پاک آن‌ها جایی پیدا شدند که تصور آن را هم نمی‌کردیم». 🌺یادشهداباصلوات 🌺 @atre_shohada
غلط کردم که گناه کردم! حاج‌حسین‌یکتا میگـه:☝️ وقتی سنگی رو میندازی داخل دریا مثل دل بستن به دنیاست☹️ ولی وقتی میخوای سنگ رو از ته دریا در بیاری مثل دل کندن از دنیاست😣 بچه‌ها! یه جوری زندگی کنید که دَمِ آخری به غلط کردن نیفتید😓 من توی جبهه وقتی شب عملیات تیر خوردم و لحظات آخرم رو داشتم می‌دیدم، چنان دست و پا می‌زدم که زمین از جون کندنِ من مثل چاله شده بود🍂 و اونجا فقط یه چیزی به خدا می‌گفتم؛ از ته دلم فریاد می‌زدم که: خدایا‌‌غلط‌کردم‌که‌گناه‌کردم! ⚠️ 【 @atre_shohada
گُنَهَم گر چہ زیـاد است ببخشاے بہ عشق دگرگون کُن دلِ زارم یہ نگاهے؛ گاهے آقا
خودسازی دغدغه‌ اصلی‌ شما باشد !