چقدر با وفاست عباس علیه السلام
وقتی باتن پراز تیروشمشیر فرق دوتاو
دست قلم غرقه به خون تیر به چشم
یا اخا ادرک اخا را سرداد
آقا اباعبدالله مثل باز شکاری خودش را
به بالین عباس رساند لحظه های آخر
سرعباس را به دامن گرفت
به برادر نگفت
آخ دستم آخ چشمم آخ فرقم
گفت برادر یک چشمم تیر خورده
چشم دیگرم سالمه خون ها را از چشمم
پاک کن یک بار دیگر روی زیباتو ببینم
جان بدم
📡 @atrekhas 🇮🇷
نقش خاک و خون شاخه یاس است
زیر دست و پا دست عباس است
واویلتا این شاخه یاس حسین است
قرآن زهرا دست عباس حسین است
چشم آل الله سوی این دست است
بوسه حیدر روی این دست است
افتاده از زین زاده مولی الموالی
نقش زمین شد هم علم هم مشک خالی
این همه هست سیدالناس است
علم و مشک و دست عباس است
بوی غربت شد در حرم احساس
آه و واویلا کشته شد عباس
پیکر سقا در بیابان است
جام خالی در دست طفلان است
رفته از دست تشنگان چاره
همه می گردند دور گهواره
سردار بی دست حسین در خون طپیده
رنگ حسین ابن علی از رخ پریده
آه زینب از سینه برخیزد
اشک زهرا بر زخم او ریزد
تا تیر کین بر دیده سقا نشسته
پشت حسین بن علی از غم شکسته
تنهایی و اندوه و غم یار حسین است
خون جاری از دست علمدار حسین است
یوسف زهرا خون جگر گشته
بی برادر در خیمه بر گشته
بر لوح عاشورا خط گلگون کشیدند
سرو قد عباس را در خون کشیدند
لشکر کوفه خنده سر کردند
داغ سقا را تازه تر کردند
📡 @atrekhas 🇮🇷
حال که ای همسفر با تو سفر می کنم
زادره خویش را خون جگر می کنم
من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر
خیزو نگه کن ببین با که سفر می کنم
هر قدمم می زنند نام تورا می برم
هر طرفم می کشند برتو نظر می کنم
هرخطرآید به پیش بر دل و جان می خرم
در عوض از دخترت رفع خطر می کنم
گر بگذارد عدو لحظه ای آسوده ام
زخم تو را شست و شو زاشک بصر می کنم
ای پسر مادرم من نه تو را خواهرم؟
مثل تو پیش بلا سینه سپر می کنم
گفته (میثم) به خلق سوز دگر می دهد
روز جزا من به او لطف دگر می کنم
📡 @atrekhas 🇮🇷
پس از دو روز و دو شب
به نیزه دیدم سرت
دوباره جان یافتم
ز صوت جان پرورت
بیا ز بالای نی
به دامنم جای گیر
تا که بشویم به اشک
ز چهره خاکسترت
ز گوشه محملم
پریده مرغ دلم
گهی به سوی تنت
گهی به گرد سرت
نمی زد این قدر کف
نقاره و چنگ و دف
دشمن اگر می شنید
زمزمه مادرت
اجر رسالت ببین
وفای امت ببین
خنده قاتل شده
تسلیت خواهرت
تا دم مردن به دوش
بار بلا می کشم
بلکه به شام بلا
زنده رسد دخترت
بر تن خونین تو
اشک فشان فاطمه (س)
با سر تو همسفر
سر علی اکبرت
بعد شهادت کنی
با سر بی تن جهاد
کوفه شده جبهه ات
نیزه شده سنگرت
دوش ز زینب نهان
کجا شدی میهمان؟
که کنج مطبخ سرا
گشوده شد بسترت
📡 @atrekhas 🇮🇷