eitaa logo
عطر یاس و نشر خوبی ها
137 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
این کانال به یاری خدا برای کودکان و نوجوانان باهدف آشنایی با احکام ،حکایت ،نکات تربیتی و خلاقیت ذکرهای گره گشا احادیث درباره گناهان کبیره ومطالب ناب می باشد https://eitaa.com/joinchat/2968584254Ccdbacac35a
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۱۱🌷 بنی اسرائیل و سرزمین مقدس: پس از خروج بنی اسرائیل از مصر و آزاد شدن از چنگال فوعونیان، خداوند نعمتهای خود را یکی پس از دیگری به آنها بخشید. تنها چیزی که بنی اسرائیل نیاز داشتند، سرزمینی بود که آن را وطن خود کنند و با استقلال در آن بزیند. خداوند این نعمت را نیز برای آنان مهیا کرد؛ به این شرط که برای به دست آوردن آن جهاد کنند و زحمت بکشند. به همین منظور دستور داد که به سوی سرزمین مقدّس حرکت کنند ؛ سرزمینی که از شرک و بت پرستی پاک بود و بسیاری از پیامبران الهی در آن مسکن داشتند و خدا را به یگانگی می پرستیدند . احتمالاً منظور از آن سرزمین پاک شده، تمام «منطقه ی شامات» باشد؛ منطقه ای که به گواهی تاریخ، مهد پیامبران الهی و سرزمین ظهور ادیان بزرگ، همچنین مرکز یکتاپرستی و نشر تعلیمات انبیا بوده است . به هر حال، بنی اسرائیل به آنجا رسیدند. در آن زمان، آن سرزمین در دستان افراد نیرومند و ستمکاری به نام «عمالقه» قرار داشت. حضـرت موسی به بنی اسرائیل فرمان داد که به آن سرزمین حمله کنند، و به ایشان وعده‏ ی پیروزی داد و فرمود که خدا آنجا را برای آنان قرار داده است؛ ولی آن ها که مردمی ترسو بودند، زیر بار جنگ نرفتند و به پیامبرشان گفتند: «تو که می دانی در این سرزمین، افراد زورگو و ظالمی زندگی می کنند. ما هرگز وارد آن نمی شویم تا اینکه آنان خودشان از آن بیرون بروند. اگر بیرون رفتند، ما وارد آن خواهیم شد.» در آن هنگام، دو نفر از افراد خداترس و باایمان به نام های «یوشع بن نون» و «کالب بن یوفنا» که دو تن از رهبران قبایل دوازده گانه‏ ی بنی سرائیل نیز محسوب می شوند، آنان را خطاب قرار داده، گفتند: «از عمالقه نترسید و ناگهانی از دروازه‏ ی شهر به آنان حمله کنید و غافل گیرشان کنید. اگر ایمان دارید، به خدا توکّل کنید و از چیزی نترسید.» قوم بنی اسرائیل امّا به پیامبرشان گفتند: «ای موسی، سخن ما همان است که گفتیم. تا هنگامی که عمالقه در آنجا هستند، ما وارد آن نمی شویم. تو و پروردگارت بروید و با عمالقه بجنگید. هنگامی که پیروز شدید، ما را نیز خبر کنید. ما همین جا نشسته ایم.» خداوند نیز به کیفر این نافرمانی، ورود به سرزمین مقدس را برای چهل سال بر بنی اسرائیل ممنوع کرد. آنان در این مدّت به سرگردانی در بیابان محکوم شدند؛ به طوری که هر چه حرکت می کردند، به جایی نمی رسیدند، و به اصطلاح، «دور خود می چرخیدند» . در روایات آمده است که حضرت موسی در همین دوران چهل ساله، دار فانی را وداع کرد. یاس @mohammadi6330
🌸 نکته تفسیری صفحه ۱۱۲🌸 نخستین قتل در روی زمین: زندگی انسانها، صحنه‏ی آزمون های گوناگونی است که برخی از مردم از آنها سربلند، و بعضی سرافکنده خارج می شوند. آزمون های خدا از زمان پیدایش نخستین انسان شروع شده و تا کنون ادامه دارد. این آیات، به یکی از این آزمون ها اشاره دارد که در نخستین سال های زندگی بشـر در روی زمین، از دو نفر از انسان های نخستین گرفته شد، و نتیجه‏ ی آن، قبول یکی و سرافکندگی دیگری شد. بر اساس روایات، دو تن از پسران آدم، «قابیل» و «هابیل» نام داشتند. آن دو نفر در وضع ویژه ای مأمور شدند که یکی از چیزهای خوب و دوست داشتنی خود را به خدا تقدیم و قربانی کنند. هابیل که دامدار بود، یکی از بهترین گوسفندان خود را برای قربان آورد؛ ولی قابیل که کشاورز بود، بدترین قسمت زراعتش را برای قربان آماده کرد. آنان قربانی خود را به بالای کوهی بردند. قرار بود صاعقه ای از آسمان فرود آید و یکی از آن دو قربانی را که از سوی خدا پذیرفته شده بود، بسوزاند. این اتّفاق برای قربانی هابیل افتاد، و بدین ترتیب معلوم شد که او نزد خدا گرامی تر است. از آن هنگام، قابیل به برادرش حسد ورزید، کینه‏ ی او را به دل گرفت و او را تهدید کرد که «قطعاً تو را به قتل می رسانم». هابیل در پاسخ برادرش گفت: «قبول نشدن قربانی از تو، تقصیر من نبود؛ بلکه خودت مقصّر بودی؛ زیرا تو در تقدیم قربانی، تقوا و پرهیزکاری را رعایت نکردی؛ ولی من رعایت کردم، و خداوند تنها اعمال پرهیزکاران را می پذیرد. تو تصمیم به کشتن من داری؛ ولی من چنین تصمیمی ندارم؛ زیرا من از خدا می ترسم. تو با کشتن من، گناه مرا نیز به گردن می گیری؛ چون فرصت زندگی و توبه را از من گرفته ای. و با کوله بار گناهان من و خودت خواهی مرد و از اهل دوزخ خواهی شد.» دل قابیل اما که پر از خشم و نفرت از برادرش شده بود، با این سخنان نرم نشد؛ بلکه او منتظر فرصتی بود که برادرش را به قتل برساند. سرانجام روزی او را در خلوت دید و دور از چشم پدر به او حمله کرد و سر هابیل را میان دو سنگ قرار داد و او را کشت، و بدین ترتیب، مرتکب نخستین قتل روی زمین شد؛ امّا او نمی دانست با بدن بی جان برادرش چه کار کند و چگونه از رسوا شدن در امان بماند. در آن هنگام، به دستور خدا، دو کلاغ در پیش روی او به یکدیگر حمله ور شدند و یکی از آن ها دیگری را کشت. آنگاه کلاغ زنده، گودالی کند و کلاغ مرده را در آن دفن کرد. بدین ترتیب، قابیل که ساعت ها بدن برادرش را به دوش می کشید، فهمید با آن چه کند. یاس @mohammadi6330
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۵۸🌷 باران که در لطافت طبعش خلاف نیست/ در باغ لاله روید و در شوره زار خس: در دنیای جانداران گوناگون (گیاهان، حیوانات و انسان ها)، دو عامل مهم در شکل و ساختار زندگی هر موجودِ زنده، تأثیر مستقیم دارد.: 1ـ مواردی است که یک جاندار از آن تغذیه می کند؛ زیرا بدون هیچ تردیدی، ارزش غذایی یک ماده، اثر فراوانی بر رشد و سلامت جانداری دارد که از آن استفاده می کند. 2ـ دومین عامل، سلامت دستگاه گوارش و جذب آن جاندار است؛ زیرا هر قدر هم که مواد غذایی، سالم و مقوی باشند، اگر دستگاه جذب یک جاندار مشکل داشته باشد، باز هم نمی تواند مواد مورد نیاز بدنش را جذب کند، و در صورت اختلال شدید، همان مواد غذایی مفید هم شاید برای او مضر باشند و حتّی باعث نابودی او شوند. این قصه، با پدیده‏ ی باران و جذب آن از سوی نقاط گوناگون زمین شباهت بسیار دارد. باران که خالص ترین نوع آب هاست، یکی از برترین هدیه های مادّی خدا به ما زمینیان است و باعث رویش هزاران نوع گل و گیاه زیبا و پرخاصیت می شود. همین باران پاک و مطبوع، در زمین های نامناسبی مانند بیابان ها و شوره زارها، خس و خار می رویاند. همین حالت برای انسان بیمار نیز پدید می آید. در این حالت، غذاهایی که برای افراد سالم، مفید و نیروبخش است، برای انسان بیمار، غیر مفید و بلکه مضر است. انسان ها در برابر باران هدایت خداوند نیز عکس العملی مانند عکس العمل جانداران گوناگون در برابر مواد غذایی متنوع و سرزمین های مرغوب و نامرغوب در برابر باران نشان می دهند. این حقیقت بارها در قرآن تکرار شده که اگرچه آیات آن، سراسر لطف و رحمت و مایه‏ ی هدایت و افزایش ایمان پرهیزکاران است، افراد کافر و لجوجی که حاضر نیستند در برابر حقیقت تسلیم شوند، از آن نتیجه‏ ی معکوس می‏ گیرند؛ به طوری که شنیدن آیات قرآن باعث گمراهی و تنفّر بیشتر آنان می شود. برای نمونه، در آیات 124 و 125 سوره‏ی توبه می خوانیم: هنگامی که سوره ای نازل می شود، بعضی از منافقان به مسخره می گویند که این سوره، ایمان کدام یک از شما را زیاد کرد! ای پیامبر، به آنان بگو که این سوره، ایمان مؤمنان را زیاد کرد، و در مقابل، بر پلیدی منافقانِ بیماردل افزود؛ بطوری که آنان تا آخر عمر ایمان نمی آورند و با کفر و بی ایمانی خواهند مرد. یا در آیه‏ ی 82 سوره‏ ی اسراء می خوانیم که قرآن برای افراد باایمان، مایه‏ ی شفا و رحمت است؛ ولی برای کسانی که با لجاجت و ستیزه جویی با حق، به خودشان ظلم می‏ کنند، تنها مایه‏ ی زیاد شدن نگون‏ بختی شان خواهد بود. آری، این هشدار بزرگی برای همه‏ ی انسانهاست که اگر چشمان خود را بر حقیقت ببندند و برای منافع شخصی خود، از قبول آن سر باز زنند، به بیماری سختی مبتلا می شوند که در پی آن، بهترین غذاهای روحی یعنی آیات قرآن و سخنان پیشوایان الهی، نه تنها بر آنها اثر مثبت نمی گذارد، بلکه مایه‏ ی ستیزه جویی بیشتر ایشان خواهد شد. در حقیقت، قرآن، کسانی را هدایت می کند که دریچه‏ ی قلب خود را به روی حقیقت باز کرده و آن را با تمام وجود پذیرفته اند. @mohammadi6330
🌷نکته تفسیری صفحه ۲۰۹🌷 انسان؛ بی طاقت و فراموش کار: قرآن کریم، برنامه‏ ی زندگی انسان هاست و مهم ترین هدف از نزول این کتاب مقدّس، هدایت و راه نمایی بشر به سعادت ابدی اش است. به همین‌ سبب، قرآن بارها به نقاط ضعف انسان اشاره می کند و به او هشدار می دهد که مبادا این صفات زشت و ناپسند، در وجود او قدرت گیرد و او را از حرکت در مسیر خوشبختی باز دارد. یکی از این نقاط ضعف، کم طاقتی انسان در سختی ها، و فراموش کاری او در زمان راحت است؛ صفتی که بسیاری از انسان ها به آن مبتلا هستند و بی آنکه خود بدانند، از آن رنج می کشند؛ زیرا دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، دنیای پستی ها و بلندی هاست و روزی به کام ما و روز دیگر به ضرر ما می گذرد. مشاهده‏ ی زندگی انسان ها و شادمانی هایی که از به دست آوردن چیزهای دوست داشتنی می کنند، یا اشک هایی که به علت از دست دادن آنها می ریزند، بزرگ ترین دلیل این حقیقت است. شاید خود ما افرادی را دیده باشیم که به طور معمول به دین و دستورهای خداوند توجّهی ندارند؛ ولی با بروز مشکلی در زندگی شان، به درگاه خدا رو آورده، با التماس و زاری از او می خواهند که مشکلشان را حل کند. اینان برای نیل به مقصودشان، گاهی به مسجد می روند و گاهی به امامان و امامزادگان توسّل می کنند؛ امّا پس از اینکه خدا مشکل آنان را برطرف کرد، به کلّی فراموش می کنند که چه روزگار سختی را پشت سر گذاشته اند و چه کسی گرفتاریشان را حل کرده است، و بی اعتنا به خدا و دستورهای او، با غرور و تکبّر به زندگی آلوده ی خویش ادامه می دهند. خدای بزرگ بارها به این خصلت بد اشاره کرده و بیان فرموده که این صفت، مایه‏ ی نابودی کامل انسان می شود. در آیه‏ ی ۸ سوره‏ ی زمر می خوانیم: «هنگامی‌که به انسان زیانی برسد، پروردگار خود را می خواند و به سوی او باز می گردد؛ امّا هنگامی که خدا نعمتی را به او بخشید، مشکلاتی را که پیشتر برای برطرف شدنش از خدا تقاضا می کرد، فراموش می کند و برای خدا همتایانی قرار می دهد تا دیگران را نیز گمراه کند. [ای پیامبر، به چنین افرادی] بگو: اندكی با ناسپاسی خود سپری کنید؛ که سرانجام از دوزخیان خواهید شد.» از این رو قرآن و پیشوایان دین به ما توصیه کرده اند که نه تنها در هنگام مشکلات، که در زمان راحت و خوشی نیز خدا را فراموش نکنیم و پیوسته او را برای نعمت های بی پایانش شکر کنیم و به یاد داشته باشیم که بودن یا نبودن نعمت¬ها، امتحان خداست که در برابر آن باید شکر یا صبر کرد. در روایت زیبایی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «سه چیز است که با وجود آنها، چیز دیگر نمی تواند به سعادت انسان آسیب برساند: ۱ـ دعا در هنگام سختی و گرفتاری؛ ۲ـ استغفار و طلب بخشش در هنگامی که گناهی از انسان سر می زند؛ ۳ـ شکر و سپاس خدا در هنگام نعمت و خوشی.» https://eitaa.com/joinchat/2968584254Ccdbacac35a