#یک_داستان_یک_پند
✍نزد بقراط حکیم، مردی آمد که پنجاه سال داشت و سه دندان بیشتر در دهانش نمانده بود. آن زمان بقراط را آسیابی بود دستی که به کسانی که دندانشان میافتاد میداد تا غذای خود در آن بکوبند و بخورند. مرد از بقراط پرسید: چرا خداوند بعد از چهل سالگی کم کم دندانهای انسان را فاسد کرده و از دهان او دور میکند؟!
بقراط گفت: این حکمت خداوند برای آن است که آدمی بعد از چهل سال خودش هم بداند که باید غذای خود کم کند چون بدن او نیازش به غذا کم میشود و به جای خوردن غذای سفت به نوشیدن شیر و عسل روی آورد و به جای غذای دنیا در اندیشۀ غذای آخرت خویش باشد چون تا دندان دارد مانع اوست. اما در شگفتم از اینکه آدمی بعد از چهل سال به دنیا حریصتر میشود و اگر دندان خوردن او هم بیفتد دندان طمع او بزرگتر و تیزتر میشود.
http://eitaa.com/ravabetomomisanat
#یک_داستان_یک_پند
✍️مردی نزد عارفی آمد و از او سؤال کرد که چرا من نمیتوانم مثل تو همیشه کارهای خوب انجام بدهم؟! عارف گفت: آیا تاکنون سرما خورده و زکام گرفتهای؟! مرد گفت: آری! عارف گفت: آیا دیدهای وقتی زکام هستی، طعم و حلاوت و مزۀ غذاها بر کام تو یکسان است و خوشایند نیست؟! آب و اشکنۀ گوسفند هر دو برای تو یک طعم را دارد؟ مرد گفت: دقیقا همینطور است که گفتید.
عارف گفت: وقتی عمل انسان هم برای خدا خالص نباشد، مانند کسی است که سرما خورده و طعم و لذت آن عبادت و عمل صالح بر او چشانده نمیشود، و چون از لذت عبادت محروم میشود لذا ادامۀ عبادت برای او سخت میشود.
http://eitaa.com/ravabetomomisanat
#یک_داستان_یک_پند
✍پیرمردی با پسر جوان خود در ماه رمضان برای جمع کردن خار به صحرا رفت. شدت گرما بر عطش پسر جوان افزود. پدرش گفت: پسرم! از دهان خود برای خود آب قرض کن. پسر گفت: چگونه پدرم؟! پدر انگشتر خود به پسر داد تا در دهانش گذاشت و از کام او بزاق ترشح کرد و اندکی حال پسر بهتر شد.
پدر گفت: پسرم! بدان در روزهای سختی، از تو به تو نزدیکتر کسی نیست. زمانی که در سختی زندگی گرفتار شدی، بجای قرض گرفتن از دیگران و بجای سیر کردن شکم خود، از خود قرض بگیر و در زمان تمتع و دارایی کمتر بخور تا شکم تو به کم خوردن روی کند، آنگاه خودت به خودت قرض خواهی داد، بدون منت و کسر عزتی از تو!!!
http://eitaa.com/ravabetomomisanat