فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
محو نشدن نقشه ایران
حجت الاسلام عالی
کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
بسیار زیباست👌
✨ 🔥جبران حق الناس
🔥حتی سر سوزنی حق الناس را خدا به هیچ وجه نمی بخشد
🍃پس باید هر طور شده در این دنیا کاری کنیم تا طرف ما را ببخشد
🍃برای جبران حق الناس اولش اين است که اگر میتوانم برویم از کسی که آبرویش را بردیم، طلب رضايت کنیم و آبرو برايش درست کنیم.
🍃اگر مالش را ضايع کردیم، برویم مالش را بدهیم💵 يا رضايت بگيرم.
🍃اما اگر کسانی که حق شان را ضایع کردیم نمی شناسیم یا میشناسیم میترسیم برویم بگوییم
🍃اگر برویم بگويیم من پشت سر شما فحش بد دادم.. يک فتنهي بدتر به پا میشود،
🍃1-برای آنها صدقه بدهیم، که به آن می گويند رد مظالم.احکام صدقه رابپرسیم.
🍃2-به نیت آنها استغفار کنیم
کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
3-در کارهاب خيرمان مثل نماز نافله یا دعاهايی که می خوانیم آنها را شريک کنیم به نيابت از آنها کار خير انجام دهیم.زيارت عاشورا را به نيابت از آنها بخوانیم
◽️◽️◽️◽️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ياعلىُّ ياعلىُّ ياعلىّ
🎤 جابر مى گوید: از ابن مسعود شنیدم
که می گفت : پیامبر صلی الله علیه و اله
فرمودند : کسی که به من ایمان بیاورد
و علی علیه السلام را دوست داشته یاشد
و لایت او را بپذیرد ، آتش دوزخ بر او حرام شده است . لعنت کند کسی که
با علی علیه السلام از درِ ِستیزه و دشمنی در آید.
🟢 علی علیه السلام نسب به من همچون پوست نازک میان جشم و ابروست .
کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
📗 : هزار حدیث در فضایل امام علی
علیه السلام
ص : ۲۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
🔅ذکر ویژه و مهم برای عبور پل صراط
◽️◽️◽️◽️
🔴 رضایت مادر موجب دیدار امام زمان علیه السلام شد
جناب شیخ محمد علی ترمذی در ابتدای جوانی با دو نفر از دوستان اهل علمشان قرار میگذارند که برای تحصیل علم به شهر دیگری روند،
شیخ برای گرفتن اجازه نزد مادر میرود اما ایشان رضایت نمیدهند.
شیخ از رفتن منصرف میشود ولی حسرت آموختن علم در قلبش باقی است تا اینکه روزی در قبرستان نشسته بود و به دوستانش فکر میکرد ...
ناگاه پیرمردی نورانی نزدش می آید و میپرسد چرا ناراحتی؟ شیخ شرح حال خود را میگوید. پیرمرد میگوید:
میخواهی من هر روز به تو درس دهم؟
شیخ استقبال میکند و دو سال از محضر ایشان استفاده میکند و متوجه میشود که این پیرمرد جناب خضر میباشد.
روزی جناب خضر به شیخ میگوید: حالا که رضایت مادر را بر میل خود ترجیح دادی تو را به جایی میبرم که برایت موجب سعادت است ...
با هم حرکت میکنند و بعد از چند لحظه به مکانی سرسبز میرسند که تختی در کنار چشمه ای واقع بود و حضرت صاحب الامر بر آن نشسته بودند ...
از شیخ محمد علی پرسیدند:
چطور این مقام را بدست آوردی که حضرت خضر تو را درس داده و به زیارت آقا ولیعصر ارواحنافداه مشرف شدی؟
شیخ گفت: آنچه پیدا کردم در اثر دعای مادر و رضایت او بود.
📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام
کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
✍یکی از راههای نزدیک شدن به وجود مقدس امام زمان علیه السلام عمل کردن به این دستور الهی است یعنی: احسان به والدین
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷*ذکری که خداوند انسان را از مکر دیگران نجات میدهد*
🎙حجةالاسلام والمسلمین #عالی
کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
🌻|↫#تعجیلدرفرجمنجیعالمصلوات
◽️◽️◽️◽️
♨️چرا امام زمان نمیآیند؟
🔸در كتابی خواندم، شايد در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعی از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند از آدم های بسيار خوب و مقدّس.
🔸روزى با خودشان نشستند و گفتند: "چرا امام نمی آيد"؟ در صورتی كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم.
به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد.
🔸جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّس تر و زاهد تر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود.
او هم رفت و بعد از دو سه روزی برگشت.
پرسيدند چه طور شد؟
🔸گفت: راست مطلب اين كه من وقتى از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهرى بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد.
جلو جلو رفتم پرسيدم: اينجا كجاست؟
گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است.
بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانهی امام رفتم. كسى آمد و گفتم: به امام بگو فلانى آمده و اذن ملاقات مى خواهد. او رفت و برگشت و گفت: آقا مى فرمايند: شما فعلاً خسته اى، از راه رسيدهای . برو فلان خانه (نشانى دادند) آنجا مرد بزرگى هست.
ما دختر او را براى شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا.
من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلى پذيرايی كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه درِ اتاق را زدند.
🔸 گفتم: كيست؟
گفت: مأمور از طرف امام، می فرمايند: "بيا! مى خواهيم قيام كنيم و شما را به جايى بفرستيم."
گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد.
گفت: فرموده اند: "همين الآن بيا."
گفتم: بگو من امشب نمیآيم!
تا اين را گفتم ديدم هيچ خبرى نيست. نه شهرى هست، نه خانهاى هست و نه عروسى.
من هستم و صحراى نجف؛
کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
🔸معلوم شد مكاشفه ای بوده و خواستهاند به ما بفهمانند كه ما هنوز #آمادگی برای آمدن امام زمان نداريم.
🖋آیت الله ضیا آبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬در مصیبت ها صابر باشیم که خدا جبران کننده است
🎙️حجت الاسلام #ماندگاری
کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
◽️◽️◽️◽️
💠دنیا، پیرزنی با صورت کبود در روز قیامت!‼️
🚨در روز قیامت دنیا را به شکل پیرزنی کبودروی، ارزق چشم، گراز دندان، کریه منظر و قبیح رخسار برای مردم مجسم میکنند و از اهل محشر میپرسند:
❓آیا این پیرزن را میشناسید؟
❗️میگویند: نعوذباالله که ما او را بشناسیم!
🔹خطاب میرسد: این همان دنیایی است که به آن تفاخر میکردید، به واسطه آن با یکدیگر حسادت میورزیدید، دشمنی میکردید، قطع صلهرحم میکردید و بسیاری از گناهان دیگر را مرتکب میشدید.
پس دنیا را به جهنم میافکنند در حالی که فریاد میزند:
🔸خداوندا! پس کجایند پیروان و دوستان من؟
🔸خداوند بلندمرتبه میفرمایند: دوستان او را هم به خودش ملحق سازید.
📕کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
◽️◽️◽️◽️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر مشکل گشا
کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
◽️◽️◽️◽️
عطر خدا
شاهزاده ای در خدمت #قسمت سی و یکم🎬: میمونه درب اتاق را گشود ، می خواست دمپایی های حصیری را به پا کن
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت سی و دوم🎬:
فضه همرا با بالا آمدن دستان مبارک زهرا ، از جا برخواست و همانطور که از شدت شوق ،اشک از چشمانش جاری بود ،نگاهی به فاطمه که حسن و حسین دو طرفش را گرفته بودند انداخت و از چهرهٔ آسمانی او ،نگاهش به رخسار ملکوتی علی کشیده شد و دستانش را بلند کرد و با لحنی پر از هیجان گفت : خدایا...خدای خوبم...تمام عمر را سپاسگزار این نعمت خواهم بود ، ممنونم که تقدیرمرا با تقدیر بهترین بندگانت گره زدی ...
در این هنگام ، همان زن قاصد که به دنبال او به درب اتاقش آمده بود با لحنی که از شوخی حکایت می کرد رو به اوگفت : آهای دخترک قند و عسل که اینچنین خودت را در دل همه جا می کنی، از کجا متوجه شدی که همنشین بهترین بندگان خدا شده ای ؟ توکه تازه چند هفته است به مدینه النبی آمدی و در منزل رسول بودی و این مدت کافی نیست برای شناختنی چنین عمقی...
فضه نگاهی پر از مهر به جمع پیش رویش انداخت و گفت : برای رسیدن به حقیقت و دانستن این موضوع ، یک لحظه هم در محضر ایشان باشی کفایت می کند ، من ندیده بودم رویشان و درک نکرده بودم محضرشان را اما ندای فطری وحقیقت جوی جانم ، از فرسنگها فاصله ،مرا با ایشان پیوند داد و اما در این مدتی که اینجا بودم ، چیزهایی را دیدم که خود بر این موضوع دلالت داشت : براستی که روزی کنار دست ام ایمن مشغول تدارک مرغ بریان بودیم، ام ایمن از علاقهٔ وافری که به رسول داشت ، می خواست این غذای لذیذ را برای دوست داشتنی ترین موجود قلبش هدیه کند.
مرغ بریان آماده شد و آن را به محضر پیامبر آوردیم...
رسول خدا فرمودند : این را برای چه کسی آوردی؟
ام ایمن عرض کرد: آن را برای شما فراهم کرده ام.
در این هنگام رسول خدا فرمود : بارالها! محبوب ترین خلق تو ،نزد خودت و نزد من را برسان تا از این مرغ بریان نوش جان کند.
من کاملا آگاه بودم که پیامبر هر حرکتش در پی مصلحتی و هر دعایش برای اندرزی ست ، دانستم که او می خواهد با این دعا که بی شک در کمتر آنی به اجابت می رسید ، محبوب ترین خلق را نزدخداوند به امتش بشناساند ، پس خوب دقت کردم ،ببینم چه کسی شریک غذای پیامبر می شود.
در این لحظه درب خانه را زدند...قلبم به تپش افتاد ، می خواستم خود از جا برخیزم و درب را بگشایم که پیامبر به انس بن مالک که آنهم در آنجا خدمتکار بود ،فرمودند درب را بازکند .
انس از جا بلند شد و درحالیکه زیر لب زمزمه می کرد : کاش زنندهٔ درب از انصار باشد تا ارجحیت انصار بر همگان برملا شود.
تا این را شنیدم فی الفور پشت سر انس راه افتادم ، چون می دانستم اگر زننده درب کسی از مهاجرین باشد ، انس شاید حیله ای بکار برد و از ورودش به خانه و شریک شدنش در غذای پیامبر ،ممانعت کند
انس درب را گشود و من که پنهانی او را می پاییدم ، دیدم....
کانال عطر خدا ↙️↙️
@attre_khoda
ادامه دارد...
🖍 به قلم :ط_حسینی