#حکایت_های_بهلول
بهلول روی زمين خط گذاری ميكرد!
تصادفا سلطان از آنجا رد ميشد...
سلطان پرسيد : چه ميكنی؟
بهلول گفت: ملاحظه ميكنم
كه از زمين خدا چه مقدار مال شما
و مال من است..
سلطان گفت: به چه نتيجه رسيدی؟
بهلول : حقوق ما مساوی است
دو متر مال من و دو متر مال شماست...
❤️ کانال آوای دامغان ❤️ عضوشوید 👇
🔴 به روزترین وجامع ترین رسانه دامغان
ایتا :
🆔 @avayedamghan_chanell
#حکایت_های_بهلول
آورده اند که آشپز دربار حاکم را به جرم
دزدیدن چند عدد تخممرغ، در میدان
شهر فلک همی نموده بودند و در محضر
حاکم آنچنان بر کف پای او ترکه فرود
می آوردند که از فغانش دل هر رهگذری
به شفقت می فشرد.
بهلول چون چنین بدید فریاد زد: ای
حاکم، این بخت برگشته را به تعداد
تخممرغی که دزدیده مُتنبه کنید و نه بیشتر
که نه خدای را خوش آید و نه خلقِ او را.
حاکم پاسخ بداد؛ بهلول! مگر نشنیدهای
که تخممرغ دزد، روزی شتر دزد میشود؟!
بیشتر میزنیم که کارش بدآنجا نرسد.
بهلول نیشخندی بزد و گفت؛
این تخممرغ دزد بیچاره را توان و
امکان دزدی شتر نیست، مگر اینکه
در بساط شما پُست بالاتری بگیرد!
❤️ کانال آوای دامغان ❤️ عضوشوید 👇
🔴 به روزترین وجامع ترین رسانه دامغان
ایتا :
🆔 @avayedamghan_chanell