#خاطرات_شهید🌹🍃
🌿از دانشگاه اومد خونه ، خیلی خسته بود. پرسیدم چی شده؟! خندید و گفت:تهران ماشین سوار شدم که بیام قم. راننده وسط اتوبان صدای موسیقی شو برد بالا، تحمل کردم و چیزی نگفتم تا اینکه دیگه صدای زن رو داشت پخش می کرد!
♥️منم با اینکه وسط بیابون بودم گفتم : یا کَمِش کن یا من پیاده می شم!؟ اونم نامردی نکرد و زد کنار! منم کم نیاوردم و پیاده شدم.
🌸#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
🌿بہزندگےمومـنانہبپیوندیـد 👇🌿
『🌙 @momenanee○°.』
#با_شهدا🌻
#خاطرات_شهید🌸
❁☘️بعدازنماز بادستش تسبیحات فاطمهزهرا(س) را میگفت. هنگام ذکرهم انگشتهایش را فشارمیداد و درجوابچرایی اینکارمیگفت بندهایانگشتهایم را فشار میدهم تایادشان بماند درقیامت گواهیدهند که با این دست ذکرخدا را گفتهام.
💛ازغیبتبیزاربود و اگردرمجلسی غیبتمیشد سعی میکرد مجلسرا ترککند. همیشه بهمن میگفت: «دلممیخواهد در منزلما غیبت نباشد تاخدا و ائمهاطهار بهخانه و زندگیما جوردیگری نگاهکنند.»
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌿بہخاصترینکانالایتابپیوندیـد↯😎
『🌙 @momenanee○°.』
#خاطرات_شهید📻
🍃وقت اذان به اولین مسجد که می رسید می گفت : « اذانه ، همین جا نماز را می خوانیم » .
در همدان که بود بیشتر وقت ها برای نماز جماعت می رفت مسجد میرزاتقی ، گاهی هم مسجد کولانج.
🍃اگر یک وقت جور نمی شد هر جا که بود نماز را به جماعت برگزار می کرد. حالا یا امام می شد ، یا مأموم .
🍃می گفت : «برای یک میهمانی یا هرکار دیگر نباید ثواب نماز جماعت را از دست داد . »
فرماندهٔ عملیات سپاه همدان
#شهیدمحمدرضافراهانی🌸
🌿بہخاصترینکانالایتابپیوندیـد↯😎
『🌙 @momenanee○°.』