eitaa logo
آوای ققنوس
7.5هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
708 ویدیو
31 فایل
حال خوب با شعر و ادبیات 🌺 ⛔️ لطفا پست‌ها رو برای تولید محتوا کپی نکنید. راضی نیستم ⛔️ ادمین: @m_ava_82 تبلیغات مجموعه آفتاب 👇 https://eitaa.com/M_TABLIGHAT_AFTAB تبلیغات آوای ققنوس👇 https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر به جای گفتن: دیوار موش دارد و موش گوش دارد بگوییم: "فرشته ها در حال نوشتن هستند" نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم ”مراقبت خدا“ را در نظر دارد! قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم: بچه را ول کردی به امان خدا ! ماشین را ول کردی به امان خدا ! خانه را ول کردی به امان خدا ! واینطور شد که "امان خدا" شد؛ مظهر ناامنی! ای کاش می‌دانستیم امن ترین جای عالم، امانِ خداست... 👏💜 @avayeqoqnus
🌸🍃🌸🍃 روزی در جايی می‌خواندم كه شيطان، حضرت مسيح را به بالای برج اورشليم برد و گفت: اگر تو وابسته و عزيز خدايی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد! مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد. شيطان پرسيد، چه شد؟ به خدايت اعتماد نداری؟! مسيح پاسخ گفت: مكتوب است كه تا زمانی که ميتواني از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را امتحان نكن! تا آنجا كه می‌توانیم برای هر كاری سر به آسمان نگيریم و استمداد نطلبیم چون او بزرگترين یاری‌اش را كه عقلانيت است، قبلا به ما هديه داده است. 👌 نکته جالب متن فوق اینجاست که بزرگترین موهبت الهی که عقل است را نمی‌بینیم و باز دنبال معجزات دیگر هستیم 👌 @avayeqoqnus
* ﭼﻪ ﺍﻳﺪه ﺑﺪی ﺑﻮﺩه ایده‌ی ﺩﺍﻳﺮه‌ﺍی ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ... ﺍﺣﺴﺎﺱ می‌کنی ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﺴﺖ؛ اما ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭﻭﻍ می گوید... ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻳﮏ ﺩﺍﻳﺮه نمیﭼﺮﺧﺪ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭی خطی ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ می‌ﺩﻭﺩ ﻭ ﻫﻴﭽﮕﺎه ﺑﺎﺯ نمی‌گرﺩﺩ... ﺍﻳﺪه ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺩﺍﻳﺮه ﺍﻳﺪه ﻓﺮﻳﺒﮑﺎﺭانه‌ای ﺑﻮﺩه ﺍﺳﺖ‌... ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺏ، ساعت شنی ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭی می‌کند ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ‌ﺍی ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯ نمی‌ﮔﺮﺩﺩ ... 💫 @avayeqoqnus 💫
🌸🌹🌸 📌 خوشبختی چیست؟ خانمی پیش دکتر رفت و گفت: نمی‌دانم چرا افسرده‌ام و خود را زنی بدبخت می‌دانم. دکتر گفت: باید پنج نفر از خوشبخت‌ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود! به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن پنج نفر، به سراغ پنجاه نفر که فکر می کردم خوشبخت ترین‌هایند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت ترم! خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت به دست نمی آید. شاید هم خوشبختی ، رضایت از زندگی و سپاسگزاری برای داشته هاست، نه افسوس برای نداشته ها. 👌🌸 @avayeqoqnus
وقتی سرمایه ات خوبی باشد آنوقت دیگر ثروتت پول نیست ثروتت همان کمکی است که به مستمندی می‌کنی یا آبیست که به تشنه ای می‌دهی یا همان تکه نانی است که به گرسنه ای می‌دهی و یا حتی دانه ای است که به پرنده‌ای می‌دهی... @avayeqoqnus
* 📌 هر کس به طریقی بالا می‌آید، یکی پایش را بر سر دیگری می‌گذارد، یکی دستش ‌را در جیب دیگری... دیگری دستش را بر زانوی خود می‌گذارد، یکی هم پایش را بر روی تمام احساسات یا وجدانش... در آخر کسی در جای خود نمی‌ماند، همه بالا می‌روند... مهم این است وقتی به آن بالا رسیدیم دریابیم چه‌چیزی را به دست آوردیم، روی چه چیزی پاگذاشته ایم و چه چیز را به چه قیمت از دست داده‌ایم... @avayeqoqnus
. 📚 روایتی از بزرگ منشی خواجه نصیرالدین توسی خواجه نصیرالدین توسی در ابتدای وزارت خویش بود که تعدادی از نزدیکان به او گفتند: "ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتر به یاد دارد." یکی از آن‌ها گفت: "نام همشهری شما خواجه نظام الملک توسی هم به اندازه نام شما بلند نبود." خواجه نصیر سر به زیر افکنده و گفت: "خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ایران بود. آموخته های من برآیند تلاشهای انسانهای والا مقامی همچون اوست." حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه و پذیرش حرف بی پایه و اساس نیست. شایستگان، بالندگی و رشد خود را در نابودی چهره دیگران نمی بینند. 👌 @avayeqoqnus
* 📌 رنج، نباید غمگینمان کند؛ این همان‌ جایی است که اغلب مردم اشتباه می‌کنند. رنج قرار است ما را هوشیارتر کند به اینکه زندگی‌مان نیاز به تغییر دارد. چون انسان‌ها زمانی هوشیارتر می‌شوند که زخمی شوند. رنج را تحمل نکنیم، رنج را درک کنیم! این فرصتی است برای بیداری... 👌 @avayeqoqnus
‏. پرسيدند : خشم چيست ؟! پاسخ زيبايى داد : خشم مجازاتىست که ما به خودمان مي‌دهيم به خاطر اشتباه يک نفر ديگر... ! ✨@avayeqoqnus
📕 من و جوجه گنجشک ها... بچه بودم و بچه‌ی دل‌رحم و فضولی هم بودم. توی دیوار حیاطمان حفره‌ای بود که اواخر بهار، گنجشک‌ها توی آن لانه می‌ساختند. چندوقتی بود می‌دیدم گنجشکی مدام دارد چیزهایی می‌برد داخل و بعد از چندروز، صدای جیک جیک جوجه‌هاش هم بلندشد. یادم هست توی حیاط می‌نشستم و همینطور که برای خودم بازی می‌کردم، حواسم به صدای جوجه‌هایی بود که مامانشان براشان غذا و دانه می‌برد و کلی کیف می‌کردم از اینکه توی حفره‌ی کوچک سقف خانه‌ی ما، زندگی دیگری جریان دارد. گذشت و یک روز که طبق روال معمول داشتم بازی می‌کردم، از صبح تا حدود بعدازظهر دیدم جوجه‌ها به شکل غیرعادی دارند سروصدا می‌کنند و از مادر جوجه‌ها هم خبری نبود. رفتم عقب‌تر و شروع کردم به بالاو پایین پریدن تا شاید داخل لانه را ببینم و علت بیقراری جوجه‌ها را کشف کنم، اما هرچه تلاش کردم، هیچ چیز پیدا نبود. احساساتم از استیصال جوجه‌ها رقیق شد و آرام و قرار از من کوچید. پیش خودم گفتم؛ اینجوری نمی‌شود، الان باید یک کاری بکنم. این شد که کمی نان ریختم توی یک پیاله شیر، نردبان را برداشتم، رفتم بالا، یکی یکی نان‌های خیس خورده‌ را توی حلق جوجه‌های گرسنه ریختم و آرام گذاشتمشان سر جاشان. از حس رضایتی که بعدش داشتم چیزی نگویم بهتر است، آن‌موقع‌ها فیلم کلید اسرار پخش می‌شد، چیزی شبیه موزیک همان فیلم توی سرم پخش می‌شد و حس می‌کردم فرشته‌های خدا دارند تشویقم می‌کنند. خلاصه که آن روز گذشت و فردا که آمدم توی حیاط، با صحنه‌ی دردناکی مواجه شدم. دیدم هر سه تا جوجه، شکمشان ترکیده‌ بود و افتاده‌ بودند پایین! یادم هست که خیلی گریه کردم و خودم را سرزنش کردم که گرسنه می‌مردند بهتر نبود؟! که شاید اگر صبر می‌کردم، یا مامان جوجه‌ها برمی‌گشت یا مامان خودم کمکم می‌کردو این اتفاق نمی‌افتاد. فهمیدم که گاهی فقط باید شنید، فقط باید نگاه کرد و پذیرفت که گره تمام مشکلات جهان، قرار نیست به دست ما باز شود. من احساس خیلی تلخی را تجربه کردم تا یادم بماند، گاهی مداخله نکردن در مشکلاتی که در آن‌ها دانش و تخصص کافی ندارم، بهترین کمکی‌ست که از من ساخته است. که همیشه لازم نیست به هر کنشی، واکنش بدهم. پس همیشه سکوت و عدم واکنش نشان دادن آدم‌ها را به حساب نفهمیدنشان نگذارید. آدم‌ها بی‌دلیل به این مرحله نرسیده‌اند. آن‌ها فهمیده‌اند که هر مسئولیتی را نپذیرند تا جان و مال انسانها را با نابلدی‌هاشان به خطر نیندازند. همین! 👌 @avayeqoqnus
* ‌‌‌زندگیست دیگر ... همیشه که همه‌ی رنگ‌هایش جور نیست، همه‌ی سازهایش کوک نیست... حواست باشد به این روزهایی که دیگر بر نمی‌گردند ... به فرصت‌هایی که مثل باد می‌آیند و می‌روند و همیشگی نیستند... به این سال‌ها که به سرعتِ برق گذشتند... به جوانی که می‌رود، به میانسالی که می آید، حواست باشد به کوتاهی زندگي... @avayeqoqnus
رابطه مثل الاکلنگ میمونه باید نوبتی یکی کوتاه بیاد... اگه همیشه فقط یک نفر کوتاه بیاد هر دو نفر زده میشن... یکی از بالا موندن و دیگری از پایین موندن... @avayeqoqnus