eitaa logo
آوای ققنوس
7.4هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
719 ویدیو
31 فایل
حال خوب با شعر و ادبیات 🌺 ⛔️ لطفا پست‌ها رو برای تولید محتوا کپی نکنید. راضی نیستم ⛔️ ادمین: @m_ava_82 تبلیغات مجموعه آفتاب 👇 https://eitaa.com/M_TABLIGHAT_AFTAB تبلیغات آوای ققنوس👇 https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🍂🍁🌿 آن کس که خبر دار شد از دل، خبرش بازنیامد بیچاره دل بی خبرِ منتظرم مُرد، اثرش باز نیامد فریاد و فغان از غم بی همدمی و این دلِ مضطَر گفتم آید به برم شاد، صد افسوس، دگرش باز نیامد 🍂 🔸 ارسالی از آقای حسین پایداری از اعضای محترم کانال @avayeqoqnus
🌿🌿 💐 🌿🌿 گاهی چرتکه بر می داری؟ نه ؛ بیشتر اوقات با همین چرتکه و حساب و کتاب می افتی به جان همه غیر از خودت ، برای قضاوت قضاوت نادرست چرا نادرست؟ چون قضاوت ماهای چرتکه بدست یک بعدی است همین؛ نکته اش این است و خنده دار است ما خودمان را محق به قضاوت می دانیم و قضاوت دیگران را فضولی عجیب نیست؟ چرا که خط کش ما برای قضاوت خودمان منفعت طلبی و خودخواهی است؛ ولی دیگران را با خط کش عدالت قضاوت می کنیم... 🔸 ارسالی از آقای حسین پایداری @avayeqoqnus
▪️دل شوره های خواهری 🖤 عروس جوان عبدالله ابن جعفر دو روزی بود برادرش حسین (ع) را ندیده بود و عبداله در سفری کوتاه بود. زینب بی اذن شوهر خوش نداشت به دیدن برادر رود اما دلشوره ندیدن لحظه ای رهایش نمی کرد و گاهی بر سکوی ایوان خانه آنقدر انتظار می کشید که از فرط خستگی به خواب می رفت. و در این خواب نیم روزی سبک پر از هیجان و دلشوره نیامدن شوهر برای اذن رفتن به دیدار برادر که او "ام ابیها"ی برادر بود خوابش عمیق شد و آفتاب مدینه بر او چیره شد. حسین(ع) در آمدنی نرم به دیدارش شتافت چون به فراست از دل خواهر آگاه بود؛ و او را در هنگامه خوابی عمیق و آفتابی ستیغ یافت و برای بیدار نشدن و ممانعت از آزار آفتاب عبای خود را حائل کرد و روی خواهر را از آفتاب پوشاند. مدتی گذشت؛ ضمیر ناخودآگاه خواهر حضور و انرژی برادر را دریافت و به یکباره و شتابان از جای برخاست و برادر را بر بالین یافت انگار خواب شیرین اش تعبیر شده بود. زینب : "برادر آمدی چقدر دلتنگ ات بودم." حسین(ع) : چرا اینجا خوابیده ای؟ زینب : "از فرط انتظار و چه خوب که تو سایبان ام بودی." حسین(ع) که غمگنانه نگاهش می کرد گفت: "سایبان ات بودم به تلافی گودال قتلگاه در کربلا که با چادرت سایبان تن عریانم خواهی بود چون در آن زمان نیستم که سایبان و پشتیبانت باشم." 🖤 اشک در چشمان زینب حلقه زد و بر دامان حسین(ع) چکید. 😢 🥀 🤍 السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنائک 🖤 ▪️ارسالی از آقای حسین پایداری از اعضای محترم کانال 🕯@avayeqoqnus🕯